الف. إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ
ب. فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ
ج. إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ
وجوه اعجاز در سوره کوثر
الف. اعجاز بیانی
ب. اشتمال بر خبر غیبی
منابع
چکیده:
این تحقیق، به تفسیر ترتیبی سوره مبارکه کوثر پرداخته است. برای این منظور در ابتدا یک معرفی اجمالی از سوره کوثر ارائه شده و آنگاه با استفاده از نظرات تفسیری چند تن از مفسرین قرآنی معانی آیات این سوره بررسی شده است. در بخش پایانی این نوشتار نیز به جنبههای اعجازآمیز سوره کوثر اشارهای صورت گرفته و نمونهای از اعجاز بیانی این سوره و نیز اشتمال این سوره بر اخبار غیبی بررسی شده است.
مقدمه
قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانی که تضمین کننده سعادت بشریت است، حاوی معارف بلند و مفاهیم عمیقی است که رسیدن به آنها مستتلزم دقت و تأمل حول آیات و عبارات آن میباشد. با توجه به اینکه فهم صحیح و کاملِ منظور خداوند از آیات قرآن کریم بدون توجه به قرینههاى مؤثر در فهم آیات و دلالتهاى گوناگون الفاظ و عبارات و ظهور آنها امکان پذیر نخواهد بود و با نظر به این مسئله که برخى آیات قرآن متشابه بوده و فهم آنها نیاز به پشتیبانی محکمات قرآن کریم دارد، فهم بخشى از آیات قرآن فقط با تفسیر و تلاشى مضاعف مقدور امکان پذیر خواهد بود. در این راستا تفسیر ترتیبى با شیوه تجزیه آیات هر سوره قرآنی در جهت فهمیدن معانی قرآنی و درک صحیح از آیات الهی نقش بسیار مهمی دارد.
هدف این نوشتار، شناخت معانی آیات قرآن در سوره مبارکه کوثر به روش تفسیر ترتیبی و الگوپذیری از درسهای موجود در این سوره میباشد سؤالاتی که در این نوشتار بررسی شده عبارتند از: مهمترین محورهای مطرح در سوره کوثر کدام است؟ در تفسیر آیات این سوره چه نکاتی در کلام وحی و سخنان امامان معصوم (علیهمالسلام) وارد شده است؟ نظر مفسرین در مورد معانی پیچیده و واژگان مغلق این سوره چیست؟ و چه وجوه اعجازی در آیات این سوره میتوان یافت؟
معرفی اجمالی سوره کوثر
این سوره دارای سه آیه می باشد و مشتمل بر ده کلمه و چهل و دو حرف است. نام این سوره نیز از اولین آیه آن گرفته شده است و این سوره کوتاه ترین سوره قرآن است.
از دیدگاه بیشتر مفسران و محدثان و مورخان، این سوره در سال اول بعثت، در مکه نازل شد. ولی بعضی نزول آن را در هنگام صلح حدیبیه و برخى دیگر هم در مدینه میدانند و برخی دیگر به منظور جمع بین دو دسته روایات گفتهاند: ممکن است دو نوبت نازل شده باشد یکى در مکه و بار دیگر در مدینه.[1] ولى نظر مشهور این است که این سوره در مکه نازل شده است.
