3. فهم قرآن در انحصار معصومان (علیهم السلام) است
الف. آیات
1. «إُنَّه لقرآنٌ کریمٌ فی کتابٍ مَّکنونٍ لاَّ یمسُّهُ إِلاَّ
المطهَّرونَ» (واقعه: 77- 79): به راستی که قرآن، خواندنی ارجمندی است که
در نوشتاری پنهان قرار دارد و جز پاک شدگان به آن دست نمی یابند.
با توجه به اینکه ضمیر «لا یمسّه» به قرآن بر می گردد مراد از «مطهّرون» معصومان (علیهم السلام) هستند که از هر پلیدی پاک اند و «مسّ» نیز به معنای درک معنای قرآن کریم است، مفاد آیه چنین خواهد شد: هیچ کس جز معصومان (علیهم السلام)معانی قرآن را درک نمی کند.
نقد:
این استدلال مبتنی بر سه مقدمه است، اینکه مقصود از ضمیر در «لا یمسّه» قرآن کریم موجود باشد محل تردید است زیرا احتمال دارد کتاب مکنون یا حقیقت قرآن که در لوح محفوظ است، باشد (اردبیلی، بی تا: 29). ممکن است مقصود از مطهرون چنانکه برخی از مفسران احتمال داده اند معصومان (علیهم السلام) باشند (خویی 1407: 5 / 381، 382) و ممکن است پاک شدگان از حدث باشند. چنانکه در قرآن کریم پس از دستور وضو، غسل و تیمّم حکمت این اعمال «لیطهَّرکم» بیان شده است (مائده: 6). برخی نیز احتمال داده اند: مقصود، فرشتگان باشند.
و برای واژه ی «مسّ» واژه شناسان معانی متعددی مانند: درک با حس لامسه، رساندن دست به چیزی و رسیدن آب به بدن را ذکر کرده اند (خلیل بن احمد 1409: 7 / 208؛ فیومی 1405:ص238، ابن فارس، بی تا: 5 / 271؛ راغب 1392: 467؛ ابن منظور 1408: 13 / 104). لکن ظاهراً اینها مصادیق «مسّ» است و معنای آن تماس دو چیز است، خواه بین دو شیء خارجی و خواه بین ذهن و خارج باشد. در قرآن کریم این واژه در چند آیه به کار رفته است (آل عمران : 140)، لکن به معنای فهم و درک به کار نرفته است. بعید نیست درک حقیقت قرآن کریم را که جز با علم حضوری میسر نیست، مصداقی از تماس دانست. علامه طباطبایی همین احتمال را در تفسیر آیه مورد بحث پذیرفته اند (طباطبایی: 1393: 19 / 137). بنابراین احتمال اینکه مراد از «مس» تماس بدن با متن آیات (نجفی 1365: 2 / 314 و 315؛ قطب راوندی 1405: 1 / 49؛ بحرانی 1957: 122، 204 و حویزی: 315-317) یا تماس با حقیقت قرآن کریم باشد، بر این احتمال که مراد فهم عبارات آیات قرآن کریم باشد، ترجیح دارد، در نتیجه این آیه نمی تواند دلالتی بر فهم ناپذیر بودن قرآن کریم برای غیر معصومان داشته باشد.
روایات تفسیری نیز مؤید این دو احتمال است و این ادعا در هیچ یک از آنها به چشم نمی خورد. (مجلسی 1033: 33 / 27؛ طوسی 1364؛ 127 و همان 1412: 1 / 113)
2. «هو الَّذی أَنزل علیک الکتابَ منهُ آیاتٌ مُّحکماتٌ هنَّ أُمُّ الکتاب و أُخر متشابهاتٌ فأَمَّا الَّذینَ فی قلوبهم زیغٌ فیتَّبعونَ ما تشابه منهُ ابتغاء الفتنةِ و ابتغاء تأَویلهِ و ما یعلم تأَویلهُ إِلاَّ الله و الرَّاسخونَ فی العلمِ یقولونَ آمنَّا بهِ کلٌّ مِّن عندِ ربِّنا...» (آل عمران: 7)
در استدلال به آیه ی گفته شده مقصود از راسخان در علم، معصومان (علیهم السلام) و مقصود از تأویل، تفسیر قرآن کریم است و ضمیر «تأویله» به کل قرآن کریم یا متشابهات که نیازمند تفسیرند، باز می گردد؛ بنابراین معنی آیه این است که تفسیر قرآن کریم یا آیات متشابه را کسی جز خدا و معصومان (علیهم السلام) نمی داند.
