سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

صفحه شخصی سید محمد عبداللهی دانش آموخته حوزه و دانشگاه که در سطح خارج فقه و اصول و کارشناسی ارشد دروس کلاسیک را گذرانده و مطالعات مستمری در بیش از چهار دهه بر اساس علایق و انگیزه های شخصی در باره تفسیر، معارف و علوم قرآنی ودارد.

شناسه های ارتباطی با نویسنده و بلاگ در پیام رسان ها

با شماره 09218305249

صفحه قرآنی رحیق در ایتا:

https://eitaa.com/rahighemakhtoom

آخرین نظرات
  • ۵ دی ۰۲، ۲۲:۲۴ - اصغر جاهدی
    احسنت
  • ۱۵ آذر ۰۲، ۲۳:۴۶ - منتظرالمهدی (عج)
    ممنون
  • ۸ مرداد ۹۷، ۱۲:۰۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
  • ۱ مرداد ۹۷، ۱۸:۴۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فهم قرآن و روایات» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

حدیثی از امام صادق شنیدم با این مضمون: «نمازی که در آن دعا بیشتر است بهتر از نمازی است که ذکر در آن بیشتر است»؛ آیا چنین حدیثی وجود دارد و اگر بله متن دقیق آن چیست؟


 ظاهراً در نقل به مضمون حدیث، جابجایی و حتی جایگزینی کلمات صورت گرفته است. یعنی افضلیت دعا نسبت به تلاوت قرآن در نماز را افضلیت بر «ذکر» گفته‌اند!

حدیثی مبنی بر این که «در نماز، دعا افضل بر ذکر است» نیافتیم و البته احادیث محکم در مورد این که بسیار دعا کردن، بر بسیار تلاوت نمودن قرآن (نه ذکر) فضیلت دارد، فراوان است و هم چنین احادیث با این مضمون که طولانی کردن رکوع و سجود، بر تلاوت بسیار قرآن در نماز فضیلت دارد بسیار است [و البته سخن از جایگزینی نیست، بلکه فضلیت زیادتی یکی بر دیگری می‌باشد].

در هر حال این احادیث به اهمیت «نماز و دعا» تأکید و تصریح دارند، و ما باید در این رابطه به چند نکته‌ توجه نماییم:

نماز:

نماز خودش سراسر "ذکر" است و ذکر همان یاد خداست، چنان که فرمود: « وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی – برای یاد (ذکر) من، نماز را اقامه کن / طه، 14». پس، نمازی که در آن یاد خدا نباشد، طی اقامه‌ی آن همه خاطرات و گرفتاری‌ها و ... به ذهن بیاید، یا انجام عملی بدون توجه، از روی عادت و ... باشد، نماز نیست.

خداوند متعال در قرآن مجید، به اهل ایمان [که قطعاً هم اهل نماز هستند و هم اهل شرابخواری نیستند، می‌فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ ... - ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می‌گویید! / النساء، 43» - چرا که مستی، فقط مستی از شراب نمی‌باشد، بسیاری مست شهوت، مست قدرت، مست ثروت و مست (گیج و مبهوت) دنیای خود هستند، لذا هنگام نماز اصلاً نمی‌فهمند که در چه جایگاهی قرار گرفته‌اند، در محضر چه مقام سبوحیتی ایستاده‌اند، چه می‌کنند و چه می‌گویند؟!

●- احادیث نیز در باب نمازِ با توجه، با اخلاص، با خشوع و با تفکر بسیار است که به دو حدیث بسنده می‌شود:

پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله: « إذا قُمتَ فی صَلاتِکَ فَأَقبِل عَلَى اللَّهِ بِوَجهِکَ یُقبِل عَلَیکَ .»

ترجمه: هرگاه به نماز ایستادى، با تمام وجود به خدا رو کن، تا او نیز به تو رو کند. (بحارالأنوار - ج 84 - ص 221)

امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام: مَن صَلّی رَکعَتَینِ یَعلَمُ مایَقولُ فِیهِما اِنصَرَفَ وَ لَیسَ بَینَه وَ بَینَ اللهِ - عَزَّ وَ جَلَّ - ذَنبٌ؛ (اصول وافی، ج2، ص100)

ترجمه: هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه می‌گوید، از نماز فارغ می‌شود، درحالی که میان او و میان خدای عز و جل گناهی نیست.

دعا:

دعا نیز سراسر ذکر است؛ چرا که دعا، یعنی خواندن خداوند سبحان و خواستن از او. پس، تا کسی یاد (ذکر) او ننماید و متوجه او نگردد، او را با اسماء حسنایش نخواند، یا الله، یا ربی، یا سیدی، اللهم و ... نگوید، او را نخوانده است که از او چیزی بخواهد؛ و اگر او را بخواند، می‌شود «ذکر». پس دعا خودش ذکر است و ذکر نیز دعاست، اگر چه تکبیر و تسبیح او باشد.

