سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

صفحه شخصی سید محمد عبداللهی دانش آموخته حوزه و دانشگاه که در سطح خارج فقه و اصول و کارشناسی ارشد دروس کلاسیک را گذرانده و مطالعات مستمری در بیش از چهار دهه بر اساس علایق و انگیزه های شخصی در باره تفسیر، معارف و علوم قرآنی ودارد.

شناسه های ارتباطی با نویسنده و بلاگ در پیام رسان ها

با شماره 09218305249

صفحه قرآنی رحیق در ایتا:

https://eitaa.com/rahighemakhtoom

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۰۲، ۲۲:۲۴ - اصغر جاهدی
    احسنت
  • ۱۵ آذر ۰۲، ۲۳:۴۶ - منتظرالمهدی (عج)
    ممنون
  • ۸ مرداد ۹۷، ۱۲:۰۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
  • ۱ مرداد ۹۷، ۱۸:۴۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فسق» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نگاشت های تفسیری سوره حجرات آیه 11 حجرات

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَىٰ أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَىٰ أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ ۖ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ۖ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ ۚ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند؛ و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند؛ و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید؛ و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!

واژه نگاشت:

یسخر: از سَخِرَ ،اسم آن سُخرِیّ به معنای مسخره و استهزاء کردن

تلمزوا:از ریشه لَمَزَ= عیب بر او نهاد ، او را عقب زد ، او را زد ، با گفتارى آهسته با چشم خود اشاره اى کرد.به معنی آگاه کردن شخص از عیبش نیز آمده است.شمردن عیوب شخص در پیش روی او

تنابزوا:سوم شخص غایب ماضی باب تفاعل،از ریشه  نَبَزَ=لقب بد دادن،بیشتر در القاب بد رواج دارد. نام بردن و صدازدن دیگران با لقب بد است.

القاب:جمع لقب ، مقابل اسم و کنیه بوده و به معنای هر اسمی است که بیانگر مدح و یا ذم باشد، مانند: محمود (پسندیده) و سفّاح (خون ریز). به معنی= اسم، تخلص، صفت، عنوان، کنیه، نام، نعت(فرنام، بَرنام، پاژنام)مانند اسرائیل،فرعون،ذوالنون،امین

فسوق: از ریشه فسق= خروج از طاعت و گرایش به معصیت - بیرون رفتن از بندگی - سرپیچی کردن از فرمان پروردگار ( کلمه فسق به معنای بیرون شدن است، وقتی میگویند : فسقت التمرة که خرما از پوست خود بیرون شده باشد، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار بیرون رفته است )...

شان نزول:

چنانچه برخی روایات می گویند:

الف- این آیه درباره صفیه دختر حى بن اخطب زوجه رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل گردیده زیرا عائشه و حفصه او را اذیت مى کردند و شماتت می‌نمودند و به او دختر یهودى خطاب مى کردند. صفیه شکایت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برد. پیامبر فرمود: چرا به آن‌ها جواب نمی‌دهى، صفیه گفت: به آن‌ها چسان جواب بگویم. فرمود: هر وقت به تو دختر یهودى خطاب نمودند.به آن‌ها در جواب بگو که پدرم هارون نبىّ اللَّه است و عموى من موسى کلیم اللّه است و شوهر من محمد رسول الله است. بنابراین بچه علت مرا شماتت مى کنید. وقتى صفیه این جواب را به آن‌ها گفت، اظهار داشتند این جواب از گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله است سپس این آیه نازل گردید.( تفسیر على بن ابراهیم.)

ب- ابن عباس گوید: این آیه درباره ثابت بن قیس بن شماس آمد زیرا ثابت را عادت چنین بود که هر وقت به مسجد مى آمد به خاطر سنگینى و کرى گوش خود نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مى نشست تا کلمات و گفتار پیامبر را به علت کرى گوش خود بشنود. روزى هنگامى که به مسجد آمد چون دیر رسیده بود جاى او را در نزدیکى رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفته بودند لذا پاى خود را روى گردن مردم مى گذاشت و با گفتن، تفسّحوا، تفسّحوا (یعنى راه را باز کنید) راه را براى خود باز می‌کرد تا این که جائى در نزد مردى براى خویش مى یابد.آن مرد با مهربانى به ثابت گفت که بنشیند زیرا جاى او مکان خوبى است ثابت چون کر بود. از این حرف برآشفت و خشم گرفت و به مرد مزبور با خشونت گفت: تو پسر آن زن نیستى؟ و او را به مادرش خواند و منظور وى توهین به آن مرد بود مخصوصاً که مادر آن مرد در زمان جاهلیت از فواحش محسوب مى گشت. در این جا آن مرد از زیادى شرم و حیا سر خود را به زیر افکند سپس این آیه نازل گردید.( تفاسیر مجمع البیان و کشف الاسرار.)

یادآوری:شان نزول ها محدود کننده مفهوم آیه نیستند. و بیان برخی مصداق ها و نمونه ها هستند

پیام ها و نکته ها:

-         نهی از اقدام مومنان(مسلمانان)به استهزاء و مسخره کردن یکدیگر(ویژگی جامعه ایمانی)

-         ناسازگاری ایمان با  تمسخر و استهزا گری

-         دوری از تمسخر و استهزای مردم یکی از نشانه های ایمان

-         صلح و صفا و آرامش اجتماعی درگرو پرهیزاعضای جامعه از عیب جویی ،استهزاء ونسبت های زشت و ناپسند

-         وسیله تمسخر قرار دادن مشخصات جسمی و اخلاقی مردم و اقوام (از قبیل جوک ساختن )کاری ناپسند و مورد نهی خداوند

-         توجه به ارزش های وجودی مومنان مانع کوچک شمردن و استهزاء آنان (عسی ان یکونوا خیراً منهم)

-         خودبرتر بینی و غرور ریشه استهزا و تحقیر دیگران- ارزش های دیگران را نادیده نگیرید-

-         ارزش ها و ضوابط اخلاقی عام و فراگیر نسبت به زنان و مردان

-         زنان بیش از مردان در معرض ابتلا به خود بینی و تحقیر و استهزای دیگران (جدا آمدن حکم زنان در قبال قومٌ من قومٍ)

-         زنان همچون مردان دارای نقش در سلامت معنوی یا بیماری اخلاقی در جامعه

-         ممنوعیت طعنه زدن به دیگران و عیب جویی از آنان

-         مومنان به منزله اعضای یک خانواده و یک پیکر و برخوردار از روحی یگانه (ولا تلمزوا انفسکم ضمیر کم در انفسکم قابل تامل است)

-         لطمه و صدمه روحی به دیگران آسیب رساندن به خویشتن است (ولا تلمزوا انفسکم)

-         عیبجویی از دیگران عیبجویی از خود و عیبجو در معرض عیبجویی متقابل

-         عیب جویی از غیر مومنان فاقد حرمت تکلیفی است(انفسکم)

-         برچسب زدن،انگ زدن و نسبت دادن القاب زشت نسبت به یکدیگر ممنوع است.(ولا تنابزوا)

-         نسبت دادن القاب زشت به مومنان موجب فسق و گناه است

-         برخورداری مومن از حرمت و احترام ویژه در پیشگاه خداوند

-         استهزاء و طعن و نسبت های ناروا به مومنان گناه و نیازمند توبه و حلالیت طلبی

-         توبه نکردن از گناه استهزاء و طعن دیگران باعث ورود حتمی انسان در گروه و زمره ستمگران

-         لزوم پرهیز مومنان از حرکت های منفی و برهم زننده برادری ها در جامعه

-         هر حرکت منفی و تهدید کننده اخوت اجتماعی مومنان ظلم و ستمگری است

 

نکات مرتبط:

ریشه‌هاى تمسخر

1. گاهى مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن مى‌فرماید: «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» «سوره همزه آیه 1و2» واى بر کسى که به خاطر ثروتى که اندوخته است، در پیش رو یا پشت‌سر، از دیگران عیب‌جویى مى‌کند.

2. گاهى ریشه‌ى استهزا، علم و مدرک تحصیلى است که قرآن درباره این گروه مى‌فرماید:

«فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» « غافر، 83» آنان به علمى که دارند شادند و کیفر آنچه را مسخره مى‌کردند، ایشان را فرا گرفت.

3. گاهى ریشه‌ى مسخره، توانایى جسمى است. کفّار مى‌گفتند: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» « فصّلت، 15» کیست که قدرت و توانایى او از ما بیشتر باشد؟

4. گاهى انگیزه‌ى مسخره کردن دیگران، عناوین و القاب دهان پر کن اجتماعى است. کفّار فقرایى را که همراه انبیا بودند تحقیر مى‌کردند و مى‌گفتند: «ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا» «هود،27» ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمى‌بینیم.

5. گاهى به بهانه تفریح و سرگرمى، دیگران به تمسخر گرفته مى‌شوند.

6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران مى‌شود. گروهى، از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درباره‌ى زکات عیب‌جویى مى‌کردند، قرآن مى‌فرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ» «توبه،27» ریشه‌ى این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهى راضى مى‌شوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عیب‌جویى مى‌نمایند.

7. گاهى ریشه‌ى مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى که حضرت موسى براى حل اختلاف و درگیرى دستور کشتن گاو را داد، بنى‌اسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره مى‌کنى؟ موسى علیه السلام گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ» «بقره،67» به خدا پناه مى‌برم که از جاهلان باشم. یعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نیستم.

8. گاهى سرچشمه تمسخر، ریاکارى و بهانه‌گیرى و شخصیت‌شکنى است. «یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ» «توبه،79»

یکى از کارهاى مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از بعثت تغییر نام افراد و مناطقى بود که داراى نام زشت بودند. «اسد الغابه ج3ص 76» زیرا نام بد، وسیله‌اى براى تمسخر و تحقیر است.

عقیل، برادر حضرت على علیه السلام بر معاویه وارد شد، معاویه براى تحقیر او گفت: درود بر کسى که عمویش ابولهب، لعنت شده‌ى خداوند است و خواند: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» عقیل فورى پاسخ داد: درود بر کسى که عمّه‌ى او چنین است و خواند: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» (زن ابولهب، دختر عمّه‌ى معاویه بود.) « بحار، ج 42، ص 112»


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

Image result for ‫تفسیر سوره حجرات‬‎



آیه 6 سوره حجرات


یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ


اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى ناآگاهى آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید.


واژه شناسی:

فاسق: اسم فاعل از ریشه فسق ثلاثی مجرد از فَعَلَ یَفعُلُ- به معنی بدکاری که از انجام دادن گناهان و زشتی های پرهیزی ندارد- کسی که از مسیر حقیقت و صلاح بیرون شده است- متجاوز و کسی از مرز شریعت عبور می کند- کسی که برابر دستورات قرآن و سنت یقینی عمل نمی کند.

این واژه به همراه مشتقات آن و در قالب های گوناگون 54 بار در موضوعات و مصادیق مختلف به کار رفته است.

نَبَاٍ:(نَبَاَ ینبئ ُ تنبیئاً و تنبئِةً) به معنی خبرو گزارش مهم و قابل توجه و این واژه به همراه قالب ها و مشتقات آن 80 بار در قرآن تکرار شده است.

شان نزول:

بر اساس روایات متعدّد از طرق شیعه و سنّى، این آیه درباره ولیدبن عقبه نازل شده است. زیرا پیامبر او را براى جمع‏آورى زکات از قبیله بنى مصطلق اعزام داشت، امّا از آنجا که میان او و این قبیله در دوران جاهلیّت، خصومتى شدید بود، هنگامى که اهل قبیله به استقبال او مى‏آمدند، گمان کرد که به قصد کشتن او آمده‏اند. لذا جلوتر نرفت و نزد پیامبر بازگشت و خبر داد که مردم از پرداخت زکات خوددارى کرده‏اند. پیامبر از این خبر ناراحت شد و تصمیم گرفت آنان را گوشمالى دهد. آیه فوق نازل شد و در مورد خبر فاسق دستور تحقیق داد.

روشن است که فسقِ ولیدبن عقبه، از ابتدا روشن نبود و گرنه پیامبر شخص فاسق را به عنوان نماینده خود جهت دریافت زکات اعزام نمى‏کرد، بلکه پس از دروغى که ولید در مورد سرباز زدن قبیله بنى‏المصطق از پرداخت زکات گفت، این آیه فسق او را آشکار ساخت تا پیامبر و مؤمنان بر اساس خبر او عمل نکنند.

امام حسین‏علیه السلام در احتجاجى که با ولید بن عقبه داشت فرمود: به خدا سوگند من تو را در دشمنى‏ات با علىّ‏بن ابى‏طالب‏علیهما السلام ملامت نمى‏کنم، زیرا خداوند، على را مؤمن و تو را فاسق خوانده است. سپس آیه فوق را تلاوت کردند.

نکته ها:

1-    مومنان وظیفه دارند گزارش های رسیده از اشخاصی که صداقت شان محرز نیست را بررسی کرده و به صرف خبر و گزارش وی اکتفا نکنند.

2-    وجوب بررسی صدق خبر فاسق منوط به مهم بودن آن است (وجوب تبین و روشن و شفاف سازی خبر در خصوص اخبار مهم و سرنوشت ساز)

3-    اخبار شخص عادل که صداقت او محرز شده است از تبین و فحص و جستجو بی نیاز است.

4-    ضرورت هوشیاری و احتیاط جامعه در برابر اخبار مهم اجتماعی

5-    وجود روحیه فسق و عصیانگری دارای تاثیر منفی در تشخیص ها و گزارش های فرد فاسق

6-    اعتماد به اخبار و گزارش های فاسقین و افراد بی بند وبار بدون تحقیق و بررسی خطر های زیانباری به دنبال دارد

7-    ترتیب اثر دادن به خبر فاسق بدون جستجو و تفحص کاری جاهلانه و ندامت بار برای جامعه است

8-    نقش ویرانگر منابع خبری فاسق و فاسد در مناسبات و امنیت جوامع

9-    لزوم دقت و احتیاط در زمینه امور مرتبط به سرنوشت مردم و امنیت جامعه

10-ضرورت بررسی اخبار مهم صرف نظر از گزارش دهنده و مخبر آن

11-جامعه صدر اسلام در معرض خطر از ناحیه گزارش ها و اخبار دروغین فاسقان

 

نکته های تکمیلی:

سؤال اول :

 در این آیه دستور تحقیق و بررسى آمده، ولى درآیه ‏ى 12 همین سوره، تجسّس، حرام شمرده شده است، آیا مى ‏شود تحقیق و تفحّص، هم حرام باشد و هم واجب؟

پاسخ: آنجا که تجسّس حرام است، درباره‏ى رفتار شخصىِ مردم است که ربطى به زندگى اجتماعى ندارد، ولى آنجا که واجب است، موردى است که به جامعه مربوط است و مى‏ خواهیم بر اساس آن، اقدام و عملى انجام دهیم که اگر به خاطر احترام فرد، تحقیق و بررسى نکنیم ممکن است جامعه در معرض فتنه و آشوب قرار گیرد.

سوال دوم:

فسق چیست و فاسق کیست؟

«فِسق» در لغت به معناى خارج شدن است و در اصطلاح قرآنى، به خارج شدن از راه مستقیم گفته مى ‏شود. این کلمه در برابر عدالت به کار مى ‏رود و فاسق به کسى گویند که مرتکب گناه کبیره‏اى شود و توبه نکند.

واژه «فِسق»، در قالب‏هاى گوناگون، پنجاه و چهار بار در قرآن آمده و در موضوعات و مصادیق مختلفى به کار رفته است از جمله:

1. در مورد انحراف‏هاى فرعون و قوم او: «انّهم کانوا قَوماً فاسقین»

2. در مورد افراد چند چهره و منافق: «انّ المنافقین همُ الفاسقون»

3. در مورد آزار دهندگان به انبیا و سرکشان از دستورات آنان:«قالوا یا موسى‏ انّا لن‏دخلها... القوم الفاسقین»

4. در مورد کسانى که طبق قانون الهى داورى و قضاوت نمى‏کنند: «و مَن لم یحکم بما اَنزلَ اللّه فَاولئک هم الفاسقون»

5. در مورد حیله گران: «...بما کانوا یَفسقون»

6. در مورد کسانى که وظیفه‏ى مهم امر به معروف و نهى از منکر را رها مى ‏کنند: «اَنجَینا الّذین یَنهَونَ عن السوء و اَخَذنَا الّذین ظلموا... بما کانوا یَفسقون»

7. در مورد کسانى که خانه، تجارت، فامیل و مادّیات را بر جهاد در راه خدا ترجیح مى‏ دهند: «ان کان آبائکم... اَحبّ... واللّه لا یَهدِى القومَ الفاسقین»

8. در مورد گناهان علنى و انحرافات جنسى و شهوت‏رانى ‏هاى ناروا. (قرآن به قوم لوط که گناه را در مجالس علنى و بى ‏پروا انجام مى ‏دادند، لقب فاسق داده است) «رِجزاً من السماء بما کانوا یَفسقون»

9. در مورد بهره‏ گیرى از غذاهاى حرام: «حُرّمت علیکم المَیتَةُ و الدّم... ذلکم فِسق»

10. در مورد تهمت زدن به زنان پاکدامن: «یَرمُونَ المحصنات... اولئک هم الفاسقون»


تحقیق، داروى دردهاى اجتماعى

در طول تاریخ، انبیا با مردم و اجتماعاتى روبرو بوده‏ اند که به انواع بیمارى‏ هاى اجتماعى و اخلاقى مبتلا بوده ‏اند و حتّى امروز با آن همه پیشرفت‏ هاى مهمى که در زندگى بشر شده است، هنوز آن بیمارى ‏ها به قوّت خود باقى است. بیمارى ‏هایى همچون:

تقلید کورکورانه از نیاکان و پیروى از عادات وآداب ورسوم خرافى.

