باید دید که اهداف آنها چه بوده که میگویند در تحقق آن موفق نبودهاند؟! باید دقت نمود که آیا بشر برای نبوت و رسالت هدف تعیین مینماید، یا خداوندی که آنها را به نبوت و رسالت برگزیده است؟!
برخی گمان میکنند که هدف انبیا این بوده که تمامی انسانهای روی زمین را در تمامی اعصار، به کمال انسانیت برسانند – همه عاقل، فهیم، بصیر، مؤمن، متقی و با اخلاق شوند – دیگر هیچ ظلم و ظالمی روی زمین باقی نماند ...؛ و سپس چون میبینند که نبوت و رسالت به حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله ختم گردید، اما هنوز جهل، کفر، شرک، نفاق، ظلم، جنایت و ... باقیست، میگویند: «پس آنها موفق نبودهاند»! و نتیجه میگیرند که لابد "مدیریت آنها توأم با نقص و یا دست کم ضعف بوده است" و سپس از همین راه وارد میشوند و عصمت و کمال و تأیید الهی را زیر سؤال میبرند! و یک عده فراتر رفته میگویند: پس در اصل خداوند متعال [العیاذ بالله] موفق نشده است و یا به قول فراماسونها و سایر شیطانپرستها، ابلیس موفق بوده است! در حالی که خودشان در پذیرش هدایت ضعیف و حتی ناموفق بودهاند و گناهشان را طبق معمول، به گردن دیگری میاندازند. انسان جاهل و متکبر [چون ابلیس لعین]، خود را کامل و بدون خطا میبیند و در هر خطایی، گناه را گردن دیگری میاندازد. از نظر او، همه ایراد دارند، جز خودش!
●- اما باید دقت کنیم که خداوند متعال در کلام وحی، هدف از بعثت انبیا و رسولانش را چه فرموده و آیا در تحقق این اهداف موفق بودهاند و یا خیر؟! به عنوان مثال به چند آیه اشاره میگردد:
دعوت به یکتاپرستی:
« فَأَرْسَلْنَا فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ » (المؤمنون، 32)
ترجمه: پس در میانشان پیامبرى از خودشان روانه کردیم که خدا را بپرستید جز او براى شما معبودى نیست آیا سر پرهیزگارى ندارید.
انسان، موجودی پرستنده است؛ او ذاتاً فقیر، محتاج و بندهی غیر است؛ عاشق کمال است و هر چه را کمال خود بداند (یا فرض کند)، بدان وابستهی مطلق شده و بندگیاش را مینماید.
خداوند متعال میتوانست انسان را (چون سایر موجودات) مجبور بیافریند و به او عقل، وحی، اختیار و قدرت انتخاب ندهد، اما فضیلت انسان بر همین است که میتواند بشناسد و انتخاب کند، و با اراده و اختیار خود خداوند سبحان را بندگی نماید. لذا نیاز به هدایت و روشنگری داشت، پس انبیا و رسولان را فرستاد تا آنها به یکتاپرستی و بندگی الله جلّ جلاله دعوت نمایند و همگی در انجام این امر مهم موفق و مؤید بودند.
رسالت علمی و مربیگری:
*- « کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ » (الأعراف، 151)
ترجمه: همان طور که در میان شما، فرستادهاى از خودتان روانه کردیم، [که] آیات ما را بر شما مىخواند، و شما را پاک مىگرداند، و به شما کتاب و حکمت مىآموزد، و آنچه را نمىدانستید به شما یاد مىدهد.
از اهداف کلی تمامی انبیا و رسولان الهی این بوده که اولاً به مردم "نشانهشناسی" یاد دهند تا نشانه (آیه) را به جای صاحب نشانه نپرستند، بلکه از حکمت نشانهها، پی به هدف و مقصد ببرند – ثانیاً راه و روش تزکیه نفس را بیاموزند، چه باید کردها و چه نباید کردهای انسان شدن و به کمال رسیدن را بیاموزند و هر خواهانی را رهبری و هدایت نمایند – ثالثاً وحی را اخذ نموده و کتاب خدا را تعلیم دهند (علم وحی بیاموزند) و هم چنین نور علم را به نور حکمت پرفروغ کنند و بالاخره این که به مردم، بسیاری از آن چه نمیدانند را به بیاموزند.
پس تمامی انبیا و رسولان در تحقق این اهداف موفق بودهاند. اما وظیفه نداشتند که الزاماً همگان را دانشمند، فرهیخته و والا مقام سازند.
بشارت و انذار:
« وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ » (الکهف، 56)
ترجمه: ما پیامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده، نمیفرستیم؛
« وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا » (الفرقان، 65)
ترجمه: و تو را جز بشارتگر و بیمدهنده نفرستادیم.