نقد: این استدلال مبتنی بر آن است که تأویل در آیه به معنای تفسیر باشد با توجه به نادرستی یکی دانستن تفسیر و تأویل بطلان آن آشکار می گردد.
با توجه به اینکه ضمیر «لا یمسّه» به قرآن بر می گردد مراد از «مطهّرون» معصومان (علیهم السلام) هستند که از هر پلیدی پاک اند و «مسّ» نیز به معنای درک معنای قرآن کریم است، مفاد آیه چنین خواهد شد: هیچ کس جز معصومان (علیهم السلام)معانی قرآن را درک نمی کند.
نقد:
این استدلال مبتنی بر سه مقدمه است، اینکه مقصود از ضمیر در «لا یمسّه» قرآن کریم موجود باشد محل تردید است زیرا احتمال دارد کتاب مکنون یا حقیقت قرآن که در لوح محفوظ است، باشد (اردبیلی، بی تا: 29). ممکن است مقصود از مطهرون چنانکه برخی از مفسران احتمال داده اند معصومان (علیهم السلام) باشند (خویی 1407: 5 / 381، 382) و ممکن است پاک شدگان از حدث باشند. چنانکه در قرآن کریم پس از دستور وضو، غسل و تیمّم حکمت این اعمال «لیطهَّرکم» بیان شده است (مائده: 6). برخی نیز احتمال داده اند: مقصود، فرشتگان باشند.
و برای واژه ی «مسّ» واژه شناسان معانی متعددی مانند: درک با حس لامسه، رساندن دست به چیزی و رسیدن آب به بدن را ذکر کرده اند (خلیل بن احمد 1409: 7 / 208؛ فیومی 1405:ص238، ابن فارس، بی تا: 5 / 271؛ راغب 1392: 467؛ ابن منظور 1408: 13 / 104). لکن ظاهراً اینها مصادیق «مسّ» است و معنای آن تماس دو چیز است، خواه بین دو شیء خارجی و خواه بین ذهن و خارج باشد. در قرآن کریم این واژه در چند آیه به کار رفته است (آل عمران : 140)، لکن به معنای فهم و درک به کار نرفته است. بعید نیست درک حقیقت قرآن کریم را که جز با علم حضوری میسر نیست، مصداقی از تماس دانست. علامه طباطبایی همین احتمال را در تفسیر آیه مورد بحث پذیرفته اند (طباطبایی: 1393: 19 / 137). بنابراین احتمال اینکه مراد از «مس» تماس بدن با متن آیات (نجفی 1365: 2 / 314 و 315؛ قطب راوندی 1405: 1 / 49؛ بحرانی 1957: 122، 204 و حویزی: 315-317) یا تماس با حقیقت قرآن کریم باشد، بر این احتمال که مراد فهم عبارات آیات قرآن کریم باشد، ترجیح دارد، در نتیجه این آیه نمی تواند دلالتی بر فهم ناپذیر بودن قرآن کریم برای غیر معصومان داشته باشد.
روایات تفسیری نیز مؤید این دو احتمال است و این ادعا در هیچ یک از آنها به چشم نمی خورد. (مجلسی 1033: 33 / 27؛ طوسی 1364؛ 127 و همان 1412: 1 / 113)
2. «هو الَّذی أَنزل علیک الکتابَ منهُ آیاتٌ مُّحکماتٌ هنَّ أُمُّ الکتاب و أُخر متشابهاتٌ فأَمَّا الَّذینَ فی قلوبهم زیغٌ فیتَّبعونَ ما تشابه منهُ ابتغاء الفتنةِ و ابتغاء تأَویلهِ و ما یعلم تأَویلهُ إِلاَّ الله و الرَّاسخونَ فی العلمِ یقولونَ آمنَّا بهِ کلٌّ مِّن عندِ ربِّنا...» (آل عمران: 7)
در استدلال به آیه ی گفته شده مقصود از راسخان در علم، معصومان (علیهم السلام) و مقصود از تأویل، تفسیر قرآن کریم است و ضمیر «تأویله» به کل قرآن کریم یا متشابهات که نیازمند تفسیرند، باز می گردد؛ بنابراین معنی آیه این است که تفسیر قرآن کریم یا آیات متشابه را کسی جز خدا و معصومان (علیهم السلام) نمی داند.
نقد: این استدلال مبتنی بر آن است که تأویل در آیه به معنای تفسیر باشد با توجه به نادرستی یکی دانستن تفسیر و تأویل بطلان آن آشکار می گردد.