ج. استدلال امامان (علیهم السلام) به قرآن کریم:
بسیاری از روایات، به
مناسبت های مختلف برای اثبات مطالب و تأیید مقاصد مورد نظر، به آیات تمسّک
کرده اند و به عنوان شاهد و دلیل مورد استفاده قرار گرفته اند. حال اگر فهم
معانی و مفاهیم آیات قرآن کریم بدون روایات تفسیری امکان نداشت استشهاد و
استدلال به آیات از سوی معصومان چگونه می توانست درست باشد؟ زیرا دلیل نزد
مخاطب باید روشن تر از مدعای گوینده باشد در غیر این صورت آوردن دلیلی که
خود مبهم و نامفهوم است کار لغو و بیهوده ای خواهد بود.
نمونه هایی از این روایات را، که در آنها آیات قرآن کریم به عنوان شاهد و دلیل آورده شده است، در مسائل مختلف می توان یافت.
امام صادق (ع) در پاسخ سؤال زراره که از دلیل صحت مسح به قسمتی از سر
سؤال کرده بوده فرمود: «به جهت حرف باء که در آیه ی وضو «وامسحوا برؤوسکم»
(مائده: 6) به کار رفته است». (حرّ عاملی، بی تا: 1 / 291)
آن حضرت در آنجا که از پذیرش خبر نمّام، به دلیل فاسق بودن وی، نهی فرمود
به آیه ی نبأ استشهاد نمود: «یا أیّها الَّذینَ آمنوا إِن جاءکم فاسقً
بنبأٍ فتبیَّنوا». (انصاری، بی تا: 1 / 59)
امام صادق (ع) در بیان دلیل منع از طول دادن جلوس در بیت الخلاء به منظور
گوش دادن به غناء، به همین اندازه که به سرعت آن مکان را ترک نکرده است
فرمودند: آیا نشنیده ای گفتار خداوند را که فرموده است: «و البصر و الفؤاد
کلُّ أُولئکَ کانَ عنه مسؤولاً» (اسراء: 36) یعنی: زیرا گوش و چشم و قلب
همه مورد پرستش واقع خواهند شد.
امام صادق (ع) خطاب به فرزندش، اسماعیل فرمود: «هنگامی که مؤمنان نزد تو
بر مطلبی شهادت می دهند، آنان را بپذیر و گفتارشان را تصدیق کن». خداوند می
فرماید: «یؤمنُ باللهِ و یؤمنُ للمؤمنینَ». (توبه: 61) (بحرانی، بی تا: 1 /
222)
در موضوعی دیگر، امام صادق (ع) پس از حکم به حلال بودن ازدواج عبد با زنی
که شوهرش سه بار او را طلاق داده است، به آیه ی «حتَّی تنکحَ زوجًا غیره»
(بقره: 230) «تا آنکه خود را به نکاح همسر دیگری در آورد» استشهاد نمود و
فرمود: زیرا اطلاق کلمه ی «زوج» بر «عبد» نیز صادق است. (بحرانی، بی تا: 1 /
222)
امام صادق (ع) درباره ی عددم حلیت ازدواج موقت با زنی که سه بار طلاق
داده شده است، به آیه ی «فإن طلَّقها فلا جناحَ علیهما أَن یتراجعا» (بقره:
230) یعنی: پس اگر شوهر دوم آن زن را طلاق داد. در صورت مراجعه گناهی بر
او و شوهر اول نیست». استدلال نمودند و فرمودند، در صورتی که در متعه طلاق
نیست. (بحرانی، بی تا: 1 / 223)
امام صادق (ع) درباره ی حلیت متعه به آیه ی: «فما استمتعتم بهِ منهُنَّ
فَآتوهنَّ أُجورهنَّ» (نساء: 24) یعنی: «پس چنانکه شما از آنان بهره مند
شوید آن حق معین که مزد آنهاست به آنان بپردازید» استدلال نمودند. (بحرانی،
بی تا: 1 / 360)
امام صادق (ع) درباره ی عدم صحت طلاق عبد به آیه ی «ضربَ اللهُ مثلاً
عبداً مَّملوکاً لاَّ یقدر علی شیء» (نحل: 75) یعنی: «خداوند به عنوان مثل
بنده ی زر خریدی که قدرت بر چیزی ندارد را شاهد می آورد» استشهاد کردند.
(بحرانی، بی تا: 2/ 376)
نظایر این استدلال ها به آیات قرآن کریم در ابواب مختلف فقه، فراوان آمده است.
د. ارجاع به قرآن کریم:
طبق برخی روایات ائمه ی اطهار(علیهم السلام) در میان اصحاب خویش افراد شایسته را درباره ی اموری که از قرآن کریم به دست آمده بود، به خود قرآن ارجاع می دادند و آنان را به اجتهاد در آیات و استخراج معانی و مقاصد قرآنی از راه تأمل و تدبر، توصیه می کردند. چنانکه یکی از اصحاب امام صادق (ع) به نام عبدالاعلی مولی آسام وقتی از کیفیت مسح نمودن و تکلیف کسی که قادر بر مسح نمودن بر پوست پا نیست از امام صادق (ع) سؤال نمود، حضرت در پاسخ وی فرمودند: حکم این مسأله و امثال آن را می توان از کتاب خدا به دست آورد. خداوند می فرماید: «ما جعلَ علیکم فی الدِّینِ مِن حرجٍ» (حج: 78) یعنی: «خداوند در دین برای شما حرج و مشقت قرار نداده است.» بنابراین آیه باید از روی مراره (پارچه ای که روی زخم یا عضو شکسته می بندند) مسح کنی. (حر عاملی، بی تا: 1 / 327)
بدیهی است در جایی که فهم و درک معانی آیات مربوط به احکام که بیشتر از
آیات دیگر احتیاج به توضیح دارند و برای جلوگیری از تحریف قوانین الهی،
باید کنترلی شدیدتر بر روی آن ها اعمال شود، بدون مراجعه به روایت ممکن است
مورد امضا و تصویب باشند، سایر آیات، به طریق اولی، دارای چنین وضعیتی
هستند.
نکته ای که در این روایت باید به آن توجه داشت. این است که امام (ع) رجوع
به قرآن را تنها در خصوص زراره تجویز نفرموده اند؛ حتی ارجاع زراره نیز
برای منزلت علمی و مقام شامخ وی در فضیلت و تقوی نبوده است. و این مطلبی
است که از دقت در تعبیر امام (ع) به دست می آید. «یا زراره! یعلم هذا و
أشباهه من کتاب الله» چرا که مفهوم بودن مراد آیه، موجب ارجاع وی به قرآن
کریم می باشد و چنانکه گذشت استشهاد و استدلال به آیه در حقیقت، امضای فهم
مخاطب را در بر دارد. (ایزدی 1376: 347)