سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

صفحه شخصی سید محمد عبداللهی دانش آموخته حوزه و دانشگاه که در سطح خارج فقه و اصول و کارشناسی ارشد دروس کلاسیک را گذرانده و مطالعات مستمری در بیش از چهار دهه بر اساس علایق و انگیزه های شخصی در باره تفسیر، معارف و علوم قرآنی ودارد.

شناسه های ارتباطی با نویسنده و بلاگ در پیام رسان ها

با شماره 09218305249

صفحه قرآنی رحیق در ایتا:

https://eitaa.com/rahighemakhtoom

آخرین نظرات
  • ۵ دی ۰۲، ۲۲:۲۴ - اصغر جاهدی
    احسنت
  • ۱۵ آذر ۰۲، ۲۳:۴۶ - منتظرالمهدی (عج)
    ممنون
  • ۸ مرداد ۹۷، ۱۲:۰۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
  • ۱ مرداد ۹۷، ۱۸:۴۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

 

مناجات شعبانیه

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُک وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیتُک وَ أَقْبِلْ عَلَی إِذَا نَاجَیتُک فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیک وَ وَقَفْتُ بَینَ یدَیک مُسْتَکینا لَک مُتَضَرِّعا إِلَیک رَاجِیا لِمَا لَدَیک ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لایخْفَی عَلَیک أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَای وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُک عَلَی یا سَیدِی فِیمَا یکونُ مِنِّی إِلَی آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیتِی وَ بِیدِک لابِیدِ غَیرِک زِیادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی ینْصُرُنِی.    

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و شنوای دعایم باش آنگاه که می‌خوانمت، و صدایم را بشنو گاهی که صدایت می‌کنم، و به من توجّه کن هنگامی‌که با تو مناجات می‌نمایم، همانا به سوی تو گریختم، و در حال درماندگی و زاری در برابرت ایستادم، پاداشی را که نزد توست امیدوارم، آنچه را که در درون دارم میدانی، بر حاجتم خبر داری، نهانم را می‌شناسی، کار بازگشت به آخرت و خانه ابدی‌ام بر تو پوشیده نیست، و آنچه که می‌خواهم به زبان آرم، و خواهش خویش را بازگو کنم و هم آنچه را که برای عاقبتم امید دارم، بر تو پنهان نیست، همانا آنچه تقدیر نموده‌ای بر منای آقای من در آنچه که تا پایان عمر بر من فرود می‌آید از نهان و آشکارم جاری شده است، و تنها به دست توست نه به دست غیر تو فزونی و کاستی‌ام و سود و زیانم، خدایا! اگر محرومم کنی پس کیست آنکه به من روزی دهد؟ و اگر خوارم سازی پس کیست آن‌که به من یاری رساند،

إِلَهِی أَعُوذُ بِک مِنْ غَضَبِک وَ حُلُولِ سَخَطِک إِلَهِی إِنْ کنْتُ غَیرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِک فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَی بِفَضْلِ سَعَتِک إِلَهِی کأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَینَ یدَیک وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکلِی عَلَیک فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِک إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْک بِذَلِک وَ إِنْ کانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یدْنِنِی [یدْنُ] مِنْک عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیک وَسِیلَتِی إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَی نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ یزَلْ بِرُّک عَلَی أَیامَ حَیاتِی فَلاتَقْطَعْ بِرَّک عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کیفَ آیسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِک لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی] إِلاالْجَمِیلَ فِی حَیاتِی.

       خدایا! به تو پناه می‌آورم از خشمت و از فرود آمدن غضبت. خدایا! اگر شایسته رحمت نیستم، تو سزاواری که بر من با فراوانی فضلت بخشش نمایی، خدایا! گویی من با همه هستی‌ام در برابرت ایستاده‌ام، درحالی‌که حسن اعتمادم بر تو، بر وجودم سایه افکنده است و آنچه را تو شایسته آنی بر من جاری کرده‌ای و مرا با عفوت پوشانده‌ای، خدایا! اگر گذشت کنی، چه کسی از تو سزاوارتر به آن است؟ و اگر مرگم نزدیک شده باشد و عملم مرا به تو نزدیک نکرده، اعترافم را به گناه وسیله خویش به بارگاهت قرار دادم. خدایا بر نفسم در فرمانبری از آن گناه ستم کردم، پس وای بر او اگر او را نیامرزی، خدایا نیکی‌ات بر من در روزهای زندگی‌ام پیوسته بود، پس نیکی خویش را در هنگام مرگم از من قطع مکن. خدایا چگونه از حسن توجهت پس از مرگم ناامید شوم درحالی‌که در طول زندگی‌ام مرا جز به نیکی سرپرستی نکردی.

إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیّ بِفَضْلِک عَلَی مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَی ذُنُوبا فِی الدُّنْیا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَی سَتْرِهَا عَلَی مِنْک فِی الْأُخْرَی [إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَی] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِک الصَّالِحِینَ فَلاتَفْضَحْنِی یوْمَ الْقِیامَةِ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ إِلَهِی جُودُک بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُک أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِک یوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَینَ عِبَادِک إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیک اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یا أَکرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیهِ الْمُسِیئُونَ.      

خدایا کارم را چنانکه خود سزاوار آنی بر عهده گیر، خدایا به سوی من با فضلت بازگرد، به سوی گناهکاری که جهلش سراپایش را پوشانده، خدایا گناهانی را در دنیا بر من پوشاندی، که بر پوشاندن آن در آخرت محتاج‌ترم، گناهم را در دنیا برای هیچ‌یک از بندگان شایسته‌ات آشکار نکردی، پس مرا در قیامت در برابر دیدگان مردم رسوا مکن، خدایا جود تو آرزویم را گسترده ساخت، و عفو تو از عمل من برتری گرفت. بار خدایا روزی که در آن میان بندگانت حکم می‌کنی، مرا به دیدارت خوشحال کن. خدایا عذرخواهی من از پیشگاهت عذرخواهی کسی است که از پذیرفتن عذرش بی‌نیاز نگشته، پس عذرم را بپذیر‌ای کریم‌ترین کسی‌که بدکاران از او پوزش خواستند.

إِلَهِی لاتَرُدَّ حَاجَتِی وَ لاتُخَیّبْ طَمَعِی وَ لاتَقْطَعْ مِنْک رَجَائِی وَ أَمَلِی إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی إِلَهِی مَا أَظُنُّک تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَیتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْک إِلَهِی فَلَک الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا یزِیدُ وَ لایبِیدُ کمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُک بِعَفْوِک وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُک بِمَغْفِرَتِک وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّک إِلَهِی إِنْ کانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِک عَمَلِی فَقَدْ کبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِک أَمَلِی إِلَهِی کیفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِک بِالْخَیبَةِ مَحْرُوما وَ قَدْ کانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِک أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْک وَ أَبْلَیتُ شَبَابِی فِی سَکرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْک إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیقِظْ أَیامَ اغْتِرَارِی بِک وَ رُکونِی إِلَی سَبِیلِ سَخَطِک.

خدایا حاجتم را برمگردان، و طمعم را قرین نومیدی مساز، و امید و آرزویم را از خود مبر. خدایا اگر خواری‌ام را می‌خواستی، هدایتم نمی‌نمودی، و اگر رسوایی‌ام را خواسته بودی عافیتم نمی‌بخشیدی، خدایا این گمان را به تو ندارم که مرا در حاجتی که عمرم را در طلبش سپری کرده‌ام، از درگاهت بازگردانی. خدایا تو را سپاس، سپاسی ابدی و جاودانه، همیشگی و بی‌پایان، سپاسی که افزون شود و نابود نگردد، آن‌گونه که پسندی و خشنود گردی، خدایا اگر مرا بر جرمم بگیری و مواخذه‌ام کنی من نیز تو را به عفوت بگیرم و بدان بیاویزم، و اگر به گناهانم بنگری، جز به آمرزشت ننگرم، و اگر مرا وارد دوزخ کنی، به اهل آن آگاهی دهم که تو را دوست دارم. خدایا اگر عملم در برابر طاعتت کوچک بوده، همانا از سر امید به تو آرزویم بزرگ است. خدایا چگونه از بارگاهت با نومیدی و محرومیت بازگردم درحالی‌که خوش‌گمانی‌ام به بخشش و جودت این بوده که مرا نجات یافته و بخشیده باز می‌گردانی، خدایا عمرم را در آزمندی غفلت از تو نابود ساختم، و جوانی‌ام را در مستی دوری از تو پیر نمودم. خدایا در روزگار غرور نسبت به تو بیدار نشدم و گاه تمایلم به سوی خشم تو آگاه نگشتم.

إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُک وَ ابْنُ عَبْدِک قَائِمٌ بَینَ یدَیک مُتَوَسِّلٌ بِکرَمِک إِلَیک إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیک مِمَّا کنْتُ أُوَاجِهُک بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائِی مِنْ نَظَرِک وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْک إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکرَمِک إِلَهِی لَمْ یکنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیتِک إِلافِی وَقْتٍ أَیقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِک وَ کمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکونَ کنْتُ فَشَکرْتُک بِإِدْخَالِی فِی کرَمِک وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْک إِلَهِی انْظُرْ إِلَی نَظَرَ مَنْ نَادَیتَهُ فَأَجَابَک وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِک فَأَطَاعَک یا قَرِیبا لایبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَوَادا لایبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ إِلَهِی هَبْ لِی قَلْبا یدْنِیهِ مِنْک شَوْقُهُ وَ لِسَانا یرْفَعُ إِلَیک صِدْقُهُ وَ نَظَرا یقَرِّبُهُ مِنْک حَقُّهُ إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِک غَیرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِک غَیرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیهِ غَیرُ مَمْلُوک [مَمْلُولٍ]، 

خدایا من بنده تو و فرزند بنده توام،در برابرت ایستاده‌ام، به کرمت به حضرت تو متوسّلم. خدایا بنده‌ای هستم که به درگاهت از آنچه که با آن با تو روبرو بوده‌ام از کمی حیایم از مراقبتت نسبت به من بیزاری می‌جویم و از تو درخواست گذشت می‌کنم