سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

صفحه شخصی سید محمد عبداللهی دانش آموخته حوزه و دانشگاه که در سطح خارج فقه و اصول و کارشناسی ارشد دروس کلاسیک را گذرانده و مطالعات مستمری در بیش از چهار دهه بر اساس علایق و انگیزه های شخصی در باره تفسیر، معارف و علوم قرآنی ودارد.

شناسه های ارتباطی با نویسنده و بلاگ در پیام رسان ها

با شماره 09218305249

صفحه قرآنی رحیق در ایتا:

https://eitaa.com/rahighemakhtoom

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۰۲، ۲۲:۲۴ - اصغر جاهدی
    احسنت
  • ۱۵ آذر ۰۲، ۲۳:۴۶ - منتظرالمهدی (عج)
    ممنون
  • ۸ مرداد ۹۷، ۱۲:۰۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
  • ۱ مرداد ۹۷، ۱۸:۴۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
نویسندگان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایمان» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تفسیر نگاشت سوره حجرات آیه 18


إِنَ‌ اللَّهَ‌ یَعْلَمُ‌ غَیْبَ‌ السَّمَاوَاتِ‌ وَ الْأَرْضِ‌ وَ اللَّهُ‌ بَصِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ‌


ترجمه نگاشت:

خداوند غیبت آسمانها و زمین را می‌داند و نسبت به آنچه انجام می‌دهید بیناست!

 

نکته ها و پیام ها:

*خداوند،آگاه به اسرار نهفته آسمان ها و زمین-یعلم غیب السموات و الارض-

*خداوند دارای بصیرت و بینایی عمیق و ژرف نسبت به اعمال پیدا و پنهان آدمیان

*اعمال آدمیان نشانگر میزان صداقت آنان در ادعای ایمان یمنون علیک ان اسلموا...والله بصیر بما تعملون-

*آعمال آدمی دارای وجوهی پیچیده و بازشناسی خلوص و ناخالصی آن نیازمند بصیرت و ژرف نگری الهی است(باید به سلاح تقوی مجهز باشیم تا رفتار منافقانه از مومنانه را تشخیص دهیم)

*تحلیل انگیزه های نهفته آدمیان در اعمال ،بسیار دقیق تر از آگاهی یافتن به اسرار نظام مادی است(برای بشرعلم قطعی به نظامات کیهانی ممکن است لیکن پی بردن به آنچه در اندیشه و دل انسان می گذرد نا ممکن)

*توجه به علم و بصیرت الهی بازدارنده انسان از بی صداقتی در عقیده و ناخالصی در عمل است. (اگر بدانیم از روزنه‌اى فیلم ما را مى‌گیرند و یا صداى ما را ضبط مى‌کنند، در کلمات وحرکات خود دقّت بیشترى مى‌کنیم.)

*آسمان ها و زمین ،علاوه بر ابعاد مادی و مشهود دارای زوایای پنهان و اسراری نامکشوف بر آدمیان.

*در مدار توحید، ارزش ها بر اساس تظاهر، منّت وشعار نیست، بلکه بر اساس اخلاص قلبى است که آگاهى بر آن مخصوص خداست. «إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (خداوندى که غیب و پنهان هستى را مى‌داند، چگونه ایمان درونى ما را نمى‌داند؟)

*علم خداوند همراه با بصیرت او است. علم او، اجمالى، سطحى، یک جانبه، قابل تردید و موقّت نیست. إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ‌ ... وَ اللَّهُ بَصِیرٌ ...

*خداوند حتی‌ ‌از‌ خطورات‌ قلبی‌ ‌شما‌ و خیالات‌ فاسده‌ و مقاصد باطله‌ ‌با‌ خبر و بینا ‌است‌.


«والحمد للّه ربّ العالمین»

پایان سوره

 


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

تفسیر نگاشت سوره حجرات آیه 15

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ‌ الَّذِینَ‌ آمَنُوا بِاللَّهِ‌ وَ رَسُولِهِ‌ ثُمَ‌ لَمْ‌ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ‌ وَ أَنْفُسِهِمْ‌ فِی‌ سَبِیلِ‌ اللَّهِ‌ أُولٰئِکَ‌ هُمُ‌ الصَّادِقُونَ‌*


ترجمه:

مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کرده‌اند؛ آنها راستگویانند.