"بشارت"، وعده و امید دادن به نتایج و ثمرات مادی و معنوی اهداف، نیات و کارهای خوب در حیات دنیوی و اخروی میباشد و متقابلاً "انذار"، وعید دادن و ترساندن از نتایج و ثمرات کجی در اعتقادات و بدی در رفتارها میباشد.
"بشارت و انذار"، دو بال تربیتی هستند، چنان که ما نیز در بیشتر مواضع و رفتارهای خود بدان توجه داریم (یا باید داشته باشیم)، مثل این که میگوییم: اگر تحصیل علم کنی، رشد میکنی و اگر نکنی، نادانی و بیسوادی سبب تحمیل رنجهای بسیاری بر تو میگردند – یا اگر سلامت را رعایت کنی، راحتی تن و روان را در پی دارد و اگر رعایت نکنی، مبتلا به انواع بیماریها و متحمل رنجها و عذابهایشان میگردی!
بدیهی است که آدمی، باید از آخر راهی که میرود و نتیجه مواضعی که اتخاذ میکند و ثمر کارهایی که انجام میدهد، آگاه باشد و خطرات را نیز بشناسد، تا در او انگیزهی حرکت ایجاد گردد و مشتاقانه پیش رود و موانع را نیز کنار بزند.
پس تمامی انبیا و رسولان الهی "مبشر و نذیر" بودند و در انجام این تکلیف خود نیز موفق و مؤید بودهاند.
ابلاغ:
« مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ » (العنکبوت، 18)
ترجمه: و بر پیامبر [خدا] جز ابلاغ آشکار [وظیفهاى] نیست.
رسول، فرستادهی خداوند سبحان است و هدف از ارسال او نیز "ابلاغ" کلام خدا به مردمان میباشد. او وظیفه دارد که وحی را اخذ نماید و آن را بسیار روشن، آشکار و فصیح به مردم ابلاغ نماید و در همان راستا با سخن مستدل و عمل صالح، "تبلیغ" نماید.
در قرآن مجید، آیات بسیاری آمده که در آنها تصریح شده است که وظیفه رسولان "ابلاغ" است، نه پذیرش مردمان (مخاطبان)! لذا میفرماید: تو ابلاغ کن، اگر نپذیرفتند، تو وکیل و محافظ آنها نیستی: « فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلَاغُ ... - و اگر رویگردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار ندادهایم» - و یا میفرماید که بگویند:
« وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ » (العنکبوت، 18)
ترجمه: [بگو] اگر شما (مرا) تکذیب کنید (جای تعجب نیست)، امتهایی پیش از شما نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند؛ وظیفه فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشکار نیست».
قیام به قسط:
« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ » (الحدید، 25)
ترجمه: به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و میزان (سنجش حق و باطل) را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند ... .
آن چه که سبب رشد، کمال و سعادت بشر در دنیا و آخرت میگردد، رعایت و پیاده کرده عدالت «قسط» در تمامی امور و جوانب زندگی شخصی و اجتماعی او میباشد. اما آدمی باید از یک سو حق و باطل و نیز عدل و ظلم را بشناسد و از سویی دیگر چگونگی اجرای آنها را بداند و از سویی دیگر، از قاضی، راهنما و رهبر عادل برخوردار باشد.
پس، خداوند متعال رسولانش را با نشانههای روشن عقلی و عینی، فرستاد و به همراه آنان کتاب و نیز میزان را نازل نمود، تا انسانها برای قسط قیام کنند. پس هر که پذیرفت و برای تحقق قسط در خودش، خانواده، جامعه و دنیا کوشید به نور میرسد و نور میشود؛ و هر که نپذیرفت، به ظلمات ظلم فرو رفته و فرو میبرد.
مدیریت:
بنابراین، مأموریت انبیا و رسولان الهی اصلاً این نبوده که همه را یکجا جمع کنند، جبراً به اوج آدمیت و فضیلت برسانند و به زور آنها را در دنیا و آخرت سعادتمند نموده و وارد بهشت نمایند. بلکه مأموریت آنها معرفی حق و باطل و روشن کردن مرز آنها بوده است – مأموریت آنها نشان دادن ظلمت و نور بوده است – مأموریت آنها معرفی راهکارهای خروج از ظلمات و ورود به نور بوده است – مأموریت آنها نشان دادن راهکارهای کنار زدن پردهها ضخیم از روی عقل و زنگارهای کهنه شده از روی قلب بوده است که تا انسانی که میخواهد رشد کند، بتواند اوج بگیرد و در جوار حق تعالی به مقام محمود برسد، و این آنها این مأموریت را، آن هم در آن عصر و نسلی که بودند، چنان با مدیریت والایی انجام دادهاند که هنوز با قوت، صلابت و کامل باقیست و تا ابد راه نجات همین است.