سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

صفحه شخصی سید محمد عبداللهی دانش آموخته حوزه و دانشگاه که در سطح خارج فقه و اصول و کارشناسی ارشد دروس کلاسیک را گذرانده و مطالعات مستمری در بیش از چهار دهه بر اساس علایق و انگیزه های شخصی در باره تفسیر، معارف و علوم قرآنی ودارد.

شناسه های ارتباطی با نویسنده و بلاگ در پیام رسان ها

با شماره 09218305249

صفحه قرآنی رحیق در ایتا:

https://eitaa.com/rahighemakhtoom

آخرین نظرات
  • ۵ دی ۰۲، ۲۲:۲۴ - اصغر جاهدی
    احسنت
  • ۱۵ آذر ۰۲، ۲۳:۴۶ - منتظرالمهدی (عج)
    ممنون
  • ۸ مرداد ۹۷، ۱۲:۰۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
  • ۱ مرداد ۹۷، ۱۸:۴۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
نویسندگان

۱۳ مطلب با موضوع «علوم قرآنی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

تقسیم بندى قرآن به سوره. جزء و حزب چى بوده وایا این کار توسط پیامبر صورت گرفته؟ نام گذارى سوره‌ها چه طور؟

 

تقسیم‌بندی‌ها در طی سنوات تغییر یافته است.

جزء – به معنای «تکه‌ی پاره‌ای یا بخشی» از یک چیز می‌باشد که در مورد قرآن مفهوم کلی‌اش بخشی از سور یا آیات می‌باشد.

جزء بدین معنا، در فرمایشات حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه آله و نیز امیرالمؤمنان علیه السلام وجود دارد، چنان که:

پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «جزئی از قرآن را خواندم / ابوبکر، عبدالله بن ابی داود، سجستانی، کتاب المصاحف، چاپ اول، 1405، ص 131»، و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در وصف مؤمنین فرمودند:

«أَمَّا اَللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ اَلْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً» (نهج البلاغه، دشتی، خطبه 192)

ترجمه: اینها شب که می شود قامتهای کشیده و آماده به خدمت برای نماز دارند، اجزائی از قرآن را با ترتیل تلاوت می‌کند. (ترتیل یعنی کلمه کلمه و شمرده شمرده و برای هر کلمه تامل کند).

اما تقسیم بندی قرآن کریم به سی جزء که اکنون در اختیارمان قرار دارد، تقسیم‌بندی زمان ایشان یا توسط ایشان نمی‌باشد، بلکه بعدها و در فواصل نزدیک و دور انجام گرفت و در نهایت قرآن را برای راحتی قرائت، ختم، حفظ، بحث و تحقیق و تفسیر و ...، به سی جزء مساوی تقسیم کردند و هر جزء را نیز به چهار حزب تقسیم نمودند.

در مورد آغاز این تقسیم‌بندی‌ها، اقوال گوناگونی وجود دارد، به عنوان مثال:

الف - زرکشی به نقل از کتاب های احمد حنبل، ابو داوود و ابن ماجه از قول اوس بن حذیفه چنین نقل می کند که: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از اصحاب پرسیدند: «چگونه قرآن را تقسیم (دسته بندی) می کنید؟

پاسخ دادند: ما قرآن را به 3، 5، 7، 11 و 13 حزب (جزء و بخش) تقسیم می کنیم و بخش طولانی آن از سوره «ق» تا آخر قرآن است.» (بدرالدین، محمد بن عبدالله، زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، انتشارات دارالجیل، 1408، ج 1، ص 250) البته صحت و محکم بودن این حدیث جای بحث و تأمل دارد و فقط نقل نمودیم.

ب  از امام صادق علیه السلام روایت شده است که ایشان به حسین بن خالد فرمودند:«.... أما عِندیَ مُصحَفاً مجزیً أربَعَةَ عَشرَ جُزءاً» در نزد من قرآنی است که چهارده جزء است. (کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 4، ص 423)

پس بر اساس این روایت معلوم می‌شود تا زمان امام صادق علیه السّلام تقسیم کنونی قرآن (30 جزء و 120 حزب) رایج و شایع نبوده است، اما احتمالاً تقسیم‌بندی‌های دیگری نیز وجود داشته که ایشان فرموده‌اند، نزد من قرآن چهارده جزء است. شاید هم منظور همان قرآن جمع‌آوری شده توسط امیرالمؤمنین علیه السلام باشد. چنان که طبق اقوال دیگری در زمان صحابه، قرآن را به هفت جزء تقسیم کرده بودند. (فیض کاشانی در کتاب المحجة البیضاء، ج 2، ص 223‌)

ج  و البته اقوال دیگری نیز وجود دارد که حاکی از تقسیم‌بندی‌های متفاوت، در زمان صحابه و بعد از آن می‌باشد، تا برسد به این تقسیم بندی که امروزه رایج است.

به عنوان مثال: در تقسیم دیگری که توسط مجاشعی از قول ابی محمد حمانی گزارش شده است، تقسیم قرآن به چهار بخش و جزء می‌باشد. (المصاحف، ص 133)

برخی بر این باورند که قرآن به دستور حجاج بن یوسف ثققی تقسیم‌بندی مجدد شد و توسط علما و قراء، به سی جزء تقسیم شد و برخی دیگر بر این باورند که به دستور مأمون چنین شد.

در نتیجه، تقسیماتی که در قرآن انجام شده (غیر از تقسیم قرآن به سوره و آیات) هیچ یک به دستور شارع مقدس (توقیفی) نبوده است.

تقسیم‌بندی سوره‌ها:

تقسیم‌بندی اصلی سور قرآنی، توسط رسول اعظم صلوات الله علیه و آله انجام می‌گرفت. روال نزول (یا وجه تمایز) سور از یک دیگر این بود که هر سوره‌ای با آیه‌ی «بسم الله الرحمن الرّحیم» آغاز می‌شد و سپس آیات مربوطه نازل می‌گردید و با نزول مجدد آیه‌ی «بسم الله الرحمن الرّحیم»، سوره دیگری آغاز می‌گردید. اما این دلیل نمی‌شود که دسته‌بندی موجود، دقیقاً همان باشد و یا دست کم این را می‌دانیم که قرآن‌های موجود، به ترتیب نزول دسته‌بندی نشده است.

جمع‌آوری قرآن کریم:

در زمان ایشان چندین کاتب وحی وجود داشت و کاتبین هر از چند گاهی نوشته‌های خود را نزد ایشان قرائت می‌کردند تا تصحیح گردد. علمای تمامی فریقین اذعان دارند که اولین کاتب وحی، شخص امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب علیه السلام بودند، چنان که اقوال مطروحه در کتب معتبر اهل سنت، مانند (الاتقان سیوطی/ج1/ص57 و الطبقات/ج2/ق2/ص101 و الاستیعاب بهامش الاصابة/ج2/ص253 و التسهیل لعلوم التنزیل/ج1/ص4 و الاتقان سیوطی / ج1/ص71و72 (نقل روایت ابن ابی داوود) و  ...دال بر این مدعاست.