پیروى از خیالات، شایعات، پیشگویى ‏ها و رؤیاهاى بى ‏اساس.

داورى و موضع‏گیرى بدون علم، ستایش یا انتقاد بدون علم و نوشتن و گفتن بدون علم.

داوریى شفابخش براى همه آن بیمارى ‏ها، تحقیق و بررسى است که در این آیه آمده است.

اگر جامعه اهل دقّت و تحقیق و بررسى باشد، همه‏ى این آفات و بلاهاى اجتماعى یکسره درمان مى ‏شود.

مشابه این آیه، آیه 94 سوره نساء است که مى‏فرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا اذا ضربتم فى سبیل اللّه فتبیّنوا و لا تقولوا لمن ألقى الیکم السّلام لستَ مؤمناً تبتغون عرض الحیاة الدنیا فعند اللّه مغانم کثیرة کذلک کنتم من قبل فمَنّ اللّه علیکم فتبیّنوا اِنّ اللّه کان بما تعملون خبیراً» اى مؤمنان! هرگاه در راه خدا گام بر مى ‏دارید و سفر مى ‏کنید، تحقیق و بررسى کنید و به کسى که اظهار ایمان مى ‏کند نگوئید تو مؤمن نیستى و بخاطر به دست آوردن غنائم بى‏ گناهى را نکشید. زیرا نزد خداوند غنائم فراوانى است.

چنانکه در تاریخ آمده است: پس از جنگ خیبر، پیامبرصلى الله علیه وآله شخصى به نام اُسامةبن زید را همراه گروهى از مسلمانان به سوى یهودیانى که در یکى از روستاهاى فدک بودند فرستاد تا آنان را به اسلام یا قبول شرایط ذِمّه و تحت‏الحمایه بودن دعوت نماید، یکى از یهودیان (به نام مِرداس) با شنیدن خبر، اموال و خانواده خود را در پناه کوهى قرار داد و با گفتن «لا اله الاّ اللّه محمّدٌ رَسولُ اللّه» به استقبال مسلمانان آمد. اُسامه به گمان این‏که او از ترس، اسلام آورده و اسلام او واقعى نیست، او را کشت. رسول خدا پس از اطلاع، به شدّت ناراحت شدند و آیه فوق نازل شد.

خبر در اسلام‏

اسلام درباره‏ى چگونگى سخن و نقل خبر تأکیدهاى فروانى کرده است از جمله:

الف) قرآن از کسانى که هر خبرى را مى‏شنوند و نسنجیده آن را نشر مى‏دهند، به شدّت انتقاد کرده و مى‏فرماید: خبر را به اهل استنباط عرضه کنید و اگر حقّانیّت آن ثابت شد، آنگاه آن را پخش کنید.

ب) قرآن براى کسانى که با پخش اخبار دروغ، در جامعه دغدغه ایجاد مى‏کنند، کیفرى سخت معیّن فرموده است.

ج) پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله در سال آخر عمر شریف خود در سفر حج فرمودند: کسانى که خبرهاى دروغى از من نقل مى‏ کنند، زیادند و در آینده زیادتر خواهند شد، هر کس آگاهانه به من نسبت دروغ بدهد، جایگاهش دوزخ است و هر چه از من شنیدید، به قرآن و سنّت من عرضه کنید، پس اگر موافق آن دو بود بپذیرید وگرنه ردّ کنید.

د) امام صادق‏علیه السلام به کسى که خبرهاى دروغى را به پدرش امام باقرعلیه السلام نسبت مى‏داد، لعنت کردند و فرمودند: هر چه از ما شنیدید، اگر شاهد و گواهى از قرآن یا سایر سخنان ما بر آن پیدا کردید، بپذیرید وگرنه نپذیرید.

ه) امام رضاعلیه السلام فرمودند: سند سخنان ما، قرآن و سنّت رسول‏ خداصلى الله علیه وآله است.

و) یکى از مهم‏ترین علوم اسلامى، علم رجال است که براى شناخت خبر صحیح از غیر صحیح، افرادى را که حدیث نقل مى‏کنند، مورد ارزیابى و بررسى قرار مى‏دهد.

منابع:

تفسیر نمونه

تفسیر نور

تفسیر المیزان

کتب لغت و قاموس اللغه

 

 

  • سید محمد عبداللهی