عبادت و بندگی، همان خواندن و خواستن از او (دعا) می‌باشد، لذا خداوند متعال و کریم، ضمن تأکید بر دعا، فرمود: کسی که مرا نخواند و از من نخواهد، استکبار کرده است:

« ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ » (غافر، 60)

ترجمه: پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را اجابت کنم! کسانی که از عبادت من تکبّر می‌ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می‌شوند!»

●- در مورد دعا نیز صدها حدیث و روایت وجود دارد که به ذکر دو حدیث بسنده می‌شود:

پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله: « ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبِ غَافِلٍ لَاهٍ ». (بحار الانوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 321)

ترجمه: خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بی‌خبر نمی‌پذیرد.

حضرت امام صادق علیه السلام: « عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّکُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَا تَتْرُکُوا صَغِیرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْکِبَار ». (کافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 467 )

ترجمه: شما را سفارش مى‌کنم به دعا کردن، زیرا با هیچ چیز به مانند دعا به خدا نزدیک نمى‌شوید و دعا کردن براى هیچ امر کوچکى را، به خاطر کوچک بودنش رها نکنید، زیرا حاجت‌هاى کوچک نیز به دست همان کسى است که حاجت‌هاى بزرگ به دست اوست.

نماز، دعاست:

نماز نیز همانگونه که سراسر ذکر خداوند سبحان می‌باشد، سراسر دعا (خواندن و خواستن از اوست). حتی هنگام قرائت سوره‌ی حمد که واجب است، پس از چهار آیه که ذکر توحید و اقرارمان به مبدأ و معاد و اظهار بندگی خالصانه‌ی خودمان است (إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ)، دعا شروع می‌شود: « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ »؛ اذکار مستحبی در رکوع و سجود، پس از تسبیح حق تعالی، که آن نیز جنبه‌ی اظهار و اقرار خودمان را دارد (سُبحانَ ربّی یا سُبحانَ الله)، ضمن آن که خواندن اوست، با صلوات تکمیل می‌گردد که آن نیز دعاست و هم چنین است "قنوت" که سراسر دعاست.

قرآن، نماز، ذکر و دعا:

طبق آیات قرآن کریم، قرآن مجید خودش ذکر است، چنان که در چندین آیه تصریح نمود: « إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ - این (قرآن) ذکری برای همه جهانیان است»، چنان که فرمود: نماز ذکر است، چنان که فرمود: دعا ذکر است.

پس، هر چه به امر خدا، به یاد خدا و برای یاد خدا باشد، «ذکر» است که افضل آن همان "تفکر" در نشانه‌های (آیاتِ) اوست. چه آیاتی که در کتاب خلقت نوشته شده، چه آیاتی که در کتاب وحی بیان شده است.

افضلیت دعا:

اگر کسی شبانه روز قرآن کریم را تلاوت نماید، حتی اگر با دقت، تدبر و تفکر باشد، حتی اگر کاملاً خالصانه باشد، باز با یک پرسش اساسی مواجه خواهد بود مبنی بر این که: «بسیار خب، حال که کتاب الهی را مطالعه نمودی، در آیاتش تعقل نمودی، حقیقت و علوم آن را با قلب فهم کردی و ...، چه می‌خواهی؟

چه می‌خواهی؟ یعنی هدفت چیست؟ غایت آمالت کدام است؟ برای رسیدن به اهداف مقطعی  هدف نهایی‌ات چه کم و لازم داری و آنها را از که می‌خواهی؟ یعنی: "دعایت چیست"؟!

نماز نیز راز و نیاز با خداوند متعال است؛ طولانی شدن آن به عمق توجه و اخلاص، و نیز ذکر و دعاست، نه به این که مثلاً به جای سوره‌ی اخلاص، یا کوثر و ...، سوره‌ی بقره را بخوانند!

حدیث مورد نظر:

احادیث بسیاری در این باب نیز وجود دارد، اما شاید مقصود پرسش فوق، حدیث ذیل باشد که بحثی میان «ذکر یا دعا» نیست، بلکه میان زیادتی «تلاوت قرآن در نماز یا دعا» می‌باشد:

عن معاویة بن عمّار: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام: رَجُلانِ افتَتَحَا الصَّلاةَ فی ساعَةٍ واحِدَةٍ، فَتَلا هذَا القُرآنَ فَکانَت تِلاوَتُهُ أکثَرَ مِن دُعائِهِ، ودَعا هذا أکثَرَ فَکانَ دُعاؤُهُ أکثَرَ مِن تِلاوَتِهِ، ثُمَّ انصَرَفا فی ساعَةٍ واحِدَةٍ، أیُّهُما أفضَلُ؟