این مصحف دقیقاً منطبق با قرائت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله بود، و از این رو، حتی هیچ اختلاف در قرائت آن نیز به وجود نمی‌آمد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام، حتی در حاشیه مصحف مذکور، شأن نزول و تأویل آیات را هم درج کرده بودند و خود به این مطلب اشاره فرمودند: «وَ لَقَد جِئتّم بِالکتابِ مُشتَمِلاً عَلی التَنزیل وَ التّأویل  و همانا (به تحقیق که» کتابی برای شما آوردم شامل نزول (آیات) و تأویل آنها» (آلاء الرحمان/محمد جواد بلاغی/ج1/ص257) اما گفتند: ما نیازی به این کتابت تو نداریم، «حَسبُنَا کِتابَ الله  همین کتابی خدا که نزد ماست، برای ما کافی است». ایشان هم فرمودند: دیگر هرگز آن را نخواهید دید. این همان مصحفی است که نزد امامان علیهم السلام قرار داشت و دارد.

نام گذاری سوره‌ها:

برخی از (اغلب) سوره‌های قرآن کریم، توسط رسول اعظم صلوات الله علیه و آله نامگذاری شده است، چنان که در احادیث معتبر و منقول از ایشان این اسامی به کار گرفته شده است، مثل آن که فرمودند: «بر من آیاتى نازل شده است‌که نظیر آنها نازل نشده است و آن معوّذتین است» (طبرسى، تفسیر جوامع الجامع، ج ‏4، ص 563).

عده‌ای از اهل تحقیق نیز بر این نظرند که نام برخی دیگر از سوره‌های قرآن کریم را مردم، بر اساس موضوع و کلمه‌ای که در همان سوره آمده، (البقره، النساء، العنکبوت و ...) گذاشته‌اند و البته چون در زمان ایشان و سایر معصومین علیهم السلام به همین شکل بیان شده، به نوعی مؤید آنان می‌باشد.

 

 

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

معرفی سوره کافرون

  • نامگذاری

این سوره را کافرون نامیده‌اند؛ زیرا در مورد کافران نازل شده و با خطاب به آنان آغاز شده است. نام‌های دیگری نیز برای این سوره بیان شده است، از جمله «عبادت» و «جَحد». عبادت نامیدن این سوره به این دلیل است که واژه عبادت و مشتقات آن در این سوره بسیار به کار رفته است و «جَحد» به معنای انکار است و به این دلیل به کار رفته که سوره کافرون درباره کسانی سخن می‌گوید که دین خدا را انکار می‌کنند.[۱]

  • محل و ترتیب نزول

سوره کافرون جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول، هجدهمین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، صد و نهمین سوره است[۲] و در جزء ۳۰ قرآن جای دارد. نویسنده تفسیر المیزان مکی و مدنی بودن سوره را اختلافی دانسته ولی معتقد است که از سیاق و نظم حاکم بر آن مکی بودنش ظاهر است. [۳]

  • تعداد آیات و دیگر ویژگی‌ها

سوره کافرون ۶ آیه، ۲۷ کلمه و ۹۹ حرف دارد. این سوره از سوره‌های کوتاه قرآن و جزو سوره‌های مُفَصَّلات (دارای آیات کوتاه) است. سوره کافرون یکی از چهارقُل است، چهار سوره‌ای که با «قُل» شروع می‌شوند.[۴]

محتوا

خداوند در سوره کافرون به رسولش دستور می‌دهد برائت خود را از آیین بت‌پرستی علنی کند و خبر دهد که کافران نیز پذیرای دین او نیستند؛ پس نه دین محمد(ص) مورد استفاده آنان است و نه دین آنان، پیامبر(ص) را مجذوب می‌کند؛ بنابراین کافران باید از این مأیوس شوند که پیامبر با آنان سازشکاری کند.[۵]

 

شأن نزول

مفسران (از جمله طبری، طوسی، میبدی، زمخشری، طبرسی و ابوالفتوح) در شأن نزول این سوره نوشته‌اند عده‌ای از بزرگان قریش که پیشوایان کفر و گمراهی بودند از ولید بن مغیره، عاص بن وائل، امیه بن خلف، اسود بن عبدالمطلب و حارث بن قیس نزد پیامبر (ص) آمده بودند و پیشنهاد سازشکاری دو جانبه می‌دادند و می‌گفتند مدتی (سالی) تو بر دین ما باش و بت‌ها و خدایان ما را بپرست و مدتی (سالی) ما به دین تو درمی‌آییم و خدای تو را می‌پرستیم، پیامبر(ص) قاطعانه پیشنهاد آنان را رد کرد و این سوره نازل شد.[۷]

وجه تکرار مضمون در آیات۲و۳ و۴و۵

آیات ۴و ۵«وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ* وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ »می‌تواند تأکید مضمون آیات ۲و۳ « لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ* وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ »باشد و می‌تواند به معنای این باشد که پیامبراز سوی خداوند مأمور است که به این کافران بگوید که هیچ مشارکت و نقطه اشتراکی میان او و کافران وجود ندارد نه در عبادت و نه در معبود زیرا معبود پیامبر الله است ومعبود کافران بت است و عبادت پیامبر براساس تشریع وقانون خداست و عبادت کافران بدعتی برخاسته از جهل و دروغ بافی است. [۸] امام صادق (ع) در پاسخ به سؤالی درباره علت تکرار مضمون عبادت نکردن پیامبر و کافران در این سوره فرموده که چون منظور قریش، پرستش بت‌ها توسط پیامبر در یکسال و متقابلاً پرستش خداوند توسط آنان در سال بعد و تکرار واستمرار این کار بوده خدواند هم به پیامبرش دستور داده که به این گروه از کافران بگوید این پیشنهاد هیچگاه تحقق نخواهد یافت و پیامبر هیچ زمانی بت‌هایشان را عبادت نخواهد کرد و جز الله معبودی را نخواهد پرستید و آنها هم هیچگاه الله را نخواهند پرستید. (به دیگر سخن چون کافرانِ قریش پیشنهاد استمرار بت پرستی پیامبر و خدا پرستی خودشان را به نوبت در هر سال تکرار کرده بودند قرآن هم برای رد پیشنهادشان پاسخ را تکرار کرده است.) [۹] محی الدین عربی در تفسیرش آیه «لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» را مربوط به زمان حال و آینده پیامبر(ص) دانسته که او حق را با ذاتش شهود می کند و آیه «وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ» را مربوط به گذشته آن حضرت دانسته است که حضرت پیش از کمال و وصول تام به خداوند به حسب استعداد و فطرتش غیر خداوند (که شایسته عبادت است) هیچ چیز و هیچ کس را عبادت نکرده است.[۱۰]