مفسران قرآن کریم معتقدند این سوره در شأن و منزلت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نازل شده است.[2] ابن عباس در مورد شأن نزول این سوره نوشته است که سوره کوثر در بزرگداشت رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و آرامش خاطر بخشیدن به آن حضرت و در رد کلام عاص بن وائل فرود آمد. او به هنگام بیرون آمدن پیامبر از مسجد الحرام، ایشان را در باب بنی السهم ملاقات کرد و با آن حضرت مدتی به گفتگو پرداخت. سران قریش که این منظره را مشاهده کردند، از او سؤال کردند: با چه شخصی صحبت می کردی؟ او با عبارات بیشرمانه گفت با ابتر!. این جواب به دلیل مرگ پسرش ابراهیم اتفاق افتاده و عرب جاهلییت، کسى را که بعد از خود اولاد پسر نداشته را ابتر مى نامید.[3] در این هنگام این آیه نازل شد و بدین وسیله خدا به پیامبرش نوید داد که به او خیر فراوان و یا نسلى شایسته و ماندگار در طول تاریخ ارزانى خواهد داشت.[4]
در فضیلت این سوره از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره کوثر را تلاوت نماید، خداوند از آب نهرهای بهشت به او می نوشاند و اجر و پاداش او به اندازه تمامی قربانی های روز عید قربان است.[5] از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است: هر کس در نمازهای واجب یا مستحب خود سوره کوثر را قرائت نماید، خداوند از آب حوض کوثر به او بنوشاند و کنار درخت طوبی همجوار رسول خدا «صلی الله علیه و آله وسلم» خواهد بود.[6]
مفهوم شناسی مهمترین واژههای سوره
الف) کوثر: راغب اصفهانی میگوید: «بعضی گفتهاند: کوثر، نهر بزرگی در بهشت است که نهرهای دیگر از آن سرچشمه میگیرند. و بعضی دیگر گفتهاند: کوثر، خیر عظیمی است که خدا به پیامبرصلیاللهعلیهوآله عطا فرموده است، و به افراد «سخاوتمند» نیز «کوثر» گفته میشود.»[7]
ب) شانئ : اسم فاعل از مادة «شَنَآن» به معنای عداوت، کینهورزی و بدخلقی است و این تعبیر نشان میدهد که آنها در دشمنی خود حتی کمترین ادب را نیز رعایت نمیکردند.[8]
ج) نحر: در لغت به معنای گلوگاه است و لذا برخی منظور این واژه در سوره کوثر را به معنای بلند کردن دستها به هنگام تکبیر و آوردن مقابل گلوگاه و صورت میدانند؛ یعنی نماز بخوان و دستها را هنگام تکبیر تا مقابل گلوگاه بلند کن.[9]
د) ابتر: این واژه در لغت به معنای حیوان دمبریده است و در اصطلاح به کسی که نسل ندارد و کسی که نامش به نیکی برده نمیشود «ابتر» گفته میشود. از همین روست به خطبهای که در آن نام خدا ذکر نشود نیز «خطبة بتراء» اطلاق میگردد. از آنجاکه دشمنان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) گمان میکردند که حضرت فرزند پسر ندارد و لذا نسلی از ایشان باقی نخواهد ماند و با رحلتش بساط اسلام برچیده میشود و به تبع آن نام و یاد او هم فراموش میگردد، خدا در این آیه فرمود: آن کس که نسلش بریده میشود و نام و یاد خیری از او باقی نمیماند، دشمن توست، نه تو که مورد عطای «کوثر» قرار گرفتهای.[10]
تفسیر ترتیبی سوره کوثر
خداوند متعال، در این سوره همانند سورهی «و الضحى» و سوره «الم نشرح» خطاب را متوجهی رسول خدا( صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) ساخته است. دقت در محتوای هر سه سوره مشخص میسازد که یکى از اهداف مهم هر سه سوره تسلى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناک و زخم زبانهاى مکرر دشمنان از طریق اشاره به نعمتهاى گران خدا به ایشان میباشد. در سوره کوثر نیز خداوند به آن حضرت نعمت کوثر را یادآوری میکند تا او را دلگرم سازد و بفهماند که آن کس که به آن حضرت ابتر می گوید، خودش ابتر و بی دنباله است و به جهت همین نعمت بزرگ است که خداوند در ادامه سوره حضرت را به نماز و نیایش و سپاس و قربانى فرمان مىدهد. در ادامه به بررسی آیه به آیه این سوره خواهیم پرداخت.
الف. إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ
در این آیة کوتاه نکتههای مهمی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود.
1. این آیه با کلمة «اِنَّ» (مسلماً، تحقیقاً، به درستی و...) آغاز شده است تا مضمون آن را قطعیتر و یقینیتر سازد.
2. کلمهی «اعطینا» به صورت فعل ماضی آمده است که دلالت بر مسلّم و قطعی بودن وعدة خدا دارد.