واژه نگاشت:

إِنّمَا:(ان+ما) ماء کافّه بر آن داخل شده و معنى فقط این است جز این نیست، مى‏دهد مثل [فصّلت:6]،معنای حرفی دارد و از جهت عمل و تاثیر اعرابی بر پس از خود خنثی است.

ثُمَّ:حرف عطف است و دلالت بر تأخیر دارد. مثل [مؤمنون:31] راغب گوید: ثمّ دلالت بر تأخیر ما بعد از ما قبل را دارد با لذّات باشد یا در رتبه و یا در وضع چنانکه در قبل و اوّل نیز این سه اعتبار هست.

 «ثمّ» گاهى براى ترتیب خبر دادن مى‏آید مثل: «اعجبنى ما صنعت الیوم ثمّ ما صنعت الامس اعجب منه» «کار امروز تو را دیدیم، سپس کار دیروزت را هم نیز مشاهده کردیم»،ثمّ در اینجا فقط براى ترتیب خبر است. على هذا در این آیات [صافات:76-82] ثمّ براى ترتیب خبر است وگرنه مى بایست غرق قوم قبل از نجات نوح و اهلش گفته شود مگر آنکه بگوئیم: نجات با سوار شدن بکشتى تحقّق یافته است، در این صورت ثمّ در معناى معمولى خود به کار رفته است. ولى در دو آیه [نحل:110] براى ترتیب خبر است زیرا ترتیب در میان دو امر فوق نیست دقّت در ما قبل و ما بعد این دو آیه مطلب را بیشتر روشن مى‏کند. همچنین است آیه 52 از سوره یونس و به احتمال قوى آیه 17 سوره بلد و 16 سوره اعراف. این واژه در قرآن بار۳۳۸ تکرار شده است

یَرتابُوا:از ریشه "ریب"36 بار تکرار شده است.

ریب به معنى شک است ، بدترین شک،شکّ، تهمت،ظنّ و حاجت معنى شده است ولى قرآن آن را در شک به کار برده است. در بعضى آیات تهمت و اضطراب قلب نیز مراد باشد [نور:50]، [حدید:14]. قلق و تشویق قلب،

افعال این ماده در قرآن مجید همه از افتعال آمده و آن چنانکه در اقرب الموارد گفته به شکّ افتادن و شمک کردن است و اگر با «باء» همراه باشد مثل «ارتاب به فلان» به معنى تهمت زدن مى‏آید.

در بعضى آیات کلمه «مُریب» صفت «شکّ» آمده مثل [هود:62]، [سباء:54]، [فصّلت:45].

ریب المنون را حوادث روزگار گفته‏اند. (که شخص را مضطرب مى‏کنند). * [توبه:110].

ریبه چنانکه راغب و جوهرى گفته اسم مصدر است از ریب یعنى ساختمانى که ساخته‏اند پیوسته مایه اضطراب دلهایشان است تاوقتیکه دلهایشان پاره پاره شود.

 

نکته ها و پیام ها:

*مومنان واقعی ،دارای ایمان به خدا و رسول و به دور از هرگونه شک و تردید(ایمان و شک متضاد هستند ،قلب متضاد را بر نمی تابد)انما حصر را می رساند ،مومن وقتی در مَامَن و دژ امان الهی قرار می گیرد که ایمان وی حقیقی باشد.

*ایمان آمیخته به شک داخل در مقوله اسلام به معنای عام آن است نه ایمان واقعی(یعنی از مزایای حقوقی و اجتماعی جامعه اسلامی استفاده می کند اما این که در دژایمن سعادت قرار گیرد تنها ایمان قلبی و صادقانه لازم است)

*ایمان به خداوند و رسول او باوری ملازم با هم و تفکیک ناپذیر

*ایثارمال+ایثارجان+ایمان ثابت و استوار نشانه مومنان واقعی

*ایمان واقعی دارای ریشه و ثبات در اندیشه و جلوه گر در کردار و رفتارآدمی

*جهاد با جان و مال نشانه یقین و استواری در ایمان

*وجود شک و دلبستگی به مال و جان در میان برخی اعراب دلیل ردّ ایمان آنان از سوی خداوند

*ملاک ارزش جهاد و ایثار فی سبیل الله و لله بودن است(جهت و گرایش الهی)

*جان و مال پر جاذبه ترین امور در زندگی انسان

*ثبات در باورهای دینی و جهاد همه جانبه در راه خدا گواه راستی انسان در ادعای ایمان.

* قرآن، هم ملاک و معیار کمال را بیان مى‌کند، «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» و هم الگوهاى کامل را نشان مى‌دهد. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ‌....

* ایمان، امرى باطنى است که از راه عمل شناخته مى‌شود. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ‌ ...جاهَدُوا ...

* ایمان بدون جهاد، شعارى بیش نیست. جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ‌ ... (کمال‌ ایمان به گذشت از جان و مال است.)


نکته تکمیلی:

*مومنان و باورمندان راستین

چهار آیه‌ى قرآن با جمله‌ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» شروع شده که ترسیم سیماى مؤمن واقعى است:

1. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» « انفال، 2. » مؤمنان واقعى کسانى هستند که هرگاه نام خداوند برده شود، دلهایشان مى‌لرزد و همین که آیات الهى بر آنان تلاوت شود، ظرفیت آنان به ایمان افزوده مى‌گردد وتنها بر خدا تکیه مى‌کنند.

2. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى‌ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ‌ ... « نور، 62 » مؤمنان واقعى کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان دارند و هرگاه در یک کار دسته جمعى با پیامبر هستند، بدون اجازه‌ى حضرت از صحنه خارج نمى‌شوند.

3 و 4. در همین سوره مطرح شده است؛ یک بار در آیه دهم، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ... و بار دیگر در همین آیه.

اگر این چهار آیه را در کنار هم بگذاریم، سیماى مؤمنان صادق و واقعى را کشف مى‌کنیم.

 

 


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰


تفسیر نگاشت سوره حجرات آیه 14


قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ ۖ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ


ترجمه نگاشت:


عربهای بادیه‌نشین گفتند: «ایمان آورده‌ایم» بگو: «شما ایمان نیاورده‌اید، ولی بگویید اسلام آورده‌ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی‌کند، خداوند، آمرزنده مهربان است.»


واژه نگاشت:

الاعراب: «اعراب» ازکلماتى است که معناى جمعى دارد و مفردى براى آن از نظر لغت عرب نیست; وچنان که ارباب لغت مانند:مؤلف«قاموس»، «صحاح»، «تاج العروس» و دیگران گفته اند; این کلمه تنها به عرب هاى بادیه نشین اطلاق مى شود; و هنگامى که معناى مفرد آن را اراده کنند، همین کلمه را با «یاء نسبت»، به صورت «اعرابى» به کار مى برند. بنابراین، بر خلاف آنچه بسیارى تصور مى کنند «اعراب» جمع «عرب» نیست; بلکه به معناى عرب هاى بادیه نشین است. ولى، در اخبار و روایات اسلامى مفهوم وسیع ترى پیدا کرده و به تعبیر دیگر مفهوم اسلامى آن با منطقه جغرافیایى بستگى ندارد; بلکه با طرز تفکر و منطقه فکرى مربوط است. آنها که دور از آداب و سنن و تعلیم و تربیت اسلامى هستند ـ هر چند شهرنشین باشند ـ اعرابى اند و بادیه نشینان آگاه و آشنا به آداب و سنن اسلامى، اعرابى نیستند و مدنى به شمار مى روند.

آمنا: از مادّه «أمِن» به صورت صیغه «جمع»(۸۷۹ بارمشتقات آن به کار رفته است)

یلتکم: از«لاتَهُ یَلیتُهُ لَیْتاً» یعنى او را منصرف کرد و حقش را ناقص نمود معنى آیه: اگر به خداو رسول اطاعت کنید خدا از ثواب اعمال شما چیزى نکاسته و کم نمى‏ کند.


پیام ها و نکته ها:

·        برخی از بادیه نشینان صدر اسلام با وجود عدم باور قلبی به حقیقت دین مدعی ایمان و باور به آن بودند.

·        برخی از مدعیان به امید برخورداری از امتیاز مومنان در جامعه اسلامی اظهار ایمان می کنند.

·        شناخت سطحی و صوری برخی از بادیه نشینان از ایمان و دین داری

·        بادیه نشینی از عوامل کندی نفوذ فرهنگ و معارف عمیق در میان اعراب

·        پیامبر صلی الله علیه و آله مامور به اعلام رد ایمان بادیه نشینان در عین پذیرش اسلام آنان(قل لا تومنوا)

·        وجود تفاوت واقعی میان اسلام و ایمان

·        حقیقت ایمان دارای مرتبه ای برتر از اسلام

·        ایمان به معنای راهیابی دین در قلب و باور آدمی و اسلام به معنای صرف تسلیم ظاهری و ترک مخاصمه و دشمنی ظاهری با دین است.

·        لزوم بازگذاشتن راه اصلاح و تعالی در عین نقد اندیشه ها و ادعاها

·        رد ادعای ایمان اعراب از سوی خداوند،نمودی از علم او به ژرفای قلب آدمیان

·        تضمین قطعی پاداش اعمال در صورت تسلیم و اطاعت از دستورات خدا و رسول (لا یلتکم من اعمالکم شیئاً)

·        ضایع نشدن کمترین تلاش مومنان در پرتو اطاعت از خدا و رسول

·        اطاعت کامل از خدا و رسول،نمود رهیافت ایمان به قلب

·        تجلی ایمان در اعمال و رفتار انسان( در حالی که بحث از ایمان است می فرماید از اعمال شما نمی کاهد)

·        قلب انسان جایگاه ایمان

·        اطاعت از خدا ورسول امری متلازم و تفکیک ناپذیر

·        خداوند بسیار آمرزنده-غفور- و مهربان-رحیم-

·        اطاعت از خدا و رسول زمینه بخشش لغزش ها

·        پاداش کامل اعمال مومنان جلوه رحمت ویژه و خاص خداوند به اهل ایمان

·        آمرزش و چشم پوشی از لغزش ها جلوه رحمت ویژه الهی به مومنان.


نکته های تکمیلی:


تفاوت اسلام با ایمان‌

1. تفاوت در عمق.

اسلام، رنگ ظاهرى است، ولى ایمان تمسّک قلبى است. امام صادق صلى الله علیه و آله به مناسبت آیه ‌ى‌ «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»  فرمود: رنگ الهى اسلام است، و در تفسیر آیه‌ى‌ «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‌»  فرمود: تمسّک به ریسمان محکم الهى، همان ایمان است.

2. تفاوت در انگیزه.

گاهى انگیزه ‌ى اسلام آوردن، حفظ یا رسیدن به منافع مادّى است، ولى انگیزه ‌ى ایمان حتماً معنوى است. امام صادق علیه السلام فرمودند: با اسلام آوردن، خون انسان حفظ مى‌شود و ازدواج با مسلمانان حلال مى‌شود، ولى پاداش اخروى بر اساس ایمان قلبى است.

3. تفاوت در عمل.

اظهار اسلام، بدون عمل ممکن است، ولى ایمان باید همراه عمل باشد، چنانکه در حدیث مى‌خوانیم: «الایمان اقرار و عمل و الاسلام اقرار بلاعمل»  بنابراین در ایمان، اسلام نهفته‌ است، ولى در اسلام ایمان نهفته نیست.

در حدیث دیگرى، اسلام، به مسجد الحرام وایمان به کعبه تشبیه شده که در وسط مسجدالحرام قرار گرفته است.

امام باقر علیه السلام فرمود: ایمان، چیزى است که در قلب مستقر مى‌شود و انسان به وسیله آن به خدا مى‌رسد و عمل، آن باور قلبى را تصدیق مى‌کند. ولى اسلام چیزى است که در گفتار و رفتار ظاهر مى‌گردد، گرچه در قلب جاى نگرفته باشد.

4. تفاوت در رتبه.

در حدیث مى‌خوانیم: ایمان، بالاتر از اسلام و تقوا، بالاتر از ایمان و یقین، بالاتر از تقوا است و در میان مردم چیزى کمیاب‌تر از یقین نیست.


