آیه 7و8 حجرات:
وَاعْلَمُواْ أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِى کَثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِى قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُوْلَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ* فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ*
ترجمه:
و بدانید که در میان شما رسولخداست که (شما باید از او پیروى کنید و) اگر او در بسیارى از امور پیرو شما باشد، قطعاً به سختى ومشقّت خواهید افتاد، ولى خدا ایمان را محبوب شما قرار داده و در دلهایتان آن را زینت بخشیده است و کفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است. آنها همان رشد یافتگان هستند.*(این علاقه به ایمان و تنفّر از کفر،) فضل و نعمتى بزرگ از طرف خداوند است و خداوند آگاه و حکیم است.
نکته ها:
*در ذیل آیه قبل خواندیم که ولیدبن عَقبه به دروغ، خبر مخالفت مردم با پرداخت زکات را به پیامبرصلى الله علیه وآله داد. مردم آماده هجوم شدند که آیه نازل شد: هرگاه فاسقى خبرى آورد تحقیق کنید. این آیه مىفرماید: اصولاً مردم باید تابع پیغمبر باشند، نه آنکه رهبر الهى تابع هیجانهاى ناپخته ى برخاسته از گزارشات افراد فاسق قرار گیرد.
در روایات مىخوانیم: اگر اهل ایمان نزد شما محبوب بودند، در راه خیر هستید و اگر به گنهکاران علاقمند بودید، در شما خیرى نیست.( کافى، ج2، ص126)
*بر اساس روایات، یکى از مصادیق ایمان در جمله ى «حَبّبَ الیکم الایمان»، محبّت على ابن ابىطالبعلیهما السلام و مراد از کفر و فسوق و عصیان، دشمنى با اهلبیت پیامبرعلیهم السلام است.( کافى، ج1، ص426.)
*در حدیث مى خوانیم: کسانى که علاقه به معنویات و تنفّر از گناه را نعمت نمىدانند، نعمت هاى الهى را کفران کرده، عملشان کم و تلاشهاى آنان نابود است.( بحار، ج74، ص158.)
رشد:
رسیدن به رشد و کمال، هدیهى الهى به انبیاست؛ «آتَینا ابراهِیم رُشدَه»( انبیاء، 51.) ووظیفهى آنها رشد دادن دیگران مى باشد؛ «یا قوم اتّبِعون اَهدِکم سَبیلَ الرّشاد»( غافر، 38.) آنان نیز خود به دنبال رشد بوده اند، چنانکه حضرت موسى در بیابان ها به دنبال حضرت خضر مى رود تا از طریق علم او به رشد برسد؛ «هل اتّبعک على أن تُعلّمَن ممّا عُلّمتَ رُشداً»( کهف، 66.)
ایمان زمینه ى رشد، «ولیؤمنوا بى لعلّهم یَرشُدون»( بقره، 186.) و کتب آسمانى وسیله ى رشد هستند، «یَهدى اِلىَ الرُّشد»( جن، 2.). در این آیه نیز مؤمنان واقعى اهل رشد معرّفى شده اند. «اولئک هم الراشدون» به هر حال مراد از رشد در قرآن، رشد معنوى است، و این کوته فکرى است که انسان رشد را تنها در کامیابى هاى دنیوى بداند.
در مدیریّت و سیاستگذارى
جامعه، اگر تصمیمگیرنده معصوم یا عادل نباشد، از استبدادى سر در مىآورد که در آن
رشدى نیست، «و ما اَمرُ فِرعونَ بِرَشید»( هود، 97.) ولى اگر تصمیمگیرنده
معصوم یا عادل باشد، زمینهى رشد فراهم است. «اولئک هم الرّاشِدون»
واژه شناسی:
لعنتُّم: از عَنِتَ در کار و امر دشواری قرار گرفت (قطعا به سختی و مشقت می افتید-هلاک و نابود می گردید)
حبَّبَ: ثلاثی مزید، فعل ماضی از باب تفعیل –دوست داشتنی و محبوب کرده است
فُسوق:مصدراز ریشه ی فِسق (فسق یَفسِقُ) از راه حق و درستی منحرف شد
عِصیان:از عَصَیَ (نا فرمانی و مخالفت)عصیان بستر سازی یرای انجام گناه است.
پیام ها:
*حضور پیامبر الهی در میان مومنین امتنان و لطفی از سوی خداوند بر آنان
* تذکر خداوند به مومنان در باره اهمیت حضور رسول الهی در میان آنان
*وجود وحضور پیامبر خدا به عنوان رسول خدا در میان جامعه مقتضی تبعیت و فرمانبری از ایشان است (ممنوعیت تحمیل آرای عمومی بر رسول خدا )
*اقدام نکوهیده و ناپسند برخی از مسلمانان در تحمیل آرای شخصی خود بر رسول خداوند
*تلاش برخی از مومنان به پذیرش خبرو گزارش ولید از سوی پیامبر(ممنوعیت خودسری و تکروی اشخاص در برابر پیامبر)
*خوسرانه عمل کردن در مسائل مهم اجتماعی و بی اعتنایی به دستورات رهبر الهی ممنوع
* ترک خودسری عامل مصونیت جامعه و عدم بروز خطرات ندامت بار و غیر قابل جبران
*تحمیل آرای شخصی بر رهبری الهی مایه مشقت و زیان خود مردم
*صلاح و سعادت مومنان در پیروی از رهبری الهی
*ضرورت انعطاف رهبری در برابر برخی آرا و نظریات مردم
*انتظار بیجای برخی از مسلمانان در تبعیت پیامبر از دستورات و آرای شخصی آنان
*طرح و برنامه های پیامبر بر اساس واقعیت ها و مصالح واقعی جامعه است نه تمایلات و هوس های افراد
*خداوند جلوه دهنده و محبوب کننده ایمان در دل مومنان(تسلط بر دل ها در اختیار خداوند)
*عشق به ایمان و زیبایی های آن در قلب مومنان امری فطری و الهی
* محبت واقعی به ایمان مقتضی اطاعت از پیامبر
* حرکت مومنانه در مسیر ایمان و اطاعت از رسول بر اساس عشق و محبت به دین نه تحمیل و تحکم
*خداوند پدید آورنده زمینه بیزاری و انزجار مومنان از کفر و گناه و نافرمانی
* تنفرمومنان نسبت به گناه و کفر و معصیت درونی است
*قلب جایگاه ادراک و اساس زیبایی ایمان و زشتی کفر
*بیزاری از کفر و فسوق و عصیان دارای ریشه در سرشت انسان(سرمایه های الهی)
* کفر و فسوق و عصیان سه حلقه پیوسته به یکدیگر
*کفر زمینه ساز ابتلای انسان به شکستن حریم ارزش ها و ارتکاب و انجام گناهان
* اطاعت بی چون و چرا از رسول خدا نمود ایمان و موضع گیری در برابر ایشان نمود کفر است
*رشد واقعی انسان در پرتو عشق به دین و بیزاری از کفر و گناه محقق می شود
* سه حلقه کفر، فسق،عصیان مانع رشد اجتماعی در ابعاد گوناگون
* رشد و تعالی جامعه در پرتو وجود رهبری الهی و نفوذ رهنمودهای ایشان در لایه های مختلف جامعه
*خداوند هموار کننده راه ایمان و تعالی برای انسان ها