آیه ششم و برداشت نادرست از آن

علامه طباطبایی در تفسیر آیه ششم که می‌گوید «دین شما براى خودتان، و دین من براى خودم» می‌نویسد در اینجا ممکن است به ذهن کسی برسد که این آیه مردم را در انتخاب دین آزاد گذاشته و گفته هر کس دلش خواست می‌تواند شِرک را انتخاب کند یا به ذهن برسد که آیه می‌خواهد به پیامبر(ص) دستور دهد کاری به دین مشرکان نداشته باشد؛ اما این برداشت، نادرست است؛ بلکه آیه می‌خواهد بگوید پیامبر(ص) هرگز به دین آنان گرایش پیدا نمی‌کند و آنان نیز هیچگاه دعوت حق را نمی‌پذیرند. و اساساً دعوت به دین حق که قرآن به آن دعوت می‌کند این برداشت را رد می کند.[۱۱]

سیدمحمدحسین طباطبایی در ادامه می‌نویسد برخی از مفسران برای دفع این برداشت نادرست گفته‌اند واژه «دین» در آیه به معنای پاداش است؛ یعنی پاداش من برای من و پاداش شما برای شما است یا واژه «جزا:پاداش» در آیه حذف شده است؛ یعنی منظور آیه این است که پاداش دین من، از آنِ من و پاداش دین شما، از آنِ شما است. علامه طباطبایی این سخن را نمی‌پذیرد و آن را دور از ذهن می‌داند.[۱۲]

 

فضیلت و خواص

 

در فضیلت تلاوت این سوره آمده، شخصی به پیامبر اسلام(ص) گفت به من چیزی بیاموز که هنگام خواب بگویم. پیامبر(ص) سفارش کرد هرگاه می‌خواهی بخوابی، سوره کافرون را بخوان و بخواب که آن مایه ایمنی از شرک است.[۱۳] روایت شده ثواب تلاوت این سوره برابر با تلاوت یک‌چهارم قرآن است.[۱۴] همچنین بنابر روایت امام صادق(ع) هر کس سوره کافرون و اخلاص را در نمازهای واجب خود بخواند خداوند او و پدر و مادر و فرزندانش را می آمرزد.[۱۵] و ایشان باز فرموده: در دو رکعت نماز صبح، هر سوره‌ای را که دوست داری بخوان؛ ولی من دوست دارم سوره اخلاص و کافرون را بخوانم.[۱۶] خواندن سوره کافرون در رکعت اول از نافله مغرب نیز توصیه شده است. [۱۷]

در روایات برای تلاوت این سوره خواصی چون دور شدن شیطان از قاری آن[۱۸]، استجابت دعا اگر ده بار هنگام طلوع خورشید خوانده شود،[۱۹] یا دیدن پیامبر(ص) در خواب اگر در شب جمعه صد بار تلاوت شود،[۲۰] ذکر شده است.

حکم فقهی

طبق فتوای فقهای شیعه، اگر نمازگزار پس از خواندن سوره حمد، سوره کافرون یا توحید را آغاز کرده باشد، نمی تواند آن را قطع کند و سوره دیگری بخواند؛ اما در سایر سوره ها اگر به نصف سوره نرسیده باشد، می تواند آن را قطع کند و سوره دیگری بخواند.[۲۱]

 

پانوشت:

 

  •  دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۷۰-۱۲۶۹.
  •  معرفت، آموزش علوم قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۱۶۶.
  •  طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۳۷۳.
  •  دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۷۰-۱۲۶۹.
  •  طباطبایی، المیزان، ۱۹۷۴م، ج۲۰، ص۳۷۳.
  •  خامه‌گر، محمد، ساختار سوره‌های قرآن کریم، تهیه مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت نورالثقلین، قم، نشر نشرا، چ۱، ۱۳۹۲ش.
  •  قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ذیل سوره کافرون.
  •  طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص ۳۷۴.
  •  طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۴ق، ج۲۰، ص۳۷۵.
  •  ابن العربی، تفسیر ابن عربی، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۴۳۵.
  •  طباطبایی، المیزان، ۱۹۷۴م، ج۲۰، ص۳۷۴.
  •  طباطبایی، المیزان، ۱۹۷۴م، ج۲۰، ص۳۷۵.
  •  طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۵۵۰.
  •  طبرسی، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۸۳۹.
  •  شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ۱۴۰۶ق، ص۱۲۷.
  •  شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۷۸ـ۱۳۸۲ق. ج۲، ص۱۳۶.
  •  قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، تعقیب نماز مغرب، ۱۳۹۰ش.
  •  طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۵۵۲.
  •  کفعمی عاملی، مصباح کفعمی، ص۴۶۱.
  •  محدث نوری، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت، ج۶، ص۱۰۵.
  •  برای نمونه مراجعه کنید به: امام خمینی، رساله عملیه، مسئله ۹۹۰.

 

 

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

 

در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم

سوال:آیا بسم الله الرحمن الرحیم همراه با هر سوره نازل شده است یعنی آیه ای مستقل محسوب می شود یا به صورت جداگانه نازل شده و خداوند یا پیامبر دستور داده است در اول سوره ها قرار داده شود و در واقع جزء آیه نمی باشد ؟اثرو فایده دانستن این سوال چیست؟


علمای شیعه بسم الله الرحمن الرحیم را یکی از آیات سوره و جزء آن به حساب می آورند لذا لازم است در نماز ابتدا سوره را در نظر گرفت و بسم الله را به نیت همان سوره خواند و اگر در اثنای خواندن سوره تغییر آن لازم شد مجددا از بسم الله الرحمن الرحیم شروع کند.


اما بنا بر نظر برخی از علمای اهل سنت «بسم الله» جزء سوره نیست و برای جلوگیری از اختلاف شماره آیات قرآن های چاپ مسلمانان، شیعیان هم بر همان اساس شماره بندی کرده اند. البته برخی قرآن های چاپ ایران در گذشته یک آیه با قرآن های چاپ موجود تفاوت داشت به دلیل آن که بسم الله را به عنوان یک آیه به شمار می آوردند.

 

در میان دانشمندان و علمای شیعه اختلافی در این مساله نیست که بسم الله جزء همه سوره های قرآن است و اصولا ثبت بسم الله در متن قرآن مجید در آغاز همه سوره ها خود گواه زنده این امر است زیرا در متن قرآن چیزی اضافه نشده است و ذکر بسم الله در آغاز سوره ها از زمان پیامبر (ص)تا کنون معمول بوده است . حتی اکثریت قاطع اهل سنت نیز بسم الله را جزء سوره می دانند .

 دارقطنی از علمای اهل سنت به سند صحیح از علی ع- نقل می کند که مردی از آن حضرت پرسید : السبع المثانی چیست ؟ فرمود : سوره حمد است . عرض کرد : سوره حمد شش آیه است . فرمود : بسم الله الرحمن الرحیم نیز آیه ای از آن است .


معاویه بن عمار از یاران حضرت صادق ع- می گوید : از امام پرسیدم : هنگامی که به نماز می ایستم بسم الله را در آغاز حمد بخوانم ؟ فرمود : بله ، باز پرسیدم : هنگامی که حمد تمام شد و سوره ای بعد از آن می خوانم بسم الله را با آن بخوانم ؟ باز فرمود : بله .


بیهقی محدث مشهور اهل سنت با سند صحیح از ابن عباس جنین نقل می کند : استرق الشیطان من الناس اعظم آیه من القرآن بسم الله الرحمن الرحیم ؛ شیطان بزرگ ترین آیه قرآن یعنی بسم الله الرحمن الرحیم را از مردم دزدید ( اشاره به این که در آغاز سوره ها آن را نمی خوانند . ) . گذشته از این سیره مسلمین همواره بر این بوده که هنگام تلاوت قرآن ، بسم الله را در آغاز هر سوره ای می خواندند و به نقل متواتر نیز ثابت شده که پیامبر ص- آن را نیز تلاوت می کرد و چگونه ممکن است چیزی جزء قرآن نباشد و پیامبر و مسلمانان هواره آن را ضمن قرآن بخوانند و بر آن مداومت کنند .

اما این که بعضی احتمال داده اند که بسم الله آیه مستقلی باشد که جزء قرآن است ولی جزء سوره ها نیست احتمال بسیار سست و ضعیفی است زیرا مفهوم و محتوای بسم الله نشان می دهد که برای آغاز و ابتدای کاری است نه این که خود یک مفهوم و معنای جدا و مستقل داشته باشد . در حقیقت این جمود و تعصب شدید است که ما بخواهیم برای ایستادن بر روی حرف خود هر احتمالی را مطرح کنیم و آیه ای همچون بسم الله را که مضمونش فریاد می زند سر آغازی است برای بحث های بعد از آن ، آیه مستقل و بریده از ما قبل بپنداریم .


 تنها ایراد قابل ملاحظه ای که مخالفان در این رابطه دارند این است که می گویند در شمارش آیات سوره های قرآن ( به جز سوره حمد ) معمولابسم الله را یک آیه حساب نمی کنند بلکه آیه بعد از آن را اولین آیه قرار می دهند . پاسخ این سوال را فخر رازی از علمای اهل سنت به روشنی داده است و می گوید : هیچ مانعی ندارد که بسم الله در سوره حمد به تنهائی یک آیه باشد و در سوره های دیگر قرآن جزئی از آیه اول باشد . بنا بر این مثلا در سوره کوثر بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر همه یک آیه محسوب می شود . به هر حال مساله آن قدر روشن است که می گویند یک روز معاویه در دوران حکومتش در نماز جماعت بسم الله را نگفت ، بعد از نماز جمعی از مهاجرین و انصار فریاد زدند :

اسرقت ام نسیت ؟ آیا بسم الله را دزدیدی یا فراموش کردی ؟

( ر. ک : تفسیر نمونه ، ج 1 ، ص 17 )


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰


تفسیر نگاشت سوره حمد-1


پیش نگاشت

برخی منابع برای این سوره حدود 26 تا 32 نام ذکر کرده اند از قبیل فاتحه الکتاب ،سبع المثانی،حمد،اساس،و... (ویکی فقه-فرهنگ نامه علوم قرآنی مقاله اسامی سوره حمد)


آیا نام گذاری سوره حمد اصطلاحا توقیفی(یعنی خداوند به رسول خویش فرموده است که نام این سوره فلان باشد یا خود پیامبر شخصا برای هر سوره نام خاصی را قرار داده اند که تغییر آن جایز نیست) است یادر  این نام گذاری اجتهاد صورت گرفته است وپس از رسول خدا نام گذاری سوره های قرآن توسط مسلمین صورت گرفته است؟


می توان گفت دو ادعا وجود دارد

الف-نام های سوره ها توقیفی است . (استاد محمد هادی معرفت در کتاب التمهید)

          ب-نام گذاری سوره ها هیچ گونه جنبه توقیف شرعی ندارد . در زمان رسول اکرم (ص)بسیاری از نام های سوره ها بر اثر کاربرد فراوان تعیین پیدا کرده اند.


 ایشان 4 معیار برای نام گذاری سوره های قرآنی ارائه کرده اند.


1-    نام گذاری سوره را گاهی با اسمی که در آن سوره واقع شده یا با موضوعی که در آن سوره از آن بحث شده در نظر می گیرند مثلا نامگذاری سوره نساء به اعتبار بیان احکام زنان در آن و سوره مائده به لحاظ سخن رفتن از مائده آسمانی در آن و سوره انعام به جهت سخن از چهارپایان و سوره نحل به علت تکیه بر زنبور عسل و سوره نمل به خاطر به میان آمدن مورچگان در آن است.

2-    گاهی جمله ای از اول سوره را معرف و نام آن سوره قرار می دهند چنان که گفته می شود سوره «اقرا بسم ربک»، «انا انزلناه» و «لم یکن» و نظایر آنها.

3-    گاهی با وصفی که سوره دارد به معرفی آن می پردازند. مثلا سوره حمد به مناسبت این که در اول قرآن گذاشته شده فاتحه الکتاب و به مناسبت هفت آیه بودنش سبع مثانی نامیده می شود و یا سوره «قل هو الله» به لحاظ این که مشتمل بر توحید خالص است سوره اخلاص و به جهت این که خدای تعالی را توصیف می کند «سوره نسبه الرب» نامیده می شود.

4-    گاهی تسمیه سوره به لحاظ نوع حروف مقطعه موجود در آن است مانند: سوره «ق، ص، حمسق» و... حاصل سخن این که درباره نام گذاری سوره بایستی گفت این عمل به صورت طبیعی شکل گرفته و نمی توان گفت به دستور رسول الله(ص) می باشد و برای همین نکته است که بسیاری از سوره ها بیش از یک اسم دارند مانند بقره آل عمران نحل توبه غاشیه و...

برای آگاهی بیشتر به کتاب(قرآن در اسلام) ایشان مراجعه شود.

 

اشاره ای کوتاه به جهات نام گذاری سوره به فاتحه الکتاب

 

- فاتحة‌ الکتاب یا فاتحة ‌القرآن، که گاهی به اختصار «فاتحه» خوانده می‌شود، یکی از مشهورترین نامهای این سوره است.