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰


نگاشت های تفسیری سوره حجرات آیه 10


إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۰


در حقیقت مؤمنان با هم برادرند پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید امید که مورد رحمت قرار گیرید (۱۰)


واژه شناسی:


اِنَّما: این واژه به دوشکل به کار می رود

الف- به صورت«إنما»حصرـ که إن و ما،یک کلمه به حساب می آید ـ و«ما»در آن، به اصطلاح اهل ادب،مای کافه بوده و در رسم الخط،به صورت متصل»إنما« نوشته می شود.


ب- «إن»تاکید و«ما»موصول،ـ که در این جا،هم در زمان تلفظ و هم،در کتابت ـ از هم جدا است،تا معنای صحیح آن فهمیده شود.

در آیه مورد بحث انَّما از نوع اول است که معنای حصر دارد.


اِخوَه: جمع اَخ -آنکه تو را با دیگرى در نسب یا قرابت یا دوستى پیوند زند ، یار ، دوست ، آنکه در هر مناسبت و مشارکتى با تو پیوند داشته باشد ، برادر .



پیام ها:


1-    برادری و اخوت حقیقی در پرتو ایمان به خدا وجود دارد .بنابر این برادری تنها در میان مومنان به خداوند بر قرار است.

2-    مومنان به راستی برادر یکدیگرند

3-    اخوت و برادری بارزترین ویژگی در زندگی اجتماعی مومنانه

4-    ایمان عامل محکم و بی بدیل برقرارکننده دوستی و پیوند عمیق میان انسان ها

5-    ستیزمیان مومنان ،ناسازگار با روح ایمان و برادری

6-    جامعه مومنانه نیازمند تنش زدایی و ستیز زدایی

7-    مومنان در نظام برادری دینی دارای مسئولیت در قبال یکدیگر

8-    انسان های بی تفاوت در قبال مشکلات و درگیری های جامعه اسلامی فاقد روح واقعی ایمان

9-    تامین حفظ منافع یکایک مومنان در پرتو حاکمیت روح برادری بر تمامی اعضای جامعه

10-        نیاز همیشگی جامعه اسلامی به تبلیغ روح برادری و تحکیم مودت و دوستی میان اعضای آن

11-        لزوم رعایت تقوی و ارزش های الهی در میانجیگری و ایجاد صلح میان مومنان

12-        فروهشتن مسئولیت های دینی و بی تفاوتی در برابر مشکلات جامعه بی تقوایی است

13-        رعایت تقوای الهی همواره کننده راه بهره مندی از رحمت خداوند است

14-        تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامی و بی تفاوتی در قبال آن مایه محرومیت از رحمت الهی است

15-        حاکمیت رحمت الهی بر جامعه منوط و مشروط به خیرخواهی تک تک افراد نسبت به یکدیگر است




خلاصه برداشت:
ایمان برادری ایجاد می کند برادری ایمانی عامل مهم سازگاری اجتماعی است سازگاری اجتماعی عامل تقوی الهی و جامعه برخوردار از تقوی شایسته برخورداری از رحمت الهی است.

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

Image result for ‫تفسیر سوره حجرات‬‎


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ*


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ*


به نام خدای بخشاینده مهربان*ای کسانی که ایمان آورده اید، بر خدا و، پیامبر او پیشی مگیرید و از خدابترسید،

زیرا خدا شنوا و داناست


پیام کلی آیه :


در آیه اول به ما می آموزد که در قول و رفتار و کردار بر خدا و رسولش جلو نیفتیم و سبقت نگیریم.


پیام ها:


1-    * نهی از سبقت و پیشی گرفتن مومنان بر خدا و رسول در گفتار و کردار

2-    * ایمان واقعی مستلزم پیروی کامل از دستورات دین و پرهیز از بدعت و خود رایی

3-    *برخی مومنان عجولانه در احکام خدا و رسول دخالت می کردند و این آیه صریحا با جمله ی"لا تقدموا "آنان را از این عمل نهی می کند

4-    *برخی مسلمانان حکم به جواز احکامی می کردند پیش از آنکه حکم آن از طریق خدا و رسول به آنان ابلاغ و اعلام گردد.

5-    *اطاعت و پیروی فرمان رسول خدا همانند فرمان خداوند واجب و لازم است

6-    *لزوم رعایت تقوای الهی در زمینه احکام دین

7-    *مخالفت با احکام دین ناسازگار با روح تقوا

8-    *در آیه دو وصف از اوصاف الهی یعنی سمیع و علیم بودن خداوند آمده است

9-    *دانایی و شنوایی خداوند موجب رعایت تقوا و خویشتن داری

10-*لزوم تسلیم روحی و درونی در برابر حکم خداوند و پیامبر صلی الله علیه و آله


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

"بقیت الله" در قرآن کریم مربوط به کم فروشی است، در روایات مربوط به امام زمان علیه السلام! پاسخ این سؤال یا شبهه‌ی رایج چیست؟


 برای ورود، استناد و نیز تبرک، یکبار این سه آیه را با هم و با دقت بخوانیم و بعد راجع به آن بحث نماییم:

« وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ قَدْ جَاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ »

ترجمه: و بسوی «مدین» برادرشان شعیب را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که جز او، معبود دیگری برای شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم‌فروشی نزنید)! من (هم اکنون به حسب ظاهر) شما را در نعمت می‌بینم؛ (ولی من خیرخواه شماهستم و) از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم!

« وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ »

ترجمه: (شعیب در ادامه سخنانش به قوم مدین گفت:) و اى مردم! پیمانه و وزن را با عدالت وفا کنید و بر اشیاء مردم عیب مگذارید و از حق آنان نکاهید و در زمین فساد مکنید.

« بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ » (هود علیه السلام، 85 و 86)

ترجمه: آنچه خداوند برای شما باقی گذارده (از سرمایه‌های حلال)، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ایمان و مسئول عمل خلاف شما) نیستم!

●- بله، همانطور که مشهود است، ظاهر آیه، مربوط به وزن و کیلوی عادلانه در خرید و فروش می‌باشد، ولی هیچ منافاتی با « بَقِیَّتُ اللَّهِ » بودن امام زمان علیه السلام ندارد.

هر قومی به صفت یا صفات ناپسندی مشهور بودند، مانند قوم بنی‌اسرائیل به کفر و لجاجت و دنیاگرایی – یا قوم لوط، به عمل شنیع لواط – یا برخی از قبایل اعراب به دختر کشی ... [چنان که امروزه نیز در سرتاسر دنیا چنین است]. از انحطاط‌های فکری و عملی قوم شعیت نیز به غیر شرک، انواع و اقسام ظلم‌ها بود و از جمله «کم‌فروشی»! پس خداوند متعال به واسطه‌ی پیامبران‌شان، به آنها فرمود که شرک نورزند، خداوند را عبادت و اطاعت کنند، در خرید و فروش وزن و کیلو را رعایت کنند، کم فروشی نکنند، در زمین فساد نکنند، بدانند که خیر در سودی است که خداوند متعال برای آنان باقی می‌گذارد [چه منافع مادی و چه معنوی – چه دنیوی و چه اخروی]، و بالاخره آن که همه بدانند، مربیان و هادیان خیرخواه جوامع، مسئول پذیرش یا عدم پذیرش آحاد آن جوامع نمی‌باشند.

الف – بی‌تردید، هر کلام، متن و گزاره‌ای که تجزیه و مُثله شود، معنا، مفهوم، مقصود، عمق و گستره‌ی خود را از دست می‌دهد.

●- فرض کنید که کسی این آیات را بخواند و بگوید: یک حکایت تاریخی از گفتگوی حضرت شعیب علیه السلام با قوم مدین است و ما به   ربطی ندارد! و حال آن که شرک، غش در معاملات و انواع فساد روی زمین، همچنان وجود دارد.

ب – گاهی یک دستور العملی (قانون، فقه، احکام)، صادر می‌شود، اما هدف و حکمت آن جداگانه به عنوان یک اصل بیان می‌گردد؛ مثل این که بگویند: «در مصرف آب اسراف نکنید، که اسراف، ظلم به خود، جامعه، دیگران و حتی نسل‌های می‌باشد» - حال آیا کسی می‌تواند بگوید: «این اسراف و حکم به ظلم بودن آن، فقط مخصوص به مصرف آب می‌باشد»؟! خیر؛ چرا که اسراف نکردن آب، یک حکم موضوعی بود، اما ظلم بودن اسراف، یک اصل و بیان حکمت آن حکم بود.