3. در کلمه «اِنّا» و «اعطینا» ضمیر «متکلم مع الغیر» مکرّر آمده است که اولاً: دلالت بر وجود خصوصیت بین متکلم (خدا) و مخاطب (پیامبر) دارد؛ ثانیاً: برای بیان عظمت و قدرت عطا کننده میباشد (زیرا وقتی بزرگان از خود سخن میگویند، از مأمورانشان نیز خبر میدهند و این کنایه از قدرت، عظمت و وجود فرمانبردارانی در مقابل اوامر میباشد.) وقتی که عطا کننده دارای قدرت و عظمت باشد، عطایش نیز بزرگ خواهد بود؛ لذا از همان آغاز سوره میفهماند که آنچه به پیامبر عطا میکند، مهم و با عظمت است.
4. از میان الفاظی که در لغت عرب به معنای «دادن» وجود دارد، لفظ «عطاء» به معنی بخشش انتخاب شده است که: اولاً: ظهور در تملیک دارد و ثانیاً: اشاره به این دارد که آنچه داده میشود تفضّل محض از جانب خدا است.[11]
معنای کوثر
مفسرین، دیدگاههای مختلف درمورد معنای «کوثر» دارند و مرحوم علامه طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان آنها را بالغ بر بیست و شش قول میداند..[12] در این میان برخی مانند «ابن عمر» و «عایشه» آنرا ناظر به نهرى در بهشت میدانند. گروهی از مفسرین نیز آن را به رسالت پیامبر(ص) و کتاب قرآن تفسیر کردهاند. از نظر برخى دیگر مفسرین «کوثر به معنى اصحاب و یاران بسیار است، که خدا در عصرها و نسلها به آن حضرت ارزانى داشته است و بعضى نیز آن را به شفاعت تفسیر کرده و حدیثى از امام صادق در این زمینه نقل نموده اند.[13]
اگر چه مفسران قرآن، در بیان مصادیق «کوثر» اقوال و نظریات گوناگون مطرح کردهاند؛ ولی اکثر مفسران شیعه[14] و اهل سنت [15] بر این عقیده اتفاق نظر دارند که یکی از مصادیق روشن و مهم «کوثر» وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است که نسل فراوان و با برکت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) تنها از او است.
علامه طباطبائی رحمه الله «به دلیل آنکه در آیه آخر سوره، خداوند میفرماید: «اِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْاَبْتَر» ومعنای ظاهر کلمة «ابتر» به معنای کسی است که نسلش منقطع شده باشد و ظاهر این جمله نیز این است که از باب «قصر قلب» میباشد»[16] لذا به جز معنای خیر کثیر و نهری در بهشت طبق روایات، بقیة اقوال را «تحکّم» وبی دلیل می داند.
بنابراین، از نظر علامه باید یکی از این دو معنای زیر را قبول کرد:
1. مقصود از کوثر فقط کثرت و زیادی ذریة پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله است که به آن حضرت عطا شده است. آلوسی با پذیرش این دیدگاه منظور از «کوثر» را نسل ماندگار و فرزندان پرشمار دانسته که خدا از طریق فرزند ارجمندش فاطمه(سلاماللهعلیها) به او ارزانى داشت، و شمار آنان به گونهاى است که نمىتوان آنها را بر شمرد و تا روز رستاخیز نیز هم چنان ادامه دارد.[17] بانوی اصفهانی نیز با نظر به شأن نزول آیه که گفتهاند پس از طعنه کفّار که رسول اکرم را ابتر نامیدهاند این سوره فرود آمده و نیز آخر سوره یعنی« إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» مقصود از کوثر را نسل آن بزرگوار میداند که از فاطمه (سلاماللهعلیها) تا قیامت باقى خواهد ماند..[18] فخر رازى، از علماى اهل سنت نیز در تفسیر خود مىنویسد: سومین نظر در معناى کوثر این است که منظور از آن فرزندان آن حضرت است، و این به آن جهت است که این سوره در رد کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عیبجویىمىکردند.[19]
2. مقصود از «کوثر» خیر کثیر است و کثرت ذرّیه نیز در ضمن «خیر کثیر» اراده شده است. مفسرینی همچون «ابن عباس»، «مجاهد»، «سعید بن جبیر» واژه «کوثر» را به معناى «خیر کثیر» می دانند. از نظر مرحوم طبرسی نیز کوثر به معنی خیر فراوان است که خداوند به آن حضرت در این جهان ارزانى داشت و وعده فرمود که در جهان دیگر هم مواهب بسیارى به او بدهد. بنابر این تفسیر آیه این خواهد بود که ما به تو خیر فروان دنیا و آخرت را ارزانى داشتیم.
ب. فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ
(اینک که چنین است براى پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانى کن)
پس از آیة اول، در این آیه دستور میدهد که شکر آن خیر کثیر را با انجام نماز و نحر ادا کن، هر چند شکر مخلوق، هرگز حق نعمت خالق را ادا نمیکند. آوردن «فاء تفریع» پیوستگی شکر نعمت و تأخیر نینداختن آن را لازم میسازد.
آرى بخشندۀ نعمت اوست، بنابراین نماز و عبادت و قربانى که آن هم نوعى عبادت است براى غیر او معنى ندارد، مخصوصا با توجه به مفهوم رب که حکایت از تداوم نعمتها و تدبیر و ربوبیت پروردگار مى کند. این در برابر اعمال مشرکان است که براى بتها سجده و قربانى مى کردند، در حالى که نعمتهاى خود را از خدا مى دانستند! و به هر حال تعبیر (لربک) دلیل روشنى است بر مساءله لزوم قصد قربت در عبادات.
درمیان مفسران در مورد معنای «وانحر» سه نظریه وجود دارد
1- برخی آنرا به معنای قربانی کردن شتر میدانند؛ یعنی نماز بخوان و شتر قربانی کن، بسیارى از مفسران معتقدند که منظور از این آیه نماز روز عید قربان و انجام قربانى در همان روز است.[20]
آیه الله مکارم شیرازی این نظر را رد کردهاند. به عقیدۀ ایشان آیه مفهوم عام و گستردهتری دارد هر چند نماز و قربانى روز عید یکى از مصادیق روشن آن است. به عقیده ایشان تعبیر (وانحر) از ماده (نحر) که مخصوص کشتن شتر است، شاید به خاطر این است که در میان قربانیها شتر از اهمیت بیشترى برخوردار بود، و مسلمانان نخستین علاقه بسیار به آن داشتند، و قربانى کردن شتر بدون ایثار و گذشت ممکن نبود.
2- دیدگاه دیگر این است که نحر، به معنای گلوگاه است که عرب آن را به معنای مقابله با هر چیز استعمال کرده است. در این صورت معنای آیه چنین میشود: نماز بخوان و رو به قبله بایست! و لذا مى گویند (منازلنا تتناحر) یعنى منزلهاى ما در مقابل یکدیگر است یا هنگام سر برداشتن از رکوع، راست و صاف بایست. آیه الله مکارم شیرازی این نظر را مناسب ترمی داند زیرا منظور نفى اعمال بت پرستان است که عبادت و قربانى را براى غیر خدا مى کردند،
3- منظور از نحر، بلند کردن دستها به هنگام تکبیر و آوردن مقابل گلوگاه و صورت میباشد؛ یعنی نماز بخوان و دستها را هنگام تکبیر تا مقابل گلوگاه بلند کن. علامه طباطبایی رحمهالله با پذیرش این نظر در تفسیر المیزان می گوید مراد از«نحر» بنا بر روایاتى که از طرق شیعه و سنى از رسول خدا (ص) و از على (علیهالسلام) رسیده و نیز روایاتى که شیعه از امام صادق و سایر ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) روایت کردهاند، مراد از «وانحر» در آیه، بلند کردن دو دست به طرف گردن در هنگام تکبیر گفتن براى نماز است.[21]
برخی روایات موجود در کتب روایی فریقین این تفسیر را تقویت میکند از جمله:
در حدیث صحیح از «عبد الله بن سنان» آمده است که امام صادقعلیهالسلام در تفسیر آیه: «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانحَرَ» فرمود: «هُوَ رَفْعُ یدَیکَ حِذَاءَ وَجْهِکَ؛ آن (نحر) عبارت است از بالا بردن دستهایت تا محاذی صورتت».[22]
همچنین در روایتی از امام علی(علیهالسلام) نقل شده است: «هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله از جبرئیل توضیح خواست، جبرئیل گفت: خداوند دستور میدهد هنگامی که وارد نماز میشوی، هنگام تکبیر دستها را بلند کنی، همچنین وقتی که به رکوع میروی، یا سر از رکوع برمیداری و یا سجده میکنی؛ چرا که نماز ما و نماز فرشتگان هفت آسمان همینگونه است. و برای هر چیزی زینتی است و زینت نماز بلند کردن دستها در هر تکبیر است: «وَاِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ زِینَةٌ وَاَنَّ زِینَةَ الصَّلَاةِ رَفْعُ الْاَیدِی عِنْدَ کُلِّ تَکْبِیرَةٍ».[23]
در این مورد که آیه با «فاء» تفریع شروع شده که «فاء» نتیجه است نیز باید گفت در عرف و مذاق دینی بین اعطای نعمت و ادای شکر آن فاصلهای نیست. بدین صورت که انسان باید متعاقب نعمت، بلافاصله شکر آن را به جای آورد. با توجه به این مطلب در مییابیم که بین این آیه و اعطای کوثر، فاصلهی زمانی وجود ندارد. این مطلب هم قرینهای است که بگوییم منظور از این نعمت بزرگ، چیزهایی مانند «خُلق عظیم» یا «قرآن کریم» نیست؛ چرا که به اجماع فریقین این آیه در زمان دعوت علنی نازل شده است. یعنی نمیشود خداوند بعد از مثلا چهار سال از نزول قرآن بگوید: «شکر آن را به جای آور»! یا برای «خلق عظیم» که آن را قبل از بعثت داشته است حالا بگوید: «شکر آن را به جای آورـ»
ج. إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ
(بىگمان دشمن کینه توز تو بى نسل و تبار خواهد بود.)
«شَانِیء» اسم فاعل از مادة «شَنَآن» به معنای عداوت، کینهورزی و بدخلقی است و این تعبیر نشان میدهد که آنها در دشمنی خود حتی کمترین ادب را نیز رعایت نمیکردند.[24]
«ابتر» به معنای حیوان دم بریده است، و به کسی که نسل ندارد، و کسی که نامش به نیکی برده نمیشود نیز اطلاق میگرد و به همین جهت است که «خطبة بتراء» به خطبهای گفته میشود که در آن نام خدا ذکر نشود. چون دشمنان پیامبرصلیاللهعلیهوآله گمان میکردند که حضرت نسل ندارد و با رحلتش بساط اسلام برچیده میشود، نام و یاد او هم فراموش میگردد. خدا در این آیه فرمود: آن کس که نسلش بریده میشود و نام و یاد خیری از او باقی نمیماند، دشمن توست، نه تو که مورد عطای «کوثر» قرار گرفتهای.[25]
بسیارى از بزرگان علماى شیعه یکى از روشن ترین مصادیق آن را وجود مبارک فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دانسته اند، چرا که شاءن نزول آیه مى گوید: آنها پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را متهم مى کردند که بلا عقب است، قرآن ضمن نفى سخن آنها مى گوید: ما به تو کوثر دادیم.
از این تعبیر استنباط مى شود که این (خیر کثیر) همان فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است، زیرا نسل و ذریه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به وسیله همین دختر گرامى در جهان انتشار یافت نسلى که نه تنها فرزندان جسمانى پیغمبر بودند، بلکه آئین او و تمام ارزشهاى اسلام را حفظ کردند، و به آیندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل بیت (علیهمالسلام ) که آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران هزار از فرزندان فاطمه (علیهاالسلام) در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علماى بزرگ و نویسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکارى در حفظ آئین اسلام کوشیدند.
نویسنده تفسیر مخزن العرفان در بارهی منظور آیه سوم نوشته که نام تو و شریعت و قرآن و قانون الهى تو و نیز ذریه تو همیشه در روى زمین باقى و پایدار است و دشمنان تو که در مقام خاموش کردن نور حق و انقطاع نسل تو و دین و شریعت تو میباشند، آنان ابترند و دنباله آنها قطع و نسل آنان منقطع و نام آنان از صفحه روزگار برطرف خواهد گردید.[26]
وجوه اعجاز در سوره کوثر
سوره مبارکه کوثر از لحاظ اعجاز دارای ابعاد گوناگونی مانند اشتمال بر اخبار غیبی و اعجاز بیانی است که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
الف. اعجاز بیانی
فخر رازی از مفسران اهل سنّت در بیان معنای «کوثر» به نکتهای اشاره کردهاند که بیانگر اعجاز بیانی این سوره و مرتبه اعجازگونه این آیه از حیث بلاغت است. به کارگیری واژه «کوثر» برای اشاره به دختر رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) برای رساندن معنای بلندی است که فخر رازی به آن اشاره میکند و فهم آن باعث تصدیق به این مطلب است که خداوند چگونه این همه معانی را در قالب یک لفظ به مخاطب منتقل کرده است. فخر رازی مینویسد:
«کوثر به معنای فرزندان پیامبر(ص) است. گفتهاند که این سوره در مقام تخطئه کسی نازل گردید که آن حضرت را به جهت نداشتن (یا باقی نماندن) فرزندان مورد سرزنش قرار داد. لذا معنای آیه این میشود که خداوند نسلی به پیامبر(ص) عطا فرماید که در طول قرون و اعصار پایدار خواهد بود. آری بنگر چقدر از اهل بیت کشته و شهید شدند، اما باز عالم از آنان مالامال است در صورتی که از بنیامیه احدی که قابل توجه باشد باقی نماند و باز بنگر که در میان اهل بیت(علیهمالسلام) چه بزرگانی مانند حضرات باقر، صادق، کاظم، نفس زکیه و امثال آنان ظهور نمود».[27]
ب. اشتمال بر خبر غیبی
آخرین آیۀ سورۀ کوثر یعنی «ان شانئک هو الابتر» در حقیقت خود خبر از وقوع امریست که در آینده محقق میشود و این خود میتواند یکی از وجوه اعجاز این سوره باشد. دشمنی که از سر غرور و نخوت به زیادى تعداد و فرزندان خویش مىبالید و مسلمین را ناچیز مىانگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول گرامى اسلام(صلی الله و علیه و آله)، کار را تمام شده تلقى میکرد و گمان میبرد پیام و رسالت پیامبر در میان انبوه حوادث تاریخ به فراموشى سپرده خواهد شد، در این هنگام قرآن کریم پیشگویى کرد و به پیامبر خویش فرمود دین تو جهانگیر خواهد شد و کار دشمنان به نافرجامى و تباهى خواهد کشید و امروزه که پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده مىکنیم، درخشش اعجاز این سوره را هر چه بیشتر حس کرده و آن را به عنوان نشانه صدق دیگرى بر رسالت نبى گرامى اسلام اعلام مىداریم؛ چراکه مشاهده میکنیم عملاً دشمنان پیامبر هستند که بىدنباله بوده و چنان تار و مار شدند که امروز اثرى از آنها باقى نمانده است، در حالى که طوائفى همچون بنى امیه و بنى عباس، که به مقابله با پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و فرزندان او برخاستند روزى آن قدر جمعیت داشتند که فامیل و فرزندان آنها قابل شماره نبود، ولى امروز اگر هم چیزى از آنها باقى مانده باشد هرگز شناخته نیست.[28]
منابع
1. قرآن کریم.
2. آلوسی، سید محمود، روح المعانی، دارالکتب الاسلامیه، بیروت، 1415ق
3. بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361
4. بیضاوی، قاضی عبد الله ، انوار التنزیل و اسرار التأویل، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ 1418
5. حر عاملی، وسائل الشیعة، ، آل البیت، قم، چاپ اول، 1409 ق
6. رازی، ابو الفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، آستان قدس، مشهد، 1408ق.
7. رازی، فخر الدین، تفسیر کبیر، بیروت، دارالکتاب العالمیه، 1411ق.
8. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه، 1422هـ.