- حمد را به این سبب فاتحة‌ الکتاب خوانده‌اند که مُصحف ها و نماز با آن آغاز می‌گردد و در آموزش و نوشتن و خواندن قرآن ، سرآغاز سوره‌ هاست.

-نخستین سوره‌ای بوده که بر پیامبر نازل شده است.

-سوره حمد نخستین سوره‌ای است که به صورت کامل و به عنوان سوره‌ای از قرآن نازل شده است.بنابراین، نخستین بخش از قرآن است که با عنوانِ سوره فرود آمده است؛ از همین‌رو می‌توان از سوره حمد به فاتحه تعبیر کرد.


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

تفسیر نگاشت سوره کوثر آیه 3

 

إِنَ‌ شَانِئَکَ‌ هُوَ الْأَبْتَرُ

(و بدان) دشمن تو قطعاً بریده‌نسل و بی‌عقب است!

بدون شکّ، دشمن کینه‌توز تو بی‌خیر و برکت و بی‌نام و نشان خواهد بود.


واژه نگاشت:

شانِیء:از شَنِءَ ،دشمن،کینه توز- شَنَآن،کینه توزی،دشمنی

الابتر:هرچیزی که بریده و ناقص باشد،دم بریده،مار کوتاه و خطرناک،بی خیر و برکت،آنکه فرزندی ندارد.-بتراء،مونث ابتر بُتر،جمع آن است.

 

شان و سبب نزول:

ابن عباس گوید: درباره عاص بن وائل السهمى نازل شد زیرا روزى پیامبر را در مسجدالحرام دید، وقتى بود که پیامبر از مسجد بیرون مى آمد در باب بنى سهم به او برخورد و با یکدیگر صحبت کردند.

عده اى از صنادید(بزرگان و سرشناسان) قریش نیز در مسجد بودند بعد از اتمام صحبت از عاص پرسیدند با چه کسى صحبت می‌کردى؟ در جواب گفت: با ابن ابتر سخن مى گفتم و موقعى بود که طفلى به نام عبدالله که از خدیجه علیهاالسلام متولد شده بود، وفات یافته بود و عرب جاهلیت به کسى که فرزند ذکور او می‌مرد ابتر مى گفتند سپس این سوره نازل گردید.[ تفاسیر روض الجنان و کشف الاسرار]

شمر بن عطیه گوید: عقبة بن ابى معیط مى گفت: فرزند پسر از براى محمد باقى نمانده روى همین اصل او ابتر است سپس این سوره نازل شد.[ طبرى صاحب جامع البیان.]


نکته ها و پیام ها:

*  تاکیدهای مکرر در آیه"اِنَّ"،"کَ"،"هو"نشان دلداری و اطمینان بخشی یقین آور به پیامبر است که مبادا از سخنان او ناراحت شوی ،دشمن تو خود بی نام و نشان است.

*   یکی از دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله آن حضرت را نسل بریده و آینده اورا خالی از نام و نشان خواند.

*   تداوم نسل پیامبر اسلام از طریق فاطمه سلام الله علیها پوچی پندار دشمنان آن حضرت را در مورد قطع نسل ایشان بر ملا ساخت.

*    خداوند،کسی که با زخم زبان به پیامبر صلی الله علیه و آله ایشان را ابتر خواند دارای آینده ای خالی و عاری از هرگونه خیر و برکت و یاد نیک معرفی کرد.(هو الابتر-بیانگر حصر اضافی که هو تاکید مطلب را می رساند یعنی همان سرزنش کننده خودش بی خیر و برکت و بی نام و نشان است.)

نکته مهم: قطع ذکر و نام نیک لزوما به معنای نداشتن فرزند نیست زیرا چه بسا فرزندانی که مایه نام نیک پدر نشوند و او همچنان ابتر بماند.

* عاص بن وائل دشمن پیامبر و فاقد نیکنامی بود

*    گسترش آوازه پیامبر و بقای نام نیک او و مهجور ماندن نام دشمنان دین در تاریخ بشارت خداوند به آن حضرت و از خبرهای غیبی قرآن است.

*    دشمنان پیامبر اسلام محروم از خوش نامی و نام ماندگار .

یادآوری: شان نزول مخصص آیه نیست و آن را محدود نمی کند. 


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

نگاشت های تفسیری سوره حجرات آیه 11 حجرات

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَىٰ أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَىٰ أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ ۖ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ۖ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ ۚ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند؛ و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند؛ و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید؛ و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!

واژه نگاشت:

یسخر: از سَخِرَ ،اسم آن سُخرِیّ به معنای مسخره و استهزاء کردن

تلمزوا:از ریشه لَمَزَ= عیب بر او نهاد ، او را عقب زد ، او را زد ، با گفتارى آهسته با چشم خود اشاره اى کرد.به معنی آگاه کردن شخص از عیبش نیز آمده است.شمردن عیوب شخص در پیش روی او

تنابزوا:سوم شخص غایب ماضی باب تفاعل،از ریشه  نَبَزَ=لقب بد دادن،بیشتر در القاب بد رواج دارد. نام بردن و صدازدن دیگران با لقب بد است.

القاب:جمع لقب ، مقابل اسم و کنیه بوده و به معنای هر اسمی است که بیانگر مدح و یا ذم باشد، مانند: محمود (پسندیده) و سفّاح (خون ریز). به معنی= اسم، تخلص، صفت، عنوان، کنیه، نام، نعت(فرنام، بَرنام، پاژنام)مانند اسرائیل،فرعون،ذوالنون،امین

فسوق: از ریشه فسق= خروج از طاعت و گرایش به معصیت - بیرون رفتن از بندگی - سرپیچی کردن از فرمان پروردگار ( کلمه فسق به معنای بیرون شدن است، وقتی میگویند : فسقت التمرة که خرما از پوست خود بیرون شده باشد، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار بیرون رفته است )...

شان نزول:

چنانچه برخی روایات می گویند:

الف- این آیه درباره صفیه دختر حى بن اخطب زوجه رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل گردیده زیرا عائشه و حفصه او را اذیت مى کردند و شماتت می‌نمودند و به او دختر یهودى خطاب مى کردند. صفیه شکایت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برد. پیامبر فرمود: چرا به آن‌ها جواب نمی‌دهى، صفیه گفت: به آن‌ها چسان جواب بگویم. فرمود: هر وقت به تو دختر یهودى خطاب نمودند.به آن‌ها در جواب بگو که پدرم هارون نبىّ اللَّه است و عموى من موسى کلیم اللّه است و شوهر من محمد رسول الله است. بنابراین بچه علت مرا شماتت مى کنید. وقتى صفیه این جواب را به آن‌ها گفت، اظهار داشتند این جواب از گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله است سپس این آیه نازل گردید.( تفسیر على بن ابراهیم.)

ب- ابن عباس گوید: این آیه درباره ثابت بن قیس بن شماس آمد زیرا ثابت را عادت چنین بود که هر وقت به مسجد مى آمد به خاطر سنگینى و کرى گوش خود نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مى نشست تا کلمات و گفتار پیامبر را به علت کرى گوش خود بشنود. روزى هنگامى که به مسجد آمد چون دیر رسیده بود جاى او را در نزدیکى رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفته بودند لذا پاى خود را روى گردن مردم مى گذاشت و با گفتن، تفسّحوا، تفسّحوا (یعنى راه را باز کنید) راه را براى خود باز می‌کرد تا این که جائى در نزد مردى براى خویش مى یابد.آن مرد با مهربانى به ثابت گفت که بنشیند زیرا جاى او مکان خوبى است ثابت چون کر بود. از این حرف برآشفت و خشم گرفت و به مرد مزبور با خشونت گفت: تو پسر آن زن نیستى؟ و او را به مادرش خواند و منظور وى توهین به آن مرد بود مخصوصاً که مادر آن مرد در زمان جاهلیت از فواحش محسوب مى گشت. در این جا آن مرد از زیادى شرم و حیا سر خود را به زیر افکند سپس این آیه نازل گردید.( تفاسیر مجمع البیان و کشف الاسرار.)

یادآوری:شان نزول ها محدود کننده مفهوم آیه نیستند. و بیان برخی مصداق ها و نمونه ها هستند

پیام ها و نکته ها:

-         نهی از اقدام مومنان(مسلمانان)به استهزاء و مسخره کردن یکدیگر(ویژگی جامعه ایمانی)

-         ناسازگاری ایمان با  تمسخر و استهزا گری

-         دوری از تمسخر و استهزای مردم یکی از نشانه های ایمان

-         صلح و صفا و آرامش اجتماعی درگرو پرهیزاعضای جامعه از عیب جویی ،استهزاء ونسبت های زشت و ناپسند

-         وسیله تمسخر قرار دادن مشخصات جسمی و اخلاقی مردم و اقوام (از قبیل جوک ساختن )کاری ناپسند و مورد نهی خداوند

-         توجه به ارزش های وجودی مومنان مانع کوچک شمردن و استهزاء آنان (عسی ان یکونوا خیراً منهم)

-         خودبرتر بینی و غرور ریشه استهزا و تحقیر دیگران- ارزش های دیگران را نادیده نگیرید-

-         ارزش ها و ضوابط اخلاقی عام و فراگیر نسبت به زنان و مردان

-         زنان بیش از مردان در معرض ابتلا به خود بینی و تحقیر و استهزای دیگران (جدا آمدن حکم زنان در قبال قومٌ من قومٍ)

-         زنان همچون مردان دارای نقش در سلامت معنوی یا بیماری اخلاقی در جامعه

-         ممنوعیت طعنه زدن به دیگران و عیب جویی از آنان

-         مومنان به منزله اعضای یک خانواده و یک پیکر و برخوردار از روحی یگانه (ولا تلمزوا انفسکم ضمیر کم در انفسکم قابل تامل است)

-         لطمه و صدمه روحی به دیگران آسیب رساندن به خویشتن است (ولا تلمزوا انفسکم)

-         عیبجویی از دیگران عیبجویی از خود و عیبجو در معرض عیبجویی متقابل

-         عیب جویی از غیر مومنان فاقد حرمت تکلیفی است(انفسکم)

-         برچسب زدن،انگ زدن و نسبت دادن القاب زشت نسبت به یکدیگر ممنوع است.(ولا تنابزوا)

-         نسبت دادن القاب زشت به مومنان موجب فسق و گناه است

-         برخورداری مومن از حرمت و احترام ویژه در پیشگاه خداوند

-         استهزاء و طعن و نسبت های ناروا به مومنان گناه و نیازمند توبه و حلالیت طلبی

-         توبه نکردن از گناه استهزاء و طعن دیگران باعث ورود حتمی انسان در گروه و زمره ستمگران

-         لزوم پرهیز مومنان از حرکت های منفی و برهم زننده برادری ها در جامعه

-         هر حرکت منفی و تهدید کننده اخوت اجتماعی مومنان ظلم و ستمگری است

 

نکات مرتبط:

ریشه‌هاى تمسخر

1. گاهى مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن مى‌فرماید: «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» «سوره همزه آیه 1و2» واى بر کسى که به خاطر ثروتى که اندوخته است، در پیش رو یا پشت‌سر، از دیگران عیب‌جویى مى‌کند.

2. گاهى ریشه‌ى استهزا، علم و مدرک تحصیلى است که قرآن درباره این گروه مى‌فرماید:

«فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» « غافر، 83» آنان به علمى که دارند شادند و کیفر آنچه را مسخره مى‌کردند، ایشان را فرا گرفت.

3. گاهى ریشه‌ى مسخره، توانایى جسمى است. کفّار مى‌گفتند: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» « فصّلت، 15» کیست که قدرت و توانایى او از ما بیشتر باشد؟

4. گاهى انگیزه‌ى مسخره کردن دیگران، عناوین و القاب دهان پر کن اجتماعى است. کفّار فقرایى را که همراه انبیا بودند تحقیر مى‌کردند و مى‌گفتند: «ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا» «هود،27» ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمى‌بینیم.

5. گاهى به بهانه تفریح و سرگرمى، دیگران به تمسخر گرفته مى‌شوند.

6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران مى‌شود. گروهى، از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درباره‌ى زکات عیب‌جویى مى‌کردند، قرآن مى‌فرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ» «توبه،27» ریشه‌ى این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهى راضى مى‌شوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عیب‌جویى مى‌نمایند.

7. گاهى ریشه‌ى مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى که حضرت موسى براى حل اختلاف و درگیرى دستور کشتن گاو را داد، بنى‌اسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره مى‌کنى؟ موسى علیه السلام گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ» «بقره،67» به خدا پناه مى‌برم که از جاهلان باشم. یعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نیستم.

8. گاهى سرچشمه تمسخر، ریاکارى و بهانه‌گیرى و شخصیت‌شکنى است. «یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ» «توبه،79»

یکى از کارهاى مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از بعثت تغییر نام افراد و مناطقى بود که داراى نام زشت بودند. «اسد الغابه ج3ص 76» زیرا نام بد، وسیله‌اى براى تمسخر و تحقیر است.

عقیل، برادر حضرت على علیه السلام بر معاویه وارد شد، معاویه براى تحقیر او گفت: درود بر کسى که عمویش ابولهب، لعنت شده‌ى خداوند است و خواند: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» عقیل فورى پاسخ داد: درود بر کسى که عمّه‌ى او چنین است و خواند: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» (زن ابولهب، دختر عمّه‌ى معاویه بود.) « بحار، ج 42، ص 112»


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰
پست موقت
مژده برای دوست داران معارف قرآنی




طرح ملی حفظ قرآن کریم بشارت ۱۴۵۲


 پویش ملی حفظ جزء سی قرآن کریم


دوره آموزشی سبک زندگی قرآنی با محوریت جزء سی ام قرآن شریف و قابل محاسبه ضمن خدمت برای کارکنان دولت با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 

در سایت "http://besharat.irib.ir/"

و سایت فرایاد"https://medu.farayad.org/"

و سامانه "http://ltms.medu.ir"برای فرهنگیان فراهم است.

جهت کسب آگاهی بیشتر به سایت بشارت قرآنی مراجعه فرمایید.



  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰
  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰


Image result for ‫تفسیر سوره حجرات‬‎



یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَاتَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ(2)


ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید (و داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا می‌کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالی که نمی‌دانید!

نکته ها:

1- در آیه‌ى قبل، از پیشى‌گرفتن بر رسول خدا و دستورات الهى در عمل نهى شد و در این آیه، از بلند کردن صدا در حضور پیامبر در گفتار و سخن گفتن. در آیه‌ى 63 سوره‌ى نور نیز سفارش شده که پیامبر را مانند خود صدا نزنید، بلکه با احترام و مؤدّبانه نام ببرید.

2- حفظ عمل، مهم‌تر از خود عمل است. اعمال ما گاهى از اوّل خراب است، چون با قصد ریا و خودنمایى شروع مى‌شود، گاهى در وسط کار به خاطر عُجب و غرور از بین مى‌رود و گاهى در پایان کار به خاطر بعضى از اعمال حبط مى‌شود. به همین جهت قرآن مى‌فرماید: هر کسى عمل خود را تا قیامت بیاورد و از آفات بیمه کند، ده برابر پاداش داده مى‌شود: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»  و نمى‌فرماید: هر کس عملى را انجام دهد، ده برابر پاداش دارد. زیرا میان انجام عمل در دنیا و تحویل آن در قیامت، فاصله‌ى زیادى است.

چنانکه در روایتى رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: براى هر ذکرى، درختى در بهشت کاشته مى‌شود، شخصى گفت: پس ما در بهشت درختان زیادى داریم! حضرت فرمود: بله، ولى گاهى گناه و اعمالى از شما سر مى‌زند که آن درختان را مى‌سوزاند. سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.

3- قرآن، حبط اعمال را، یک جا براى کفر و شرک آورده و یک جا براى بى‌ادبى در محضر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، پس کیفر بى‌احترامى به پیامبر، هم‌وزن کیفر کفر و شرک است.

یکى از یاران پیامبر که در حضور پیامبر بلند سخن گفته بود، هنگامى که شنید صداى بلند او سبب از بین رفتن و نابودى کارهاى خوب او مى‌شود، بسیار ناراحت شد. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: صداى بلند تو براى خطابه و سخنرانى بود و حساب تو از دیگران جداست.

4- گرچه بلند کردن صدا در مقابل پیامبر بى‌ادبى به پیامبر صلى الله علیه و آله است که به خاطر مقام والاى آن حضرت، سبب حبط اعمال مى‌شود، ولى قرآن به ما سفارش کرده که نسبت به همه‌ى مردم ادب را رعایت کنیم و آرام سخن بگوییم. چنانکه لقمان علیه السلام به فرزندش مى‌گوید: «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ» صداى خود را فرو گیر و آرام سخن بگو. سپس صداهاى بلند را به صداى الاغ تشبیه کرده است: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» «1»

5- مسئله‌ى صداى بلند و آلودگى صوتى، امروزه یکى از مشکلات جامعه‌ى بشرى است که گاهى به اسم عروسى، گاهى به اسم عزا، گاهى در مسجد و گاهى در کوچه و خیابان و زمین ورزش، آرامش را از مردم سلب مى‌کند.

(تفسیر نور- محسن قرائتی)

پیام های کلی:

·        *  سوره حجرات از سوره هایی است که در مدینه نازل شده است و بخشی از سوره های مدنی برای بیان آداب محفل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است(کیفیت بر خورد با وجود مبارک ایشان،ادب حضور آن ذات مقدس،کیفیت رفتن  در منزل آن حضرت،کیفیت برخورد با اعضای خانواده آن حضرت)تفسیر تسنیم-جوادی آملی

·         * نهی از بلند سخن گفتن در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله چه در دوران زندگی دنیایی ایشان چه پس از ارتحال و هجرتشان به عالم دیگر(در کنار مرقد نبی و ائمه که به منزله جان رسول هستند نیز بلند زیارت خواندن خلاف ادب حضور آن بزرگواران است)

·         * نهی از سخن گفتن مسلمانان با پیامبر با صدایی فراتر از صدای رسول

·    * مومنان موظف به رعایت ادب و احترام حریم نبوی به طور مطلق (سخن گفتن،نشستن،صدا زدن،سوال کردن،مهمانی،خانواده ایشان و...)

·         * ایمان مستلزم فروتنی و پرهیز از گستاخی و لجام گسیختگی در برابر رهبر الهی است.

·            *  نهی از درشت گویی و بی پروا سخن گفتن در محضر رسول و رهبر الهی

·         * پیامبر دارای حرمتی ویژه و برتر از مردم در پیشگاه خداوند است.

·         * امکان هدر دادن اعمال نیک در صورت عدم رعایت حرمت حریم نبوی وجود دارد.(ان تحبط اعمالکم...)

·         *  برخی مومنان به آثار ویرانگر بی حرمتی به رسول الله و رهبر الهی توجه ندارند.(... و انتم لا تشعرون)

·        *  خدشه واردکردن به رسول الله و رهبر الهی دارای تاثیر منفی و ناخواسته بر تلاش مومنان در اعتلا و تقویت دین

·         * بی حرمتی به حریم و حرم رسول الله و رهبر الهی دارای آثار ویرانگر و فراتر از درک و تحلیل انسان عادی

·        * *  اعمال نیک انسان در معرض حبط و نابودی به وسیله برخی اعمال ناشایست

·         * مترتب شدن کیفر و تنبیه بر برخی اعمال ناروا حتی با عدم توجه و علم انسان(آثار وضعی عمل به علم و آگاهی وابسته نیست اگر انسان مایعى سمّى بخورد مسموم مى‌شود، گرچه گمان کند آب است. اگر به سیم برق دست بزنیم، دچار برق گرفتگى مى‌شویم، گرچه گمان کنیم برق ندارد. برخى گناهان، سبب‌ پیدایش قحطى، زلزله، کوتاه شدن عمر، ذلّت و خوارى مى‌شود، گرچه خود انسان از عامل پیدایش این آثار خبرى نداشته باشد.تفسیر نور- محسن قرائتی )

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

Image result for ‫تفسیر سوره حجرات‬‎


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ*یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ

إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ*


به نام خدای بخشاینده مهربان*ای کسانی که ایمان آورده اید، بر خدا و، پیامبر او پیشی مگیرید و از خدابترسید، زیرا خدا شنوا و داناست


 شأن نزول :

ابن کدینة الاودى گوید: مردى از امیرالمومنین على علیه السلام درباره این آیه پرسید که براى چه کسى نازل شده است؟ فرمود: درباره دو نفر از قریش نازل گردیده است.(2)
و نیز گویند: درباره دو طایفه بنى عدى و بنى تمیم نازل شده که نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده بودند و در مقابل حجره پیامبر ایستاده و با صداى بلند آواز می دادند و مى‏ گفتند: یا رسول الله بیرون بیا که تو را ببینیم. وقتى که پیامبر از حجره بیرون آمد و با آنان مشغول صحبت گردید. در راه رفتن از پیامبر جلوتر مى‏ رفتند و هنگام صحبت با یکدیگر با صداى بلند همدیگر را می خواندند و بر رسول خدا صلی الله علیه و آله به لفظ یا محمد خطاب مینمودند سپس این آیه نازل گردید.(3)

   
از طریق ابن جریج از ابن ابى ملیکه روایت شده که عبدالله بن زبیر به او خبر داده و گفته است که طائفه بنى تمیم نزد پیامبر آمده بودند و می خواستند تا یکى از میان ایشان از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله به سمت امیر برگزیده شود. ابوبکر یک نفر را که نام وى قعقاع بن معبد بود بدین منظور پیشنهاد نموده و اختیار کرده بود و عمر بن الخطاب فرد دیگرى را که نام وى اقرع بن حابس بود بدین منظور پیشنهاد نموده و برگزیده بود. در این میان ابوبکر به عمر گفت: آیا مقصود تو از این انتخاب مخالفت با من بوده است؟
عمر در جواب گفت: مراد من از این انتخاب مخالفت با تو نبود سخنان این دو نفر به مشاجره لفظى کشیده شد و صداهاى خود را در حین مشاجره بلند کرده و با آواز بلند با یکدیگر سخن مى‏ گفتند. سپس در چنین موقعى این آیه نازل گردید.(4)
شأن و نزول مذکور درباره آیه دوم این سوره نازل شده است.(5)
حسن بصرى گوید: عده‏ اى در روز عید قربان قبل از نماز عید و پیش از آن که پیامبر اقدام به ذبح بنماید. عمل قربانى و ذبح را انجام دادند سپس این آیه نازل شد و از طرف پیامبر به آنان دستور داده شد تا عمل ذبح را اعاده نمایند.(6)
و نیز گویند: مردى قبل از نماز عید اقدام به ذبح نموده بود سپس این آیه نازل گردید.(7) عائشه گوید: عده‏ اى یک روز قبل از ماه رمضان به عنوان یوم الشک روزه گرفته بودند و پیش از آن که پیامبر روزه بگیرد، اقدام به روزه گرفتن نموده بودند سپس این آیه نازل شد.(8)
مقاتل بن حیان گوید: پیامبر بیست و هفت تن را به سرکردگى منذر بن عمرو الانصارى به تهامه فرستاد. اینان وقتى که به بئرمعونه رسیدند قومى از مشرکین بنى عامر به آنان برخوردند. ایشان را بکشتند سه نفر موفق به فرار شدند و به سوى مدینه آمدند که پیامبر را از این موضوع باخبر سازند چون به دروازه مدینه رسیدند، دو نفر از قبیله بنى عامر را دیدند که از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مى‏ آمدند.
این دو نفر را به تلافى مشرکین بنى عامر به قتل رسانیدند و البته این کشتن بدون دستور و اجازه رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و پیامبر را از کار آنان خوش نیامد و این آیه نازل گردید.(9)


شان نزول یعنی چه؟!

1-هر گاه به مناسبت جریانی درباره شخص و یا حادثه ای ، خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا درباره فرض احکام ، آیه یا آیاتی نازل شود ، همه این موارد را شان نزول آن آیات می گویند، مثلا می گویند که فلان آیه درباره عصمت انبیا یا عصمت ملائکه یا حضرت ابراهیم یا نوح یا آدم نازل شده است که تمامی این ها را شان نزول آیه می گویند.
اصطلاح دیگری در علوم قرآن وجود دارد، به نام سبب نزول که بیش تر مفسران میان این دو ( شان نزول و سبب نزول ) فرقی قائل نیستند. اما شان نزول اعم و سبب نزول اخصّ است .
تعریف سبب نزول به حادثه یا پیش آمدی می گویند که متعاقب آن ، آیه یا آیاتی نازل شده باشد . آن پیش آمد، باعث و موجب نزول گردیده است. (10)
2- هر آیه ای از قرآن شان نزول نداشته و در واقعه خاصی نازل نشده، بلکه تعداد محدود و کمی از آیات نسبت به کل قرآن شان نزول دارد . بیش تر آیات بدون اینکه واقعه خاصی پیش آمده باشد، بر پیامبر نازل شده اند.
داستان های پیامبران هم هر مقطعش در یک زمان برای آثار تربیتی که داشته ، بر پیامبر نازل شده، چون قرآن کتاب تاریخ محض نبوده ، همه آن را در یک جا و به ترتیب از اول تا آخر شرح نداده، بلکه در هر مقطع به قسمتی که پیام مناسب آن مقطع را داشته، اشاره کرده است.
3- می توان از کتاب تفسیری برای آگاهی شان نزول آیات استفاده کرد. از جمله تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی ذیل آیات خصوصا شروع سوره ها مراجعه نمائید. بسیار مناسب است . کتاب های غیر تفسیری هم در این زمینه قابل استفاده وجود دارد :
1- اسباب النزول ،نوشته دکترسید محمد باقر حجتی.
2- اسباب النزول واحدی ،ترجمه اسلامی

------------------------

  پانویس
(2). کتاب الاختصاص از شیخ مفید.

(3). تفسیر على بن ابراهیم.
(4). صحیح بخارى و دیگران از علماء عامه.
(5). تفسیر کشف الاسرار.
(6). تفسیر ابن المنذر و میبدى صاحب کشف الاسرار.
(7). کتاب الاضاحى از ابن ابى الدنیا از عامه.
(8). کتاب الاوسط از طبرانى.
(9). تفسیر کشف الاسرار.

(10)  علوم قرآنی ، محمد هادی معرفت ، ص87 .

  • سید محمد عبداللهی