قالَ: کُلٌّ فیهِ فَضلٌ، کُلٌّ حَسَنٌ. قُلتُ: إنّی قَد عَلِمتُ أنَّ کُلاًّ حَسَنٌ وأنَّ کُلاًّ فیهِ فَضلٌ.فَقالَ: الدُّعاءُ أفضَلُ، أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ عز و جل: «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»؟! هِیَ وَاللّهِ العِبادَةُ، هِیَ وَاللّهِ أفضَلُ، هِیَ وَاللّهِ أفضَلُ، ألَیسَت هِیَ العِبادَةَ؟! هِیَ وَاللّهِ العِبادَةُ، هِیَ وَاللّهِ العِبادَةُ، ألَیسَت هِیَ أشَدَّهُنَّ؟! هِیَ وَاللّهِ أشَدُّهُنَّ، هِیَ وَاللّهِ أشَدُّهُنَّ. (هذیب الأحکام: ج 2 ص 104 / بحار الأنوار: ج 93 ص 299 و منابع معتبر دیگر)

معاویة بن عمّار گوید: به امام صادق علیه ‏السلام گفتم: دو نفر، هم‏زمان شروع به خواندن نماز مى‏کنند. یکى تلاوتِ قرآنش بیشتر از دعا کردن اوست و دیگرى، دعا کردنش بیشتر از تلاوتش است و هر دو، هم‏زمان، نماز را به پایان مى‏برند. کدام یک فضیلت‌شان بیشتر است؟

فرمود: «هر دو فضیلت دارد. هر دو خوب است».

گفتم: من هم مى‏دانم که هر دو خوب است و هر دو فضیلت دارد.

فرمود: «دعا، فضیلتش بیشتر است. مگر نشنیده‏ اى این سخن خداوند را که: «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا پاسختان دهم. همانا کسانى که از عبادت من گردن‏ فرازى مى‏کنند، به زودى با خوارى به دوزخ در مى‏ آیند»؟! به خدا سوگند که دعا، عبادت است. به خدا سوگند که دعا، برتر است. به خدا سوگند که دعا، برتر است. مگر دعا، عبادت نیست؟! به خدا سوگند که دعا، عبادت است. به خدا سوگند که آن، عبادت است. مگر دعا، قوى‏ترین عبادت نیست؟! به خدا سوگند که دعا، قوى‏ترینِ عبادات است. به خدا سوگند که آن، قوى‏ترینِ عبادات است.

 ========================

قابل توجه همکاران فرهنگی در استان قم

محتوای آموزش ضمن خدمت "تربیت اسلامی با تاکید و حدیث" و نمونه سوالات در آدرس زیر بارگزاری می شود.


برای دریافت محتوا اینجا کلیک کنید

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

فهم قرآن در انحصار معصومان (علیهم السلام) است(قسمت دوم)


ب. روایات

روایات متعددی درباره ی تفسیر قرآن کریم نقل کرده اند که تنها رسول خدا (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) قرآن کریم را می شناسند و توان تفسیر آن را دارند. امام باقر(ع) پس از آنکه تفسیر چند آیه را از قتاده می پرسد و او نادرست پاسخ می دهد، می فرماید: «انما یعرف القرآن من خوطب به» (حر عاملی، بی تا 18 / 136): قرآن را فقط مخاطبان آن می شناسند. و نیز روایات دیگری که در آن، امام از ابو حنیفه سؤال می کند: با چه مبنایی برای مردم عراق فتوا می دهی؟ وی می گوید: بر اساس کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص). آن حضرت می فرماید: آیا قرآن را آن گونه که باید، می شناسی و ناسخ را از منسوخ تمیز می دهی؟ او پاسخ می دهد: آری. آن حضرت می فرماید: ادعای علم بزرگ کردی، «ما ورثک الله من کتابه حرفاً» (مجلسی 1403: 2 / 293): خداوند چیزی از کتاب خدا را در اختیار تو قرار نداده و تو را وارث آن نکرده است.

در روایت دیگری آمده است:
«ما یستطیع احد ان یدّعی عنده جمیع القرآن کله ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء» (همان: 92 / 89): هیچ کس جز اوصیای پیامبر (ص) نمی تواند ادعا کند که همه ی ظاهر و باطن قرآن نزد اوست.