ج – در آیات مورد بحث، ابتدا می‌فرماید: « اعْبُدُوا اللَّهَ – خدا را بندگی کنید» و بعد می‌فرماید که در وزن و کیلو، عدالت و قسط را رعایت کنید و نتیجه را متذکر می‌گیرد که «اگر مؤمن هستید، این برای شما خیر است - ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ».

آیا می‌شود گفت: که بندگی خدا، انحصار در پرهیز از کم‌فروشی دارد؟! و یا تنها شاخصه مؤمنین، رعایت در قسط به هنگام خرید و فروش است؟! و یا تنها خیر مؤمنان همین است؟!

***- « بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ »

پس از دعوت به توحید، تذکر این که جز او الهی وجود ندارد، به چند مسئله در خرید و فروش و نیز تمامی تعاملات تأکید نمود؛ فرمود: هم کم‌فروشی نکنید و هم در زمین فساد نکنید. اگر چه کم‌فروشی نیز خودش فساد (تباهی) است، اما یک اصل کلی را بیان داشت و نمی‌توان گفت: «بنابراین، فقط کم‌فروشی فساد است».

پس از این دعوت، تذکرات و احکام حقوقی، به یک اصل اعتقادی اشاره نموده است مبنی بر این که «شما خدا را عبادت کنید، خیر شما در آن چیزی است که او برای شما باقی بگذارد»؛ چرا که آدمی هر گناهی که مرتکب شود نیز به تصور بردن سود و فایده می‌باشد.

حال آیا می‌توان گفت که « خیر ما در هر چیزی هست که خدا برای ما قرار دهد و باقی بگذارد، فقط اختصاص به سود تجاری دارد »؟!

ایمان به خداوند متعال نیز "تجارت" است:

حال اگر کسی می‌خواهد اصرار کند که «خیر، الاّ و لابد موضوع تجاری است»! دقت کند که در این دنیا هیچ کاری نیست که داد و ستد (تجاری) نباشد، حتی ایمان به خداوند متعال و رسول او صلوات الله علیه و آله؛ چنان که فرمود:

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ » (الصف، 10 و 11)

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! آیا شما را به تجارتی راهنمائی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی می‌بخشد؟! * به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید!

حتی اگر کسی دو رکعت نماز با توجه، خشوع و اخلاص هم اقامه کند، باز هم تجارت کرده، چرا که دقایقی از عمر، توجه و قلب خود را هزینه کرده تا در مقابل رشد، کمال و قرب الهی را به دست آورد. و چنان که در آیات بسیاری فرموده که مؤمنان با خداوند متعال معامله می‌کنند و کفار و مشرکان و فاسدان، آیات الهی و حیات پر نعمت اخروی را به بهای اندک متاعی در دنیا می‌فروشند.

کم فروشی‌های معنوی (اعتقادی) و عملی:

بنابراین، درست وزن نکردن، کم‌فروشی، حق مردم را ضایع نمودن، غش در معامله کردن، عیب گذاشتن روی سرمایه‌ها و دارایی‌های مردم و در نتیجه فساد (تباهی) روی زمین، در امور معنوی (اعتقادی) و بالتبع عملی، به مراتب بیشتر از مصادیق اقتصادی و مادی آن می‌باشد.

خداوند متعال فرمود که به پیامبرانش "کتاب" و "میزان" نازل نمود [هر دو نازل شده می‌باشند]، برای چه؟ برای قیام مردم به قسط. پس اگر مردم در معامله‌ی با خداوند سبحان، کم‌فروشی نمی‌کردند؛ از اطاعت رسول خدا صلوات الله علیه و آله روی بر نمی‌گرداندند، کتاب خدا را پشت سر نمی‌گذاشتند، به خاطر بهایی اندک از مال و لذت و شهوت دنیا، امامان علیه السلام را یکی پس از دیگری ترور نمی‌کردند و ...؛ وضعیت این نبود که هست. لذا می‌فرماید: توجه کنند که بازمانده و باقی گذاشته خدا [آخرین امام و حجت الهی] خیر آنان است، البته اگر ایمان دارند: « بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ».

پس، خیر ما در آن چیزی است که خداوند برای ما باقی بگذارد و البته که آخرین امام علیه السلام، مظهر اتمّ " خیری است که خداوند هادی برای ما باقی گذارده است.

  • سید محمد عبداللهی