9. صادقی، محمد، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، 1419 ق.
10. صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، حسن زاده، صادق، انتشارات ارمغان طوبى، تهران، 1382.
11. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، سید محمد باقر،دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش
12. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، بی تا.
13. طوسی، محمد بن حسین، التبیان فی تفسیر القرآن، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1409ق.
14. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بیروت، 1983م.
15. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش.
16. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، ترجمه حسن عرفان، نشر بلاغت، قم، چاپ یازدهم، 1388.
[1]- روح المعانى، ج30، ص 244.
[2]- بحارالانوار، ج 8، ص 16
[3]- مجمع البیان، ج 10 ، ص549، المیزان، ج 20 ، ص 372 و درالمنثور، ج8 ، ص652، دارالفکر و مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 15، ص 310
[4]- مجمع البیان، ج 10، ص 319
[5] - جامع الاحادیث الشیعه، ج 15، ص 131
[6]- ثواب الاعمال، ص 126
[7]- مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ص 703.
[8]- همان، ص 465.
[9].- المیزان، ج 20، ص 522 و تفسیر نمونه، ج27 ، ص 400.
[10]- مفردات الفاظ القرآن، ص 465
[11] -رک به تفاسیر اهل سنت از قبیل؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 32، ص 124 ـ 128، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، سید محمود آلوسی، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ 1415 ق، ج 15، ص 481 و 482؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، قاضی عبد الله بیضاوی، ، ج 5، ص 342
[12] - روح المعانى، ج 30، ص 244 و 245.
[13] - مجمع البیان، ج 10، ص 550
[14]- ر.ک. به تفاسیر شیعه مانند جوامع الجامع، فضل بن حسن طبرسی، ج 4، ص548؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ابو الفتوح رازی ، ج 20، ص428؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بانوی اصفهانی ، ج 15، ص 311 و 312؛ البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، محمد صادقی، ص 602
[15]- ر.ک. به تفاسیر اهل سنت مانند؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 32، ص 124 ـ 128، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، سید محمود آلوسی، ج 15، ص 481 و 482؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، قاضی عبد الله بیضاوی، ج 5، ص 342
[16]- قصر قلب، اصطلاح ادبی است که در علم معانی به کار میرود و به معنای واژگون کردن و برعکس ساختن است. این تعبیر هنگامی به کار میآید که مخاطب به عکس حکمی که شما اثبات کردهاید باور داشته باشد. مثل «مَا سَافَرَ اِلَّا عَلِی» این مثال در ردّ کسی گفته میشود که گمان میکند: خلیل مسافر است، نه علی و شما با این کلام، اعتقاد او را واژگون و برعکس میسازید (جواهر البلاغه، احمد هاشمی، ترجمه حسن عرفان، ص335 و 336) و تطبیق مفهوم «قصر قلب» به مطلب مورد نظر چنین است که: با توجه به شأن نزول سوره، دشمنان پیامبر گمان میکردند که نسل او قطع شده است! خدا با جمله «اِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْاَبْتَر» عقیدة آنها را واژگون کرد و فرمود: نسل دشمنان پیامبر قطع شده است، نه اوکه ما کوثرش عطا کردیم.
[17]- روح المعانى، ج 30، ص 244 و 245
[18]- مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 15، ص: 312
[19]- التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی ، ج 10، ص417و در مجمع البیان، ج 10، ص 458 نیز همان عبارت آمده است..
[20]- الدر المنثور، ج 6، ص 403.
[21]- تفسیر برهان، ج 4، ص 514 و الدر المنثور، ج 6، ص 403
[22]- وسائل الشیعة، شیخ حرّ عاملی، ج 6، ص27، ابواب تکبیرة الاحرام، باب 9، ح 4.
[23]- همان، ص 30، باب 9، ح 13 و 14.
[24] - مفردات الفاظ القرآن، ص465.
[25]- همان، ص107 و مجمع البیان، ج 10، ص 458 و تفسیر نمونه، ج 27، ص401 و 402.
[26]- مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 15، ص 316
[27]- فخر رازی، ج 32، ص 124
[28] تفسیر نمونه، ج27، ص: 376 و 377