نقد: در دو روایت اول و دوم سخن از فقیه بصریان بودن قتاده و فقیه عراقیان بودن ابو حنیفه است. ظاهر این دو روایت آن است که قتاده و ابو حنیفه ادعای آگاهی کامل نسبت به مراد همه ی آیات را داشته اند و امام صادق(ع) در رد این ادعا به ناتوانی آن دو از فهم برخی آیات استدلال می فرماید بدیهی است اگر امام (ع) در صدد بیان فهم ناپذیر بودن قرآن کریم برای غیر معصومان بود این استدلال نمی توانست دلیل ناتوانی همه ی انسان ها از فهم قرآن باشد؛ زیرا سلب جزئی دلیل سلب کلی نیست. روایت سوم بر این دلالت دارد که همه ی ابعاد قرآن کریم را تنها جانشینان پیامبر(ص) می دانند و نفی فهم غیر ایشان از کل قرآن کریم نمی نماید.

پاسخ دیگر آن است که در برابر این برداشت از آیات و روایات، آیات و روایات صریح تری وجود دارد؛ مثلاً، یکی از یاران امام صادق(ع) به آن حضرت عرض می کند: «عثرت فانقطع ظفری فجعلت علی اصبعی مراره فکیف اصنع بالوضوء؟ قال: یعرف هذا و اشباهه من کتاب الله عزّوجلّ «ما جعل علیکم فی الدّین من حرج» امسح علیه». (کلینی 1388: 13 / 33)
به امام صادق (ع) عرض کردم: لغزیدم و بر اثر آن ناخنم شکست و مرهمی بر آن نهادم. چگونه وضو سازم؟ فرمود: این موضوع و مانند آن، از کتاب خدای عزّوجلّ که فرمود: «ما جعل علیکم فی الدّین من حرج» شناخته می شود. بر همان مرهم مسح کن.

از جمله ی «یعرف هذا و اشباهه من کتاب الله عزّوجل ما جعل علیکم فی الدین من حرج» در می یابیم که حکم این مسأله و امثال آن را غیر امام نیز می تواند از کتاب خدا استنباط کند. از امام رضا(ع) نقل کرده اند که فرمود: «من ردّ متشابه القرآن الی محکمه فقد هدی الی صراط مستقیم.. .» (ابن بابویه، بی تا: 1 / 290 ): هر کس که متشابه قرآن را به محکم آن برگرداند، به راه مستقیم هدایت شده است.

در این روایت، برگرداندن آیات متشابه به آیات محکم راه مستقیم معرفی شده است. دلالت این روایت بر جواز بهره گیری همگان از آیات محکم قرآن کریم برای فهم متشابهات آن تردیدناپذیر است؛ زیرا در ادامه می فرماید: در روایات ما نیز محکمات و متشابهاتی همانند محکمات و متشابهات قرآن وجود دارد. پس متشابهات روایات ما را به محکمات آنها برگردانید و از متشابهات استفاده نکنید، که گمراه می شوید.

از امیرمؤمنان روایت کرده اند که فرمود: «... ان الله قسّم کلامه ثلاثه اقسام فجعل قسماً منه یعرفه العالم و الجاهل و قسماً لا یعرفه الاّ من صفا ذهنه و لطف حسّه و صحّ تمییزه مّمن شرح الله صدره للاسلام و قسماً لا یعلمه الاّ الله و ملائکته و الراسخون فی العلم» (طبرسی 1386: 1 / 376): خداوند کلام خود را در سه بخش آورده است: بخشی از آن را دانا و نادان می فهمد. و بخشی از آن را جز کسی که ذهنش باصفا، حسّش لطیف، تشخیصش درست است، یعنی کسانی که خدا سینه شان را برای (پذیرش و معرفت) اسلام گشوده است، نمی فهمد و بخش دیگر را جز خدا و فرشتگان و راسخان در علم نمی دانند.

این روایت دو بخش از قرآن کریم را «برای همگان فهم پذیر» معرفی کرده است.
  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

2. فهم قرآن فراتر از عقل بشر است


روایاتی دلالت دارد که فهم قرآن بیش از هر امر دیگری از عقل بشر دور است.

این روایات عبارت اند از:

الف. امام صادق (ع) ضمن نامه ای فرمود: «اما آنچه درباره ی قرآن کریم پرسیدی، آن نیز از افکار ناهماهنگ تو است؛ چرا که قرآن کریم آن گونه که تو گفتی نیست و آنچه را شنیده ای معنایش بر خلاف رأی توست. جز این نیست که قرآن کریم مثلهایی برای اهل دانش است، برای گروهی که قرآن کریم را چنانکه شایسته آن است تلاوت می کنند. و ایشان کسانی اند که به قرآن کریم ایمان می آورند و آن را می شناسند. و اما بر غیر آنان، قرآن کریم سخت مشکل و از دل هایشان دور است، از این رو است که رسول خدا (ص) فرمود: «به راستی که چیزی دورتر از تفسیر قرآن کریم به دل های این قبیل اشخاص نیست. در این قرآن کریم همه ی مردم مگر کسی که خدا بخواهد، سر گردانند». پس از آن فرمود: «و اگر آن را به رسول (ص) و اولی الامر خویش ارجاع می دادند، قطعاً کسانی از آنان قرآن کریم را در می یابند: (نساء: 83)، لکن غیر آنان هرگز آن را نمی دانند».

(برقی 1413: 268)

ب. جابر بن یزید جعفی می گوید: از امام باقر (ع) تفسیر آیه را سؤال کردم و آن حضرت پاسخ داد. بار دیگر از همان آیه سؤال کردم و آن حضرت پاسخ دیگری داد. گفتم: در این باره پاسخ دیگری به من داده بودید. فرمود: ای جابر، برای قرآن کریم ظاهری و باطنی است و برای باطن آن باطنی دیگر است. ای جابر، از عقل مردم چیزی دورتر از تفسیر قرآن نیست، زیرا آغاز یک آیه درباره ی امری و پایان آن درباره ی امر دیگری است؛ در حالی که کلامی پیوسته و چند وجهی است.

ج. عبدالرحمن بن حجاج می گوید: «سمعت ابا عبدالله (ع) یقول: لیس شیء ابعد من عقول الرجال عن القرآن» (حر عاملی، بی تا: 18 / 149؛ عیاشی 1411): از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: از عقل مردم چیزی دورتر از قرآن نیست.

د. از امام باقر(ع) روایت کرده اند که فرمود:
«لیس شیء ابعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن انّ الآیه ینزل اوّلها فی شیء و اوسطها فی شیء و آخرها فی شیء» (حرّ عاملی، بی تا: 18 / 150): از عقول انسان ها چیزی دورتر از تفسیر قرآن نیست، زیرا آغار یک آیه درباره یموضوعی، بخش میانی آن درباره ی موضوعی دیگر و پایان آن پیرامون امر دیگری است.

هـ. از امام صادق(ع) روایت کرده اند که فرمود: «یا جابر! ان للقرآن بطناً و للبطن ظهراً و لیس شیء ابعد من عقول الرجال منه انّ الایه لینزل اوّلها فی شیء و آخرها فی شیء و هو کلام متصرف علی وجوه» (عیاشی 1411: 1 / 22): ای جابر، برای قرآن کریم، بطنی و برای آن بطن ظاهری است و از عقل مردم چیزی دورتر از قرآن کریم نیست، زیرا آغاز یک آیه درباره یموضوعی نازل می شود، بخش میانی آن درباره ی موضوعی دیگر و پایان آن درباره ی موضوع دیگری است و آن کلامی چند وجهی است.

و. همچنین از آن حضرت روایت کرده اند که فرموده: «ما من امر یختلف فیه اثنان الاّ و له اصل فی کتاب الله عزّوجل ولکن لا تبلغه عقول الرجال» (برقی 1413: 267): هیچ موضوعی نیست که دو نفر درباره ی آن اختلاف کنند، مگر آنکه در قرآن کریم راجع به آن مبنایی وجود دارد لکن عقل مردم به آن نمی رسد.

نقد روایات:

این روایات به جز روایت دوم همه مرسلند. سند روایت دوم نیز، ضعیف است، زیرا هیچ یک از دانشمندان علم رجال، شریس وابشی یا بشر وابشی، را که از راویان آن است، توثیق نکرده اند.
اما صرف نظر از سند این روایات، دلالت ندارد که ظاهر همه ی آیات قرآن، برای غیر معصومان نامفهوم است، بلکه مراد فهم کل معارف قرآن، اعم از معانی ظاهری و باطنی آیات است که مورد پرسش راوی و امام (ع) بوده است؛ و یا روایات ناظر به فهم معانی باطنی قرآن است؛ زیرا:

الف. روایت نخست، قرآن را منحصر در مثل هایی برای مؤمنان عالم می داند که آن را به نحو شایسته تلاوت می کنند و به آن ایمان می آورند. با توجه به این که قرآن کریم خود می فرماید: قرآن کریم مثل برای همه است که برای فهم همه ی مردم، در قالب الفاظ قرار گرفته و تا این حد فرود آمده است، روشن می شود که مقصود از این روایت معنی ظاهری آیات است و همه ی آیات قرآن کریم نیست؛ بلکه به قرینه ی عبارت و «لا قادرین علی تأویله» می توان گفت: مقصود از تفسیر در این روایت، تأویل قرآن کریم است.

ب. در روایت دوم و پنجم نیز مطرح شدن موضوع بطن قرآن کریم دلالت دارد که مقصود، فهم ظاهری آیات نیست و دور بودن قرآن کریم از عقل بشر، ناظر به معانی باطنی آن است. روایت های سوم و چهارم نیز به قرینه ی شباهت پایان روایت های دوم و پنجم همین مطلب را بیان می کنند.

ج. آخرین روایات نیز ناظر به جامعیت قرآن کریم است و اینکه هیچ امر مورد اختلافی نیست مگر آنکه حقیقت آن در قرآن کریم آمده و قرآن کریم از چیزی فرو گذار نکرده است؛ لکن فهم این همه، برای همگان ممکن نیست. از این روایات نیز استفاده نمی شود که فهم مفاد ظاهری هیچ یک از آیات میسور نیست.

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

ادلّه ی فهم ناپذیری قرآن کریم برای غیر معصومان


1. جایگاه رفیع قرآن کریم


قرآن کریم کلام خداوند سبحان و تجلی ذات و صفات اوست و تردیدی نیست که باید بین کتاب و مفسر آن تناسب وجود داشته باشد، ولی مقام بلند کتاب خدا و توان علمی محدود انسان های عادی با یکدیگر سنخیت ندارد. بنابراین، فهم قرآن کریم ویژه ی کسانی است که با قرآن سنخیت دارند و آنان، تنها معصومان (علیهم السلام) هستند.

(آخوند خراسانی 1366: 2 / 60 صدر 1410: 223)

نقد:
این استدلال بر دو مقدمه استوار است؛ نخست اینکه قرآن حاوی معارفی پیچیده و فهم ناپذیر برای افراد عادی است و دوم، ملازمه ی بین آن و فهم ناپذیر بودن قرآن برای غیر معصومان. مقدمه ی اول مقبول است؛ قرآن کریم علاوه بر معانی ظاهری، مشتمل بر معانی باطنی است که تنها معصومان (علیهم السلام) از آن آگاهند، لکن مقدمه ی دوم نادرست است و دلیلی بر این ملازمه وجود ندارد. قرآن کریم در عین آنکه مشتمل بر معارف بلند است، می تواند معارفی دست یافتنی برای عموم مردم نیز داشته باشد. در مقام اثبات مفهوم بودن قرآن برای عموم انسان ها می توان به این آیات و روایات استدلال کرد:

الف: آیات

«إِنَّا أَنزلناهُ قرآناً عربیًّا لَُّعلَّکم تعقلونَ» (یوسف: 2): به درستی که ما آن (کتاب) را (به صورت) خواندنی عربی نازل کردیم تا شما درک کنید.

«هذا بیانٌ لِّلنَّاسِ و هدی و موعظةٌ لِّلمتَّقینَ» (آل عمران: 138): این (کتاب) بیانی است برای مردم و هدایت و موعظه ای است برای پرهیزکاران.

«و لقد یسَّرنا القرآنَ للذِّکر فهل مِن مُّدَّکرٍ» (قمر: 17): به تحقیق قرآن را برای ذکر (پند گرفتن) آسان نمودیم. پس آیا پند گیرنده ای هست؟

«أَفلا یتدبَّرونَ القرآنَ و لو کانَ مِن عندِ غیرِ اللهِ لوجدوا فیهِ اختلافاً کثیراً» (نساء: 82): پس آیا در قرآن تدبّر نمی کنند که اگر از نزد غیر خدا بود، هر آینه در آن اختلاف فراوان می یافتند.

«أَفلا یتدبَّرونَ القرآنَ أَم علی قلوبٍ أَفقالها» (محمد: 24): پس آیا در قرآن تدبّر نمی کنند؟ یا بر دل های (که آن را نمی پذیرند) قفل هایش نهاده است.

«کتابٌ أَنزلناهُ إِلیکَ مبارکٌ لِّیدَّبَّروا آیاته و لیتذکَّر أُولوا الأَلبابِ» (ص: 29): کتابی است مبارک که به سوی تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبّر کنند و خردمندانه پند گیرند.

ب. روایات

علی (ع) در روایتی فرمود:
«واردد الی الله و رسوله یضلعک من الخطوب و یشتبه علیک من الامور فقد قال الله سبحانه لقوم احب إرشادهم «یا ایّها الّذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرّسول» فالرّد الی الله الاخذ بمحکم کتابه...»
(رضی 1365: 1008 نامه ی 43):
کارهای مشکلی که تو را درمانده می کند و اموری که بر تو مشتبه می شود، به خدا و رسول او بازگردان، که خدای متعال به قومی که ارشاد آنان را دوست داشته، فرموده است: و ای کسانی که ایمان آورده اید. خدا را اطاعت کنید و از فرستاده خدا و اولی الامری که از خود شماست پیروی کنید و اگر در چیزی نزاع کردید، آن را به خدا و روسل باز گردانید، باز گردانیدن به خدا در نظر گرفتن آیات محکم کتاب اوست.

همچنین آن حضرت فرمود:
«فانظر ایّها السّائل فما ذلک القرآن علیه من صفته فأتمّ به واستضی بنور هدایته» (همان: 234 خطبه ی 90): ای پرسش کننده (از وصف خدا) (به قرآن) بنگر و از اوصاف خدا، آنچه که قرآن تو را به آن راهنمایی کرده، پیروی کن و از نور هدایتش پرتو برگیر.

از پیامبر گرامی اسلام روایت کرده اند که فرمود:
«... فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن فانه... هو الدلیل یدلّ علی خیر سبیل و هو کتاب فیه تفصیل و بیان...» (کلینی 1388: 2 / 573): هر گاه فتنه ها مانند پاره های شب تاری بر شما مشتبه شدند، به قرآن روی آورید، زیرا... قرآن راهنمایی است که به بهترین راه هدایت می کند و کتابی است که در آن تبیین و توضیح حقایق است.

این روایات به روشنی دلالت دارد که راه بهره گیری از قرآن کریم بدون تبیین معصومان (علیهم السلام) به طور کلی به روی بشر بسته نیست.

ج. تحدّیات قرآن کریم

مفاد آیات تحدی مستلزم فهم پذیر بودن قرآن کریم حتی برای غیر مسلمانان است. شکی نیست که پیامبر اسلام (ص) قرآن کریم را به عنوان معجزه ی رسالت خویش معرفی کرده است و از همه ی منکران خواسته است که اگر می توانند مانند دست کم یک سوره از آن را بیاورند؟ حال اگر قرآن کریم برای غیر معصومان فهم پذیر نباشد، چگونه می توان از منکران قرآن خواست همانند چیزی را که نمی فهمند بیاورند یا درباره ی همطرازی گفته های دیگران با قرآن، داوری کنند؟ تلاش برای آوردن همانند آیاتی که فهمیده نمی شود، کاری ناممکن و در خواست آن از دیگران غیر منطقی است. مخاطبان اولیه ی تحدی قرآن کریم، کافرانی بودند که پذیرای تبیین آیات از رسول خدا (ص) نبودند؛ اگر آن حضرت آیات را بر خلاف فهم ایشان تفسیر می نمود نمی پذیرفتند بنابراین این مقصود آن است که با تدبر در قرآن کریم و فهم محتوای آن، به حقانیت آن پی ببرند و با ناتوانی در تحدی حقانیت آن را دریابند. تحدی در آیه ی «أَفلا یتدبَّرونَ القرآنَ ولو کان مِن عند غیر اللهِ لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً» (نساء: 82) فهم پذیر بودن را روشن تر بیان می کند؛ زیرا مفاد این آیه آن است که با تدبر در آیات قرآن کریم مفاد آیات فهمیده می شود. و هماهنگی آیات با یکدیگر نیز روشن می گردد. با توجه به ویژگی های قرآن کریم و انسان، آشکار می شود که تدوین کتابی با چنین درجه ای از هماهنگی از حدود توان بشر خارج است.
(مصباح یزدی 1376: 1 / 154 به بعد )
  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰


ج. استدلال امامان (علیهم السلام) به قرآن کریم:


بسیاری از روایات، به مناسبت های مختلف برای اثبات مطالب و تأیید مقاصد مورد نظر، به آیات تمسّک کرده اند و به عنوان شاهد و دلیل مورد استفاده قرار گرفته اند. حال اگر فهم معانی و مفاهیم آیات قرآن کریم بدون روایات تفسیری امکان نداشت استشهاد و استدلال به آیات از سوی معصومان چگونه می توانست درست باشد؟ زیرا دلیل نزد مخاطب باید روشن تر از مدعای گوینده باشد در غیر این صورت آوردن دلیلی که خود مبهم و نامفهوم است کار لغو و بیهوده ای خواهد بود.
نمونه هایی از این روایات را، که در آنها آیات قرآن کریم به عنوان شاهد و دلیل آورده شده است، در مسائل مختلف می توان یافت.
امام صادق (ع) در پاسخ سؤال زراره که از دلیل صحت مسح به قسمتی از سر سؤال کرده بوده فرمود: «به جهت حرف باء که در آیه ی وضو «وامسحوا برؤوسکم» (مائده: 6) به کار رفته است». (حرّ عاملی، بی تا: 1 / 291)


آن حضرت در آنجا که از پذیرش خبر نمّام، به دلیل فاسق بودن وی، نهی فرمود به آیه ی نبأ استشهاد نمود: «یا أیّها الَّذینَ آمنوا إِن جاءکم فاسقً بنبأٍ فتبیَّنوا». (انصاری، بی تا: 1 / 59)
امام صادق (ع) در بیان دلیل منع از طول دادن جلوس در بیت الخلاء به منظور گوش دادن به غناء، به همین اندازه که به سرعت آن مکان را ترک نکرده است فرمودند: آیا نشنیده ای گفتار خداوند را که فرموده است: «و البصر و الفؤاد کلُّ أُولئکَ کانَ عنه مسؤولاً» (اسراء: 36) یعنی: زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرستش واقع خواهند شد.



امام صادق (ع) خطاب به فرزندش، اسماعیل فرمود: «هنگامی که مؤمنان نزد تو بر مطلبی شهادت می دهند، آنان را بپذیر و گفتارشان را تصدیق کن». خداوند می فرماید: «یؤمنُ باللهِ و یؤمنُ للمؤمنینَ». (توبه: 61) (بحرانی، بی تا: 1 / 222)
در موضوعی دیگر، امام صادق (ع) پس از حکم به حلال بودن ازدواج عبد با زنی که شوهرش سه بار او را طلاق داده است، به آیه ی «حتَّی تنکحَ زوجًا غیره» (بقره: 230) «تا آنکه خود را به نکاح همسر دیگری در آورد» استشهاد نمود و فرمود: زیرا اطلاق کلمه ی «زوج» بر «عبد» نیز صادق است. (بحرانی، بی تا: 1 / 222)


امام صادق (ع) درباره ی عددم حلیت ازدواج موقت با زنی که سه بار طلاق داده شده است، به آیه ی «فإن طلَّقها فلا جناحَ علیهما أَن یتراجعا» (بقره: 230) یعنی: پس اگر شوهر دوم آن زن را طلاق داد. در صورت مراجعه گناهی بر او و شوهر اول نیست». استدلال نمودند و فرمودند، در صورتی که در متعه طلاق نیست. (بحرانی، بی تا: 1 / 223)
امام صادق (ع) درباره ی حلیت متعه به آیه ی: «فما استمتعتم بهِ منهُنَّ فَآتوهنَّ أُجورهنَّ» (نساء: 24) یعنی: «پس چنانکه شما از آنان بهره مند شوید آن حق معین که مزد آنهاست به آنان بپردازید» استدلال نمودند. (بحرانی، بی تا: 1 / 360)


امام صادق (ع) درباره ی عدم صحت طلاق عبد به آیه ی «ضربَ اللهُ مثلاً عبداً مَّملوکاً لاَّ یقدر علی شیء» (نحل: 75) یعنی: «خداوند به عنوان مثل بنده ی زر خریدی که قدرت بر چیزی ندارد را شاهد می آورد» استشهاد کردند. (بحرانی، بی تا: 2/ 376)
نظایر این استدلال ها به آیات قرآن کریم در ابواب مختلف فقه، فراوان آمده است.

د. ارجاع به قرآن کریم:

طبق برخی روایات ائمه ی اطهار(علیهم السلام) در میان اصحاب خویش افراد شایسته را درباره ی اموری که از قرآن کریم به دست آمده بود، به خود قرآن ارجاع می دادند و آنان را به اجتهاد در آیات و استخراج معانی و مقاصد قرآنی از راه تأمل و تدبر، توصیه می کردند. چنانکه یکی از اصحاب امام صادق (ع) به نام عبدالاعلی مولی آسام وقتی از کیفیت مسح نمودن و تکلیف کسی که قادر بر مسح نمودن بر پوست پا نیست از امام صادق (ع) سؤال نمود، حضرت در پاسخ وی فرمودند: حکم این مسأله و امثال آن را می توان از کتاب خدا به دست آورد. خداوند می فرماید: «ما جعلَ علیکم فی الدِّینِ مِن حرجٍ» (حج: 78) یعنی: «خداوند در دین برای شما حرج و مشقت قرار نداده است.» بنابراین آیه باید از روی مراره (پارچه ای که روی زخم یا عضو شکسته می بندند) مسح کنی. (حر عاملی، بی تا: 1 / 327)


بدیهی است در جایی که فهم و درک معانی آیات مربوط به احکام که بیشتر از آیات دیگر احتیاج به توضیح دارند و برای جلوگیری از تحریف قوانین الهی، باید کنترلی شدیدتر بر روی آن ها اعمال شود، بدون مراجعه به روایت ممکن است مورد امضا و تصویب باشند، سایر آیات، به طریق اولی، دارای چنین وضعیتی هستند.
نکته ای که در این روایت باید به آن توجه داشت. این است که امام (ع) رجوع به قرآن را تنها در خصوص زراره تجویز نفرموده اند؛ حتی ارجاع زراره نیز برای منزلت علمی و مقام شامخ وی در فضیلت و تقوی نبوده است. و این مطلبی است که از دقت در تعبیر امام (ع) به دست می آید. «یا زراره! یعلم هذا و أشباهه من کتاب الله» چرا که مفهوم بودن مراد آیه، موجب ارجاع وی به قرآن کریم می باشد و چنانکه گذشت استشهاد و استدلال به آیه در حقیقت، امضای فهم مخاطب را در بر دارد. (ایزدی 1376: 347)

  • سید محمد عبداللهی