4. تفسیر قرآن برای غیر معصومان ممنوع است
برخی از مفسران گفته اند رسول خدا (ص) و امامان (علیهم السلام) روایت
کرده اند که تفسیر قرآن جز با روایت صحیح و بیان صریح معصومان (علیهم
السلام) ممنوع است (طبرسی 1415: 1 / 39). این سخن برگرفته از «روایات تفسیر
به رأی» است.
نقد:
روایات نکوهش تفسیر به رأی، حدود ده روایت است که بیشتر آنها مرسل است (عیاشی، 1411: 1 / 17- 18). تنها یک روایت معتبر از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند که فرمود: قال الله عزّوجل: ما آمن بی من فسّر برأیه کلامی» (حرّ عاملی، بی تا: 18 / 137 برای آگاهی از رجال آن نک: تجلیل تبریزی 1363: 5، 54، 79، 118، 379، 526، 793): خداوند متعال فرموده است: هر کس سخن من (قرآن)را با رأی خویش تفسیر کند به من ایمان نیاورده است.
برای روشن شدن مراد از «تفسیر به رأی» لازم است مراد از واژه ی رأی و حرف «باء» معلوم شود. «رأی» دیدگاهی است که کسی از راه تلاش ذهنی بر می گزیند، ممکن است از طریق عقل یا نقل به دست آید؛ ممکن است مطابق یا مخالف واقع باشد و احتمال دارد یقین آور یا در حد گمان باشد. گاه بر اعتقادی که از طریق استحسان به دست آید، اطلاق می گردد(ابن منظور 1408: 5 / 91). «رأی» با قرینه به معنای تعقل و اگر به «عین» اضافه شود، به معنای دیدن است. (زمخشری، بی تا: 146)
رأی در این روایات به معنای دیدگاهی است که شخص با تلاش فکری خود برگزیند.
از میان معانی حرف باء معنای مناسب با احادیث تفسیر به رأی «سببیت»، «استعانت» و «تعدیه» است. در فرض نخست مراد آن است که مفسر به دلیل رأی خاص خود قرآن را تفسیر نماید و آیه را بر آن منطبق کند. بدیهی است که این مفسر به جای کشف مراد خداوند متعال در مقام تأیید دیدگاه خویش است. در این فرض روایات تفسیر به رأی، منطبق با حدیث امیرمؤمنان است که فرمود: «عطفوا الهدی علی الهوی» (رضی 1365 نامه ی 53): معارف هدایتگر قرآن را تابع خواهش ها و آراء خود قرار دادند.
حال آنکه مفسر باید رأی خود را در برابر قرآن نادرست بداند. چنانکه فرمود: «و اتّهموا علیه آرائکم» (همان، خطبه 176): در برابر قرآن، دیدگاه های خود را متهم به نادرستی کنید.
در صورتی که باء به معنای استعانت باشد، مراد آن است که مفسر به جای یاری خواستن از علوم مقدماتی و روش شناسی تفسیر با استعانت از رأی خود آیات را تفسیر کند. ناگفته نماند که بهره گیری مفسر از علوم مقدماتی و روش شناسی، تفسیر «رأی» به شمار نمی آید بلکه مراد از «رأی» رأی خاص مفسر است. طبق معنای سوم باء مفسر رأی خود (مدخول باء)را به عنوان تفسیر آیه قرار می دهد. (بابایی و همکاران 1379: 58)
کتابنام
نقد:
روایات نکوهش تفسیر به رأی، حدود ده روایت است که بیشتر آنها مرسل است (عیاشی، 1411: 1 / 17- 18). تنها یک روایت معتبر از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند که فرمود: قال الله عزّوجل: ما آمن بی من فسّر برأیه کلامی» (حرّ عاملی، بی تا: 18 / 137 برای آگاهی از رجال آن نک: تجلیل تبریزی 1363: 5، 54، 79، 118، 379، 526، 793): خداوند متعال فرموده است: هر کس سخن من (قرآن)را با رأی خویش تفسیر کند به من ایمان نیاورده است.
برای روشن شدن مراد از «تفسیر به رأی» لازم است مراد از واژه ی رأی و حرف «باء» معلوم شود. «رأی» دیدگاهی است که کسی از راه تلاش ذهنی بر می گزیند، ممکن است از طریق عقل یا نقل به دست آید؛ ممکن است مطابق یا مخالف واقع باشد و احتمال دارد یقین آور یا در حد گمان باشد. گاه بر اعتقادی که از طریق استحسان به دست آید، اطلاق می گردد(ابن منظور 1408: 5 / 91). «رأی» با قرینه به معنای تعقل و اگر به «عین» اضافه شود، به معنای دیدن است. (زمخشری، بی تا: 146)
رأی در این روایات به معنای دیدگاهی است که شخص با تلاش فکری خود برگزیند.
از میان معانی حرف باء معنای مناسب با احادیث تفسیر به رأی «سببیت»، «استعانت» و «تعدیه» است. در فرض نخست مراد آن است که مفسر به دلیل رأی خاص خود قرآن را تفسیر نماید و آیه را بر آن منطبق کند. بدیهی است که این مفسر به جای کشف مراد خداوند متعال در مقام تأیید دیدگاه خویش است. در این فرض روایات تفسیر به رأی، منطبق با حدیث امیرمؤمنان است که فرمود: «عطفوا الهدی علی الهوی» (رضی 1365 نامه ی 53): معارف هدایتگر قرآن را تابع خواهش ها و آراء خود قرار دادند.
حال آنکه مفسر باید رأی خود را در برابر قرآن نادرست بداند. چنانکه فرمود: «و اتّهموا علیه آرائکم» (همان، خطبه 176): در برابر قرآن، دیدگاه های خود را متهم به نادرستی کنید.
در صورتی که باء به معنای استعانت باشد، مراد آن است که مفسر به جای یاری خواستن از علوم مقدماتی و روش شناسی تفسیر با استعانت از رأی خود آیات را تفسیر کند. ناگفته نماند که بهره گیری مفسر از علوم مقدماتی و روش شناسی، تفسیر «رأی» به شمار نمی آید بلکه مراد از «رأی» رأی خاص مفسر است. طبق معنای سوم باء مفسر رأی خود (مدخول باء)را به عنوان تفسیر آیه قرار می دهد. (بابایی و همکاران 1379: 58)
کتابنام