سوره فلق
سوره فَلَق صد و سیزدهمین سوره و از سورههای مکی قرآن که در جزء سیام جای گرفته است. سوره فلق جزو چهارقل است. خداوند در این سوره به پیامبر(ص) دستور میدهد از هر شرّی به خدا پناه ببرد، مخصوصاً از شر تاریکی شب، زنان افسونگر و شر حسودان. برخی از مفسران اهل سنت گویند این سوره هنگامی نازل شد که مردی یهودی، پیامبر(ص) را سِحر کرد و پیامبر به سبب آن بیمار شد. پس از آمدن جبرئیل و نزول سوره فلق و ناس، آیاتی از آن بر پیامبر(ص) خوانده شد و او از بستر بیماری برخاست. برخی از عالمان شیعه به این سخن اشکال کردهاند و گفتهاند سحر و جادو بر پیامبر(ص) اثر نمیکند.
سوره فلق و ناس را مُعَوِّذتین گویند؛ چراکه برای تعویذ خوانده میشوند. در فضیلت تلاوت سوره فلق، از جمله نقل شده است هر کس دو سوره ناس و فلق را بخواند، مانند آن است که همه کتابهای پیامبران الهی را قرائت کرده است. همچنین نقل شده است پیامبر(ص) دو سوره فلق و ناس را محبوبترینِ سورهها نزد خداوند میدانست.
این سوره را فَلَق نامیدهاند که از آیه اول آن گرفته شده است.[۱] فلق به معنای صبح و سپیدهدم است.[۲] نام دیگر این سوره، «مُعَوِّذَة» (پناه بردن) است که از واژه «عوذ: پناه بردن» در آیه اول گرفته شده است.[۳] سوره فلق و سوره ناس را مُعَوِّذَتین گویند. این دو سوره را به دلیل اینکه آنها را در مواقع احساس خطر میخوانند، مُشَقشَقَتَین نیز گفتهاند.[۴]
سوره فلق جزو سورههای مکی و در ترتیب نزول، بیستمین سورهای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، صد و سیزدهمین سوره است[۵] و در جزء سیام قرآن جای دارد.
- تعداد آیات و دیگر ویژگیها
سوره فلق ۵ آیه، ۲۳ کلمه و ۷۳ حرف دارد. این سوره به لحاظ حجمی جزو سورههای مُفصَّلات است. سوره فلق جزو چهار قل است، یعنی چهار سورهای که با «قُل» آغاز میشوند.[۶]
خداوند در سوره فلق به پیامبر(ص) دستور میدهد که از هر شرّی به خدا پناه ببرد، مخصوصاً از شر تاریکی شب، شر زنان افسونگر و شر حسودان. بنابر تفسیر المیزان مراد از «النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ» فقط زنان ساحر نیستند بلکه هر شخصی است که سحر و جادو انجام میدهد.[۷] به گفته تفسیر نمونه، سوره فلق به پیامبر و مسلمانان تعلیم میدهد در برابر هر شری به خدا پناه ببرند و خود را به او بسپارند.[۸]
محتوای سوره فلق[۹]
|
|
|
|
|
|
پناه بردن به خدا از شرّ موجودات |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
نکته دوم: آیه ۲-۵ شروری که باید از آنها به خدا پناه برد |
|
|
|
نکته اول: آیه ۱ معرفی خدایی که باید به او پناه برد |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
گروه دوم: آیه ۴-۵ شرور انسانی |
|
گروه اول: آیه ۲-۳ شرور طبیعی |
|
باید به خدایی پناه برد که نیستی را میشکافد و موجودات را پدید میآورد |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
نمونه اول: آیه ۴ افراد شرور و زنان افسونگر |
|
نمونه اول: آیه ۲ همه موجوداتی که به انسان ضرر میزنند |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
نمونه دوم: آیه ۵ حسودان حیلهگر |
|
نمونه دوم: آیه ۳ تاریکی و ظلمت شب |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
درباره شأن نزول این سوره، روایتی در منابع اهل سنت نقل شده است که عالمان شیعه آن را نپذیرفتهاند.[۱۰] در کتاب «الدر المَنثور» از کتابهای تفسیری اهل سنت آمده است مردى یهودى، پیامبر(ص) را سِحر کرد. جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و مُعَوِّذتین (سوره فلق و ناس) را آورد و گفت مردى یهودى تو را سحر کرده و سحر او در فلان چاه است. پیامبر(ص) علی بن ابیطالب را فرستاد تا سِحر را بیاورد؛ سپس دستور داد گرههاى آن را باز کند و براى هر گره، یک آیه از مُعَوِّذتین را بخواند. چون گرهها باز و این دو سوره تمام شد، پیامبر اسلام(ص) سلامتى خود را باز یافت.[۱۱]
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مینویسد دلیلی وجود ندارد که پیامبر(ص) از نظر جسمی در برابر سِحر و جادو مقاوم باشد و جادو نتواند در بدن او مریضی ایجاد کند؛ بلکه آیات قرآن بر این دلالت دارند که دل و جان، و عقل و اندیشه پیامبر(ص) از سحر و نفوذ شیاطین در امان است.[۱۲]
نظر مفسران درباره سحر و جادو
سید رضی (درگذشته ۴۰۶ق) در تفسیر آیه چهارم سوره فلق (و از شرّ دمندگان افسون در گرهها) مینویسد: این [آیه] استعاره[۱۳] است و مراد از آن پناه بردن به خدا از شر زنانی است که تصمیمهای راسخانه مردان را [که از شدت استواری به گره تشبیه شده است] با مکرشان از بین میبرند و توان آنان را با نیرنگشان سست میکنند.[۱۴] برخی از مفسران اهل سنت[۱۵] نیز سحر و چشم زخم را نپذیرفتهاند.[۱۶] در عین حال علامه طباطبایی مینویسد این آیه و آیه ۱۰۲ سوره بقره نشان میدهند قرآن واقعیتداشتن سحر و جادو را تصدیق کرده است.[۱۷]
نوشتار اصلی: فضائل سور
از پیامبر(ص) نقل شده است هر کس دو سوره ناس و فلق را بخواند، مانند آن است که همه کتابهای پیامبران الهی را قرائت کرده است.[۱۸] از امام باقر(ع) نیز نقل شده است هر کسی در نماز شب خود، در نماز وَتْر سورههای مُعَوِّذَتین (ناس و فلق) و اخلاص را بخواند، به او خطاب شود که ای بنده خدا مژده باد بر تو که خداوند نماز وتر تو را قبول کرد.[۱۹] همچنین نقل شده است پیامبر(ص) دو سوره فلق و ناس را محبوبترینِ سورهها نزد خداوند میدانست.[۲۰] در نقلی دیگر از پیامبر(ص) آمده است هر کس سورههای توحید و ناس و فلق را هر شب ده مرتبه بخواند، مانند این است که تمام قرآن را قرائت کرده و از گناهانش خارج میشود، مانند روزی که از مادر متولد شده و اگر در آن روز یا شب بمیرد، به مرگ شهادت مرده است.[۲۱] در مورد خواص سوره فلق نقل شده است پیامبر(ص) با خواندن مُعَوِّذَتین، امام حسن و حسین (ع) را تعویذ میکرده است.[۲۲]
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»
بگو: پناه مىبرم به پروردگار سپیده دم. از شرّ آفریدههایش. و از شرّ تاریکى شب، آنگاه که همه جا را فراگیرد. و از شرّ افسونگرانى که در گرهها مىدمند. و از شرّ هر حسود آنگاه که حسد ورزد.
کلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شکافتن است، شکافتن سیاهى شب یا سپیده صبح:
«فالِقُ الْإِصْباحِ» « انعام، 96.»؛ شکافتن دانه درون خاک. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى» « انعام، 95.»
مراد از «غاسِقٍ» آغاز شب است که تاریکى را به همراه مىآورد. چنانکه در آیهاى دیگر مىفرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ» « اسراء، 78»
شاید مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد که تاریکىهاى معنوى را به همراه خود مىآورد و گسترش مىدهد.
از آنجا که افراد شرور، براى حمله و هجوم و یا توطئه چینى از تاریکى شب استفاده مىکنند، لذا به خدا پناه مىبریم از شرورى که در شب واقع مىشود.
«نفاثات» از «نفث» به معناى دمیدن و «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.
در هر چیزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى کمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نیز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.
در آسیب پذیرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصتهاى مناسب براى هجوم نظیر تاریکىها وجود حفرهها و نقطه ضعفها آرى دشمن به دنبال تاریکىها و حفرهها و نقاط ضعف است.
تبلیغات سوء، جوسازىها، سخن چینىها، جاسوسىها و شایعهپراکنىها، نمونه هایى از «النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ» است، یعنى مىدمند تا محکمات را سست کنند. چنانکه کسانى با وسوسه و شک میان همسران فتنه گرى مىکنند «ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» « بقره، 102.»
با اینکه هرچه خدا آفریده، خیر است: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» « سجده، 7.» لیکن هر چیزى اگر در مسیر صحیح خود قرار نگیرد، شرّ مىشود. چنانکه آهن خیر است ولى اگر چاقو شد، امکانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»
«شَرِّ ما خَلَقَ» یعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.
پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمىشود، بلکه علاوه بر گفتن، عمل نیز لازم است. چنانکه اهل بیت پیامبر علیهم السلام وقتى مسکین و یتیم و اسیر، اطعام را کردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» « انسان، 10.» ما از روز قیامت مىترسیم که اطعام کردیم. قرآن مىفرماید: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ» « انسان، 11.» خداوند نیز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن «إِنَّا نَخافُ» به تنهایى کارساز نیست، بلکه باید همراه با عمل باشد.
زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شکایت کرد که جبرئیل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت که خدا مىفرماید: «اما ترضى ان احشرت على جمال جبرییل» آیا دوست دارى که در قیامت تو به زیبایى جبرئیل باشى؟مرد شادمان شد و تصمیم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد. « بحارالانوار، ج 22، ص 140.»
***
شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نیافریده است، بلکه چه بسیار امورى که از یک زاویه، شرّ دیده مىشوند و زاویهاى دیگر خیر. چنانکه مولوى مىگوید:
زهر مار، آن مار را باشد حیات
لیک آن، آدمى را شد ممات
پس بَد مطلق نباشد در جهان
بَد به نسبت باشد، این را هم بدان
بعضى از سختىها و فشارها، شرّ نیست، بلکه رمز تکامل است. مولوى مىگوید:
گندمى را زیر خاک انداختند
پس ز خاکش خوشهها برساختند
بار دیگر کوفتندش ز آسیا
قیمتش افزون و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان کوفتند
گشت عقل و جان و فهم سودمند
باز آن جان، چون که محو عشق گشت
یُعجب الزّراع آمد بعد کشت
قرآن سفارش مىکند که با همسرانتان خوب رفتار کنید و اگر نسبت به آنان کراهت دارید، چه بسا در کنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً» «2» چنانکه گاهى زن زیبا نیست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مىشود.
بسیار از تلخىها، استعدادهاى ما را شکوفا مىکند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مىدهد و دل انسان را خاضع و خاشع مىسازد. «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ» «3»
شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آناءَ اللَّیْلِ» «4» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهدید و هجوم است. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ»
سخن و یا حرکتى که روابط و دوستىهاى محکم را متزلزل کند، نفّاثات است و باید از آن به خدا پناه برد.
پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.
در میان تمام شرور نام سه شرّ در این سوره آمده است:
- شرور پنهان و در تاریکىها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»
- شرور زبانهاى ناپاک. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ»
- شرور حسادتها و رقابتهاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
برخى زنان به خاطر زیبایى و لطافت در گفتار، مىتوانند مردان را در تصمیمات خود سست کنند و مصداق نفّاثات باشند.
یکى از مصادیق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.
با اینکه «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مىشود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهمیّتى که دارد، جداگانه آورده است. «غاسِقٍ إِذا وَقَبَ- النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ- حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
****
پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا که خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دریافت کمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» هرگاه قرآن تلاوت مىکنى از شرّ شیطان به خداوند پناه ببر.
در سوره فلق، در برابر سه شرّ بیرونى، به یک صفتِ الهى پناه مىبریم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه بردیم.) اما در سوره ناس به عکس است. در برابر یک خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مىشویم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِکِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مىبریم.)
بحثى درباره حسادت
تلاش براى به دست آوردن کمالاتى که دیگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود کردن کمالات دیگران حسادت است. حسادت نشانه کم ظرفیّتى و تنگ نظرى است. اولین قتلى که در زمین واقع شد به خاطر حسادت میان فرزندان آدم بود و اولین گناهى که در آسمان واقع شد، حسادت ابلیس به آدم بود. در حدیث مىخوانیم: حسادت ایمان را مىخورد آن گونه که آتش هیزم راآنچه بر سر اهل بیت پیامبر علیهم السلام آمد که آنان را کنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آیه 54 سوره نساء مىفرماید: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لایق حسادت مىورزند، مگر نمىدانند ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت و ملک عظیم دادیم.
حسادت در میان تمام شرور، برجستهترین شرّ است. زیرا حسود نقشهها مىکشد و حیلهها مىکند و مرتکب انواع شرور مىشود تا به هدف برسد.
حضرت على علیه السلام مىفرماید: «الحسد داء عیاء لا یزال الا بهلک الحاسد او بموت المحسود» حسادت مرض خطرناکى است که جز با مرگ محسود یا هلاکت حسود از بین نمىرود.
حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حکمت او جهت مىگیرد که چرا به او عطا کرده و به من نداده است.
حسود هرگز خیرخواهى و نصیحت نمىکند و به خاطر خوى حسادت، از رسیدن خیر خودش به دیگران جلوگیرى مىکند.
قرآن، ریشه بسیارى از گناهان را «بغیا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق علیه السلام مىفرماید: «ان الکفر اصله الحسد» ریشه کفر حسادت است. چنانکه در برابر پیامبران مىگفتند: «أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا» آیا انسانى مثل ما پیامبر شود و ما را هدایت کند؟
حسود، اهل تواضع و تشکر نیست و هرگز به کمالات دیگران گواهى نمىدهد و قهراً مرتکب گناه کتمان حق مىشود.
حسود معمولًا منافق است. حضرت على علیه السلام مىفرماید: «الحاسد یظهر و ده فى اقواله و یخفى بغضه فى افعاله» در ظاهر اظهار علاقه مىکند ولى در باطن کینه و بغض دارد.
****
منشأحسادت چیست؟
گاهى تبعیض نابجا میان افراد، حسادت آنان را بر مىانگیزد.
گاهى مردم توجیه نیستند و شرایط را یکسان مىپندارند و همینکه یک برترى و امتیازى دیدند حسادت مىورزند. در حالى که اگر حکمت و دلیل تفاوتها را بدانند آرام مىشوند.
حسادت در خاندان نبوت نیز پیدا مىشود، همان گونه که در خانه حضرت یعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افکندن برادر وادار کرد.
دامنه حسادت تنها نسبت به نعمتهاى مادى نیست، بلکه گاهى نسبت به ایمان افراد حسادت مىشود و مىخواهند آنان را به کفر برگردانند. «یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً»
روشن است که حسادت، آرزوى نابودى نعمت دیگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نیست. چنانکه سلیمان از خداوند حکومتى بى نظیر خواست: «مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ» و حضرت على علیه السلام در دعاى کمیل از خداوند مىخواهد که نصیب او بیشتر باشد و قرب او به خداوند نیز بیشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبیدک نصیبا عندک و اقربهم منزلة منک ...
براى درمان حسادت باید اینگونه فکر کرد:
دنیا، کوتاه و کوچک است و غصه براى آن ارزشى ندارد.
ما نیز نعمتهایى داریم که دیگران ندارند.
نعمتها بر اساس حکمت تقسیم شده است، گرچه ما حکمت آن را ندانیم.
آنکه نعمتش بیشتر است، مسئولیّتش بیشتر است.
بدانیم که حسادت ما بىنتیجه است و خداوند به خاطر اینکه بندهى چشم دیدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمىکند و فقط خودمان را رنج مىدهیم.
1- پناه بردن به خدا را باید به زبان جارى کرد. «قُلْ أَعُوذُ»
2- به خاطر زیادى خطرات و اهمیّت آن انبیا نیز باید به خدا پناه برند. «قُلْ أَعُوذُ»
3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امکان ندارد. «قُلْأَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»
4- چون شرور بر قلب و فکر انسان قفل مىزنند، باید به قدرتى پناه برد که شکافنده و شکننده قفلها و موانع باشد. «بِرَبِّ الْفَلَقِ»
5- در دعا با دید وسیع برخورد کنید. «شَرِّ ما خَلَقَ» (همه مخلوقات را در برمىگیرد.)
6- در میان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افکنى، عهد شکنى و توطئههاى پنهان اهمیّت بیشترى دارد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ ... شَرِّ النَّفَّاثاتِ ... شَرِّ حاسِدٍ
7- دشمن آنقدر مىدمد تا تبلیغاتش مؤثّر واقع شود. ( «نفاثات» جمع «نفاثة»، صیغه مبالغه است.)
8- با وسوسهها عقاید سست مىشود و حرف اثر مىکند. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ»
9- حسادت، دارویى جز پناه بردن به خدا ندارد. قُلْ أَعُوذُ ... إِذا حَسَدَ
10- زمینهها زمانى خطرناک است که به فعلیّت در آیند. «حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
11- حسادت، کم و بیش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «إِذا حَسَدَ»
****
معنی کلمات و عبارات
«أَعُوذُ»: پناه میبرم. متوسّل میگردم. «الْفَلَقِ»: سپیده دم. صبح. از آنجا که به هنگام دمیدن سپیده صبح، پرده سیاه شب میشکافد، این واژه به معنی طلوع صبح به کار رفته است. بعضی آن را به معنی خلق، یعنی همه آفریدگان جهان دانستهاند. چرا که با آفرینش هستی پرده عدم شکافته شده است و نور وجود آشکار گردیده است، و هر روز و هر ساعت هم با آفرینش و پیدایش هر موجودی پرده نیستی شکافته میشود و سیمای هستی سر به در میآورد.
نکات آیه
۱ - خداوند، به پیامبر(ص) فرمان داد که خود را در پناه او قرار دهد. (قل أعوذ بربّ الفلق)
۲ - لزوم به زبان جارى کردن استعاذه به خداوند (قل) فعل «قل» گرچه امر به رسول اکرم(ص) است; ولى وجود آن در قرآن، قرینه تعمیم بر دیگران است. این گونه خطاب، از باب استعمال لفظ، در دو مفاد است; بدین صورت که خطاب به فرد معین و خطاب به فرد فرد مردم، هر دو مراد است.
۳ - خداوند، تدبیرکننده صبحدم و صاحب اختیار طلوع فجر است. (بربّ الفلق) «فلق»، به معناى صبح یا فجر است (قاموس). تناسب این کلمه با معناى «فَلْق» (شکافتن)، از این جهت است که طلوع فجر، تاریکى را مى شکافد.
۴ - اشتقاق مخلوقات از یکدیگر، جلوه ربوبیت خداوند بر آنان است. (بربّ الفلق) از جمله معانى «فَلَق»، تمام مخلوقات است (لسان العرب). اطلاق این وصف بر آنها، به خاطر این است که «شقّه شدن» و «شکافتن»، در پیدایش آنها نقشى اساسى دارد.
۵ - توصیف خداوند به «تدبیرکننده صبحدم»، از آداب استعاذه به خداوند (قل أعوذ بربّ الفلق)
۶ - خداوند، آموزنده الفاظ استعاذه به پیامبر(ص) (قل أعوذ بربّ الفلق)
۷ - پیامبر(ص)، در معرض آسیب و خطر و نیازمند امداد الهى (قل أعوذ بربّ الفلق)
۸ - خداوند، بر حفاظت انسان ها از خطرها و آسیب ها توانا است. (قل أعوذ بربّ الفلق)
۹ - برطرف شدن تاریکى با طلوع سپیده دم، نعمتى بزرگ از جانب خداوند (بربّ الفلق)
۱۰ - برطرف شدن تاریکى شب و شکافتن آن با طلوع صبحدم به تدبیر خداوند، دلیل توانمندى او بر نجات انسان ها از حوادث خطرناک (قل أعوذ بربّ الفلق)
۱۱ - توجّه به ربوبیت خداوند و حاکمیت تدبیر او بر نظام هستى، برانگیزاننده انسان به پناه بردن به او و اطمینان بخش و دلگرم سازنده پناهندگان است. (قل أعوذ بربّ الفلق)
روایات و احادیث
۱۲ - «عُقْبة بن عامر قال: قال لى رسول اللّه(ص) اقرء «قل أعوذ بربّ الفلق» هل تدرى ما الفلق؟ باب فى النار إذا فتح سعّرت جهنم;[۲] عُقْبة بن عامر گوید: رسول خدا(ص) به من فرمود: [سوره] «قل أعوذ بربّ الفلق» را بخوان، مى دانى فلق چیست؟ [آن ]درى است در آتش جهنم، هرگاه باز شود جهنم شعلهور مى گردد».
****
معنی کلمات و عبارات
«شَرِّ»: بلا و بدی. «شَرِّ مَا ...»: در اضافه (شَرِّ) به (مَا) این نکته است که پروردگار با این بیان به انسان فهمانده است که هر شرّی از هر مخلوقی صادر و ناشی شود، منتسب و مرتبط به خود آن مخلوق است. شرّ محض هم وجود ندارد و بلکه شُرور نسبی است. آنچه نسبت به تو شرّ است، نسبت به آفریده دیگری خیر است. مثلاً اگر گرگی گوسفند تو را بخورد، این کار نسبت به تو و گوسفند شرّ است و نسبت به گرگ خیر. تفنگ یک حربه دفاعی است؛ نشانه رفتن آن به سوی دشمن خونخواره خیر، و به سوی دوست یا آدم بیگناهی شرّ است.و ... خلاصه خدا هر چیزی را برای کاری و مصلحتی آفریده است و اغلب حکمت و فلسفه آنها از دید ما پنهان است.
نکات آیه
۱ - خداوند، آفریننده موجودات (ما خلق)
۲ - انسان، همواره در خطر آسیب دیدن از بعضى مخلوقات (من شرّ ما خلق)
۳ - خداوند، توانا بر دفع ضرر و جلوگیرى از آسیب دیدن انسان از دیگر موجودات (قل أعوذ ... من شرّ ما خلق)
۴ - استعاذه به خداوند براى مصون ساختن خویش در برابر خطر تمامى مخلوقات، توصیه او به پیامبر(ص) (قل أعوذ ... من شرّ ما خلق)
۵ - شرور، مستند به مخلوقات اند، نه خالق. (من شرّ ما خلق) اضافه «شرّ» به «ما» - که عنوان مخلوقات است - بیانگر استناد شرور به آنها است.
۶ - تشبیه رهایى از شرور، به شکافتن تاریکى (قل أعوذ بربّ الفلق . من شرّ ما خلق)
۷ - آفریننده بودن خداوند، دلیل توانمندى او بر دفع خطر مخلوقات خویش (من شرّ ما خلق) توصیف موجودات خطرآفرین، به این که خداوند خالق آنها است; استدلال بر امکان پذیر بودن رفع خطر آنها از سوى خداوند است.
****
معنی کلمات و عبارات
«غَاسِقٍ»: شب تاریک (نگا: روحالبیان). «وَقَبَ»: فرا رسید و فرا پوشید.
نکات آیه
۱ - پناه بردن به خداوند از شرور شبانه، به ویژه زمان تاریکى مطلق آن، توصیه الهى به پیامبر(ص) (قل أعوذ ... و من شرّ غاسق إذا وقب) «غَسَق»; یعنى، آغاز تاریکى شب (صحاح) و «وقوب» (مصدر «وقب»)، به معناى داخل شدن در همه چیز است (لسان العرب). مراد از «غاسق إذا وقب»، شب است; زمانى که در همه چیز وارد شده و آن را تاریک سازد (لسان العرب به نقل از فراء). کلمه «غاسق» با فعل «غَسَقَ» (جریان یافت)، از یک ریشه و نشانگر پخش شدن شب بر موجودات است. اسناد شرّ به شب به جهت مناسب تر بودن آن از روز، براى جریان شرور است.
۲ - خداوند، بر حفاظت انسان از مخفى ترین خطرها، توانا است. (و من شرّ غاسق إذا وقب)
۳ - قدرت خداوند بر شکافتن تاریکى شب به وسیله سپیده صبح، دلیل توانمندى او بر خنثى ساختن تهدیدهاى پوشیده و توطئه هاى سرّى و شبانه دشمن (قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ غاسق إذا وقب) آیات بعد، قرینه بر این است که مراد از خطرهاى شبانه، برنامه ریزى هاى کاملاً محرمانه دشمن در شب است.
۴ - پیامبر(ص)، مورد تهدید دسیسه ها و نیرنگ هاى فوق سرّى دشمن (قل ... و من شرّ غاسق إذا وقب)
روایات و احادیث
۵ - «عن أبى هریرة عن النبىّ(ص) فى قوله «و من شرّ غاسق إذا وقب» قال: النجم هو الغاسق و هو الثریا;[۱] ابوهریره از پیامبر(ص)، درباره سخن خداوند «و من شرّ غاسق إذا وقب» روایت کرده که فرمود: ستاره «نجم» (پروین)، همان چیزى است که «غاسق» است [یعنى، هنگام تاریکى شدید شب، رؤیت مى شود] و [نام دیگر] آن ثریا است».
۶ - «عن علىّ(ع) انّه قال: «الغاسق إذا وقب» هو اللیل إذا أدبر;[۲] از امام على(ع) روایت شده که درباره «الغاسق إذا وقب» فرمود: یعنى، شب زمانى که پشت کند و برود».
****
معنی کلمات و عبارات
«النَّفَّاثَاتِ»: جمع نَفَّاثَة، دمندگان. مراد سخنچینان فساد پیشه است (نگا: جزء عمّ طبّاره، جزء عمّ شیخ محمّد عبده). صیغه مبالغه است و برای مذکّر و مؤنّث به کار میرود. دمیدن در گره، کنایه از افسون و جادو است (نگا: تفهیم القرآن). افسونگران رشتهها را گره میزدند و همراه با مقداری آب دهان به گرهها فوت میکردند و بدانها میدمیدند، و سپس گرهها را باز میکردند، تا به عامّه مردم نشان دهند که گره پیوند زناشوئی فلان مرد و فلان زن را باز و آنان را از هم جدا ساختهاند. نمّامان و سخنچینان هم خویشتن را در لباس دلسوزان و دوستداران در پیش اینان و آنان نشان میدهند و بدین وسیله پیوندها را سست و گسسته میکنند. لذا کار افسونگران و سخنچینان به هم شبیه است. «الْعُقَدِ»: جمع عُقْدَة، گرهها. مراد پیوندها و رابطههای انسانها است؛ از قبیل پیوند زناشوئی، رابطه دوستی، ارتباط مکتبی.
نکات آیه
۱ - زنانى، در عصر بعثت با گره زدن و افشاندن ترشحات دهان بر گره ها، مردم را جادو مى کردند. (النفّ-ثت فى العقد) فعل «نَفَثَ»، زمانى گفته مى شود که شخص ترشحاتى از دهان بیرون افکند (مصباح) و «نَفْث» شبیه دمیدن و کمتر از آب دهان افکندن است (صحاح). حرف «ال» در «النفّاثات»، گرچه براى تعریف جنس است; ولى در مقایسه با «غاسق» و «حاسد» - که نکره آورده شده است - ممکن است به معروف بودن کسانى که «نفّاثة» (افسون گر) بودند، نظر داشته باشد.
۲ - دمیدن در گره ها و رساندن ذرّات آب دهان به آن به شکلى خاص، نوعى جادو و داراى آثارى نامطلوب بر انسان است. (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد)
۳ - افسون گران، انسان هایى شرور و آزاردهنده دیگران (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد) اضافه شرّ در آیه قبل و بعد، به نکره و در این آیه به معرفه، بیانگر تعمیم شر بودن به تمام کسانى است که «نفّاث» (افسون گر) بودند.
۴ - پیامبر(ص)، در معرض خطر از سوى جادوگران و کسانى که با دمیدن در گره هایى مخصوص، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند. (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد)
۵ - پناه بردن به خداوند از شرّ جادوگران، توصیه اى الهى به پیامبر(ص) (قل أعوذ ... و من شرّ النفّ-ثت فى العقد)
۶ - خداوند، توانا بر ابطال سحر و بى اثر کردن نَفَس جادوگران (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد)
****
معنی کلمات و عبارات
«حَاسِدٍ»: حسود. بدخواه. کسی که زوال نعمت دیگران را میخواهد (نگا: بقره / نساء / ، فتح / ). یادآوری: در آیه دوم این سوره، خداوند به طور عام دستور میفرماید که انسان از شرّ و بلا و اذیّت و آزار همه آفریدههای شَرور، خویشتن را در پناه خدا دارد، سپس در آیات سوم و چهارم و پنجم به طور خاصّ اشاره به سه منبع عمده شرّها میفرماید که عبارتند از: شب تاریک، و سخنچینانِ توطئهگر، و حسودان بدخواه.
نکات آیه
۱ - حسادت به دیگران، حالتى ناپسند و عملى ساختن آن، شرّآفرین و ضربه زننده به آنان است. (و من شرّ حاسد إذا حسد)
۲ - لزوم پناه بردن به خداوند، هنگام تلاش هاى حسادت آمیز دیگران (و من شرّ حاسد إذا حسد)
۳ - خداوند، بر بى اثر کردن حسد دیگران و مصون ساختن انسان در برابر تلاش هاى عملى حسودان، توانا است. (أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد)
۴ - پناه بردن به خداوند و به زبان جارى ساختن استعاذه به درگاه او، زمینه ساز دور ماندن انسان از آسیب هاى حسودان (أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد)
۵ - توانایى خداوند بر شکافتن تاریکى ها با سپیده صبح، دلیل قدرت او بر نجات انسان از خطر حسودان (قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد)
۶ - پیامبر(ص)، در معرض ضربه خوردن از سوى فرد یا افرادى که حسادت، آنان را به تلاش هاى شرّآفرین وادار مى ساخت. (قل ... و من شرّ حاسد إذا حسد) نکره بودن «حاسد» - در مقابل معرفه بودن «النفاثات» - مى تواند بیانگر ناشناخته بودن حسودانى باشد که درصدد ضربه زدن به پیامبر(ص) بودند و ممکن است مراد از آن جنس باشد; در آن صورت بر همه حسودان تعمیم خواهد یافت.
۷ - تلاش شدید فردى حسود، براى رساندن شرّ به پیامبر(ص) (و من شرّ حاسد إذا حسد) چنانچه آمدن «حاسد»، براى بیان شدت حسدى باشد که از فرد حسود سر زده بود، ناشناخته بودن او از آیه استفاده نمى شود; مؤید این احتمال شأن نزول آیه شریفه است که در آن آمده: آن فرد «لَبید بن اَعْصَم» نام داشته است.
۸ - خداوند، پیامبر(ص) را به پناه خواستن و امداد طلبیدن از او، در برابر آثار حسادت مردم فرمان داد. (قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد)
۹ - به زبان آوردن آیات سوره «فلق»، از آداب استعاذه به خداوند (قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد)
والحمد لله رب العالمین