چرا خدا برای هر ملتی به زبان خودش کتاب نفرستاد؟ شاید بگی به خاطر تحریف، خب همه رو مثل قرآن حفظ میکرد، اصلا مگه تورات تحریف نشد؟ اگه شد، یعنی خدا مثل قرآن از آنها مواظبت نکرده است؟!
گسیل رسولان بعدی و انزال کتب بعدی، برای اکمال دین (شریعت – قوانین، نه اصل دین)، به تناسب گسترهی حوزه مأموریت و مخاطبین است، نه به خاطر تحریف کتب قبلی. فرق است بین دین (شریعتی) که برای قوم عاد و ثمود، یا لوط و بنی اسرائیل است، با شریعتی که برای جهانیان در هر زمان میباشد.
●- به ویژه امروزه که جهان کفر و استکبار، مردمان جهان را به یکپارچگی به رهبریت خود دعوت میکنند و حتی به زور تحمیل میکنند، در میان ملل مسلمان، اختلافات مرزی، جغرافیایی، زبانی، نژادی، قومی و مذهبی را دامن میزنند!
در امریکا و اروپای مسیحی و بعضاً (تعدادی اندک) یهودی، هرگز این سؤال و شبهه مطرح نمیشود که حضرات موسی و عیسی علیهماالسلام، فلسطینی بودند و کتابشان نیز به زبان عبری بوده است! و هم چنین به زبان دانشمندان علوم تجربی، یا نظریهپردازان علوم نظری و حتی مکتبسازان نوین، هیچ توجه نمیشود و "ایسم"ها را به جهان القا و تحمیل میکنند! اما بحث از اسلام و قرآن کریم که به میان آید، دعوای عرب و عجم، شیعه و سنی، فارسی زبان و ترک زبان و ... راه میاندازند! و به ویژه امروزه که زبان در هیچ علم و موضوعی برای ما مسئله نیست، عربی بودن زبان اسلام و کتاب قرآن را بهانه میآورند!
*- و اما نکات دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد:
الف – از همان عصر پیامبران و به ویژه پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، همیشه یک عدهای بودند و هستند که به جای کسب فضیلت در شناخت و ایمان و بالتبع رشد و کمال، مرتب ایراد گرفتند که چرا خداوند متعال او را نبی کرد و دیگران را نبی ننمود؟ چرا اینگونه وحی فرستاد و آنگونه نفرستاد؟ چرا معجزاتش این شکلی بود و آن شکلی نبود؟ چرا زبان وحیاش این بود و آن نبود و ...!
پاسخها نیز بسیار است، اما جامعترین همان است که خداوند متعال فرمود: «برای این که او اعلم است رسالتش را کجا قرار دهد».
دقت کنیم که ما انسانها، مخلوقات خداوندیم که او خالق، مالک و ربّ ماست و ما را هدایت میکند؛ پس او بهتر میداند که چه کسی را پیامبر نماید، در چه زمانی نبی و رسول بفرستد، در میان کدام قومی نبی برانگیزد و به چه زبانی به او وحی بفرستد و چه کسانی را جانشنیان او قرار دهد و ... .
ب – مرزهایی که انسانها بین خود کشیدهاند بسیار متنوع، متغیر و متزلزل میباشند. مشهورترین آنها مرزهای جغرافیایی است و سپس مرزهای زبانی، و سپس نژادی و یا حتی ثروت و قدرت و ... ، که همه زوالپذیر و چرخشی هستند.
اما خداوند متعال نه تنها تابع مرزهای اعتباری ما که دائم کوچک و بزرگ نیز میشوند نمیباشد، بلکه خود مرزها را تبیین و مشخص مینماید.
●- مرز نزد خداوند متعال "دین" اوست؛ و مرز ایمان و عمل صالح و تقواست.
نزد او که خالق همگان است، هویت یک ملت، مرزهای جغرافیایی کوچک و بزرگ، ثابت و متغیر و نیز شناسنامه نمیباشد، بلکه هویت انسان با همان "دین" او تعریف میشود، چنان که به پیروان حضرت ابراهیم علیه السلام، "مِلّةَ اِبراهیم" میگوید و تقسیمات ملیتی و هویتی نیز بر همین اساس است.
حتی مرزبندی "اقوام" نیز بر اساس "دین" است، چنان که قوم ابراهیم، قوم موسی، قوم عیسی و قوم محمد صلوات الله علیهم اجمعین، یا قوم فرعون گفته میشود، مگر این که بخواهد به یک تیرهی خاصی، در زمان خاصی اشاره نماید، مثل قوم عاد و ثمود.
پ – بنابراین، نه مرزهای متغیر جغرافیایی، ملاک وحی و هدایت است و نه مرزهای زبانی که به مراتب بیشتر از مرزهای جغرافیایی میباشند، ملاک گسیل انبیا و انزال وحی میباشد.
میدانیم که چه بسا در یک مرز جغرافیایی ثابت در یک دورهی زمانی معین، دهها زبان وجود داشته باشد، مانند ایران امروز که در آن زبانهای فارسی، آذری، گیلکی، مازنی، کردی، کرمانجی، عربی، بلوچی و ... وجود دارد و هر کدام از آنها نیز به شعبی تقسیم میگردند. در طی یک قرن اخیر، فقط بیش از چهار زبان مستقل در دنیا از بین رفتهاند!
ت – حضرت ابراهیم علیه السلام، در فلسطین است. مدتی در شهر حران (یا حیران - ترکیه و مرز سوریهی فعلی) سکونت گزیدند – به مکه آمدند و کعبه را عمارت نمودند و سپس به کنعان بازگشتد. حال به چه زبانی باید وحی را اخذ و ابلاغ مینمود؟ بدیهی است به زبان خودشان.
حضرت یوسف علیهاالسلام در کنعان بود و سر از مصر درآورد، و هم چنین است تاریخ حضرت موسی علیه السلام و سفرهایش از فلسطین به مصر ... و چه بسا سیطرهی ایران آن موقع در برخی نواحی.
ایران، هم اکنون نیز تماماً فارسی زبان نیست، چه رسد به آن روزگار که بسیاری از کشورهای فعلی، جزو خاک ایران محسوب میگردیدند.
ث – بنابراین، هدف از هدایت الهی، انسان است؛ در هر کجا که باشد و به هر ملیت، زبان و یا از هر نژادی که باشد.
از اینرو، انبیا و رسولان خود را بر اساس حکمت خویش مبعوث میدارد و به آنها نیز به زبان خودشان (نه یک زبان غریبه با نبی و محیطش) وحی میفرستد، اما برای اقوام گوناگون، حججی می فرستد تا آن دین را تبلیغ کنند. حال خواه آن حجت الهی نیز نبی باشد، مانند حضرت لوط در زمان حضرت ابراهیم علیهماالسلام، یا حواریون باشند (مانند: شمعون، که حضرت نرجس خاتون علیهاالسلام از نواده ایشان میباشند) و یا امامان علیهم السلام. و بسیارند حجج (حجتها = راهنمایان و دلیلان راه) در ملیتهای گوناگون و به زبانهای متفاوت، که الزاماً نبی، امام یا حواری نبوده و نیستند. چنان که علمای راستین اسلام، همه حجج الهی هستند که به زبانهای گوناگون، قرآن کریم و آموزههای اهل عصمت علیهم السلام را به مردم تعلیم میدهند.
نبی یا کتاب؟!
یک دورهای فرافکنی شدیدی بود که چرا خداوند متعال، برای هر قومی یک نبی نفرستاد؟!
پس از تکراری شدن این جوّ و روشن شدن پاسخهای حلی و نقضی، به ویژه مبنی بر این که خداوند متعال یکصد و بیست و چهار هزار نبی فرستاده که کسی نمیدانند کیانند و در کجا بودهاند، خال همان سؤال را اینگونه تغییر دادهاند که چرا برای هر زبانی کتابی نفرستاد، که در واقع همان سؤال است، در قالبی دیگر؟! خلاصه دائماً به جای شناخت، اطاعت و بندگی، میگویند: چرا خدا چنین کرد و چرا چنان نکرد؟!
اما دقت کنیم که خداوند متعال که دست کم یصکد و بیست و چهار هزار نبی گسیل نموده است و فقط 313 تن از آنان رسول بودهاند، نام از چند کتاب بیشتر نیاورده است، مانند: صحف ابراهیم، زبور داود، تورات موسی، انجیل موسی و قرآن محمد صلوات الله علهیم اجمعین. و بدیهی است که وحی و بالتبع هر کتابی، به زبان پیامبرش نازل گردیده است.
حفظ کتاب آسمانی از تحریف:
خداوند متعال، تمامی دعوت خود و وحی خود را حفظ نموده و مینماید، منتهی طریق حفظ فقط آن چیزی نیست که ما میدانیم. چنان که اصل دعوت خود را توسط انبیا، اوصیا، اولیا و حجج الهی حفظ نموده است و اصل کتاب و وحی خود را نیز با انتقال به کتب بعدی حفظ نموده است و همه را در قرآن کریم که آخرین کتاب میباشد، حفظ نموده است، هر چند که ممکن است تورات و انجیل تحریف نشده، هنوز هم باقی باشد، چنان که زمان پیامبراکرم صلوات الله علیه و آله باقی بود، اما مخفی و کتمانش میکردند. (1) و (2) – حتماً رجوع نموده و بخوانید.