سوره 114. ناس آیه 1-6
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ
مَلِکِ النَّاسِ
إِلَهِ النَّاسِ
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
الَّذِى یُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ
مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ
ترجمه
(اى پیامبر!) بگو: پناه مىبرم به پروردگار آدمیان.
پادشاه آدمیان.
معبود آدمیان.
از شرّ وسوسه شیطان.
آن که اندیشه بد در دل مردمان افکند.
از جنس جنّ باشد یا انسان
معرفی سوره:
سوره ناس، صد و چهاردهمین (آخرین) سوره و از سورههای مکی قرآن که در جزء سیام جای گرفته است. سوره ناس جزو چهارقل است. خداوند در این سوره به پیامبر(ص) دستور میدهد در مقابل وسوسهگرانِ پنهان به خدا پناه ببرد. در برخی از تفاسیر اهل سنت آمده است این سوره هنگامی نازل شد که مردی یهودی، پیامبر(ص) را سِحر کرد و پیامبر به سبب آن بیمار شد. پس از آمدن جبرئیل و نزول سوره فلق و ناس، آیات آن بر پیامبر(ص) خوانده شد و او از بستر بیماری برخاست. برخی از عالمان شیعه به این سخن اشکال کردهاند و گفتهاند سحر و جادو بر پیامبر(ص) اثر نمیکند.
سوره ناس و فلق را مُعَوِّذتین گویند؛ چراکه برای تعویذ خوانده میشوند. در فضیلتتلاوت سوره ناس، از جمله نقل شده است هر کس دو سوره ناس و فلق را بخواند، مانند آن است که همه کتابهای پیامبران الهی را قرائت کرده است. همچنین نقل شده است پیامبر(ص) دو سوره ناس و فلق را محبوبترینِ سورهها نزد خداوند میدانست.
- نامگذاری
این سوره را سوره ناس نامیدهاند. ناس به معنای «مردم» است و از آیه اول گرفته شده است. سوره ناس را «مُعَوِّذه» نیز میگویند. این نام به سبب آن است که انسان با خواندن این سوره خود را از وسوسههای شیطان تعویذ میکند و در پناه خدا قرار میدهد. همچنین به جهت اینکه انسان در مواقع احساس خطر، این سوره را میخواند تا پناه و نجات یابد، این سوره را مُشَقْشَقه نام نهادهاند. دو سوره ناس و فلق را مشقشقتین و معوذتین گویند.
- ترتیب و محل نزول
سوره ناس جزو سورههای مکی و در ترتیب نزول، بیست و یکمین سورهای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، صد و چهاردهمین سوره استو در جزء سیام قرآن جای دارد.
- تعداد آیات و دیگر ویژگیها
سوره ناس ۶ آیه، ۲۰ کلمه و ۷۸ حرف دارد. این سوره به لحاظ حجمی جزو سورههای مُفصَّلات (دارای آیات کوتاه) است. سوره ناس جزوچهارقل است؛ چهار سورهای که با کلمه «قُل» آغاز میشوند.
محتوا
خداوند در سوره ناس به رسول خود دستور میدهد از شر وسواس خَنّاس (وسوسهگر نهانى) به خدا پناه ببرد.محتوای این سوره شبیهسوره فلق است. هر دو درباره پناه بردن به خدا از شـر و آفتها سخن میگویند، با این تفاوت که در سوره فلق انواع مختلف شرور مطرح شده است؛ ولی در این سوره فقط بر روی شر وسوسهگران ناپیدا (وسواس خناس) تکیه شدهاست.
شأن نزول
درباره شأن نزول این سوره، روایتی در منابع اهل سنت نقل شده است که عالمان شیعه آن را نپذیرفتهاند. در کتاب «الدر المَنثور» از کتابهای تفسیری اهل سنت آمده است مردى یهودى، پیامبر(ص) را سِحر کرد. جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و مُعَوِّذتین (سوره فلق و ناس) را آورد و گفت مردى یهودى تو را سحر کرده و سحر او در فلان چاه است. پیامبر(ص) علی بن ابیطالب را فرستاد تا سِحر را بیاورد؛ سپس دستور داد گرههاى آن را باز کند و براى هر گره، یک آیه از مُعَوِّذتین را بخواند. چون گرهها باز و این دو سوره تمام شد، پیامبر اسلام(ص) سلامتى خود را باز یافت.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مینویسد دلیلی وجود ندارد که پیامبر(ص) از نظر جسمی در برابر سِحر و جادو مقاوم باشد و جادو نتواند در بدن او مریضی ایجاد کند؛ بلکه آیات قرآن بر این دلالت دارند که دل و جان، و عقل و اندیشه پیامبر(ص) از سحر و نفوذشیاطین در امان است.
نکته ها
در قرآن، بیش از 300 مرتبه کلمه «قل» آمده که بسیارى از آنها فرمان خداوند به پیامبر است و در پاسخ مخالفان یا موافقان مىباشد.
کلمه «وسواس» هم به معناى موجود وسوسهگر مىآید و هم به معناى وسوسه و خطورات و افکار ناروا، ولى در اینجا به معناى وسوسهگر است.
گفتنِ کلمه «اعوذ» براى نجات از خطرات کافى نیست، بلکه باید در عمل نیز از عوامل خطرساز دورى کرد. وگرنه خانه را در مسیر سیل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّیل» بر سر در خانه به منزله مسخره است. کسى که مىگوید: «اعوذ باللّه»، باید در عمل نیز از سرچشمههاى فساد دورى کند.
اول چیزى که محسوس انسان است، رشد و تکامل و تربیت اوست، «ربّ النّاس» بعد سیاست و تدبیر و حکومت. «ملک النّاس» و همین که رشد او بالا رفت عبادت و پرستش است. «اله النّاس»
به کسى باید پناه برد که اسرار و وسوسههاى درونى را مىشناسد. «یعلم خائنة الاعین و ما تخفى الصدور»( غافر، 19.) او از خیانت چشمها و آنچه سینهها پنهان مىکند آگاه است.
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: شیطان بر دل انسان آرمیده است، هرگاه یاد خدا کند پنهان مىشود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مىکند. «فاذا ذکر العبد اللّه خنّس... و اذا غفل وسوس»( بحارالانوار، ج67، ص49.)
کسانى که دیگران را به تردید و وسوسه مىاندازند، کار شیطانى مىکنند. مخالفان حضرت صالح به مردم مىگفتند: آیا شما علم دارید که صالح پیامبر است؟ و با این کلام در مردم تردید به وجود مىآوردند. «أتعلمون انّ صالحاً مرسل»( اعراف، 75.)
در اول قرآن با «بسم اللّه» از خدا استمداد کردیم و در آخر قرآن نیز به خدا پناه مىبریم.
«خنّاس» از «خنوس» به معناى پنهان شدن و عقب نشینى است. شیطان هم خودش مخفى است و هم کارش، اگر وسوسه او علنى باشد بر مردم مسلط نمىشود، ولى با تظاهر و توجیه در لباس زیبا جلوه مىکند و موفق مىشود. حضرت على علیه السلام مىفرماید: شیطان با ظاهرنمایى حق و باطل را بهم در مىآمیزد و بدین شکل بر طرفداران خود غالب مىشود. «فهنا لک یستولى الشیطان على اولیائه»( نهج البلاغه، خطبه 50.)
حالا که شیطان، خنّاس است، آنقدر مىرود و مىآید تا موفق شود، ما هم باید یاد خدا را زیاد کنیم.
در قرآن بارها از انسان انتقاد شده است که هرگاه گرفتار مىشود دعا مىکند و پناهندگى مىخواهد و همین که خطر رفع شد، گویا ما را نمىشناسد.( یونس، 11.)
در این سوره چون وسوسه درون روح و قلب انسان جاى مىگیرد و با ایمان و عقل و فکر ما بازى مىکند، سه بار نام خداوند یاد شده است: «ربّ النّاس، ملک النّاس، اله النّاس» اما در سوره فلق که شرور خارج از سینههاست، یکبار نام خداوند مطرح است. «ربّ الفلق» آرى خطر انحراف فکرى و تأثیر آن در روح به مراتب بیشتر از خطرات خارجى است و دشمنان فرهنگى و فکرى، از دشمنان نظامى و اقتصادى مرموزتر و خطرناکترند.
در روایات آمده است که شیطان از قبول توبه انسان از سوى خداوند ناراحت شد. یاران خود را جمع و از آنان استمداد کرد. هر کدام مطلبى گفتند، ولى یکى از آنها گفت: من انسان را وسوسه مىکنم و توبه را از یادش مىبرم. ابلیس این طرح فراموشى توبه را پسندید.( تفسیر نورالثقلین.)
حالا که او «ربّ النّاس» است، پس شیوههاى تربیتى دیگران را نپذیریم. حالا که او «ملک النّاس» است، پس خود را برده دیگران قرار ندهیم و حالا که او «اله النّاس» است، پس به غیر او دل نبندیم و این تفکر و اعتقاد بهترین وسیله پناهندگى از وسوسههاست.
آنکه در سینه و قلب و روح مردم وسوسه مىکند، ممکن است از نژاد جن و شیطان باشد یا از نژاد انسان. آرى تطمیعها و وعدهها، امروز و فردا کردنها از جمله راههاى وسوسه است.
وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم و سایر اولیاى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است: «فوسوس الیه الشیطان»( طه، 120.)، «القى الشیطان فى امنیّته»( حج، 52.) اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «یوسوس فى صدور النّاس» البته نه به شکل سلطه بر دل انسان به گونهاى که راه گریزى از آن نباشد. زیرا قرآن در آیهاى دیگر مىفرماید: «ان الّذین اتقوا اذا مسهّم طائف من الشیطان تذکّروا فاذا هم مبصرون»( اعراف، 201.) هنگامى که شیطانها به سراغ افراد باتقوا مىروند تا از طریق تماس، آنان را وسوسه کنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمىدهند.
تکرار کلمه «ناس» در «ربّ النّاس - ملک النّاس - اله النّاس» اشاره به آن است که ربوبیّت، حاکمیّت و الوهیّت خداوند عام است و اختصاص به فرد یا گروه یا نژاد خاصى از بشر ندارد.
اول «ربّ النّاس» آمد، بعد «ملک النّاس» و سپس «اله النّاس»، شاید به خاطر آن که آنچه به فطرت نزدیکتر و ملموستر است، پناهندگى به مربى است: «ربّ النّاس»
چنانکه کودکان به هنگام خطر اول صداى مادر مىزنند، سپس کسى که قدرت دارد، «ملک النّاس» و در مرحله بعد سرچشمه رحمت و حیات. «اله النّاس»
خداوند به نیازهاى انسان و خطراتى که او را تهدید مىکند آگاه است، ولى شیوه تربیت الهى آن است که انسان نیاز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتیاج را به خود تلقین کند تا روحیه تواضع و تعبّد و تسلیم در او شکوفا شود. «قل اعوذ...»
به گفته پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله خاطرات و وسوسههایى که بىاختیار بر انسان عارض مىشود، مادامى که از طرف انسان عملى صورت نگیرد، چیزى بر او نیست. «وضع عن امّتى ما حدّثت به نفسها ما لم یعمل به او یتکلّم»( بحارالانوار، ج 17، ص54 .).
پیام ها
1- پیامبر، امین وحى است و چیزى از خود نمىگوید. «قل»
2- خطرات به قدرى شدید است که خدا به پیامبرش دستور پناه بردن مىدهد. «قل اعوذ»
3- بدون استمداد از خدا، امکان مبارزه با شرور نیست. «اعوذ بربّ النّاس»
4- گناهکاران نباید مأیوس شوند، زیرا خداوند، پروردگار همه مردم است نه فقط مؤمنان. «ربّ النّاس»
5 - وقتى پیامبر، به خدا پناه مىبرد، وظیفه ما روشن است. «قل اعوذ بربّ النّاس»
6- انسان باید خود را تحت تربیت خداوند بداند، «ربّ النّاس» سلطنت و حکومت او را بپذیرد، «ملک النّاس» و او را معبود خود قرار دهد. «اله النّاس»
7- انسان بىایمان، به قدرت و جمعیّت و قومیّت و ثروت خود پناه مىبرد، ولى مردان خدا به پروردگار و پادشاه و معبود هستى پناهنده مىشوند. «ربّ النّاس - ملک النّاس - اله النّاس»
8 - بالاترین خطرها پنهانترین آنهاست که وسوسه درونى باشد. «من شرّ الوسواس الخنّاس» «والحمدللّه ربّ العالمین»
این پایگاه متعلق به مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن میباشد
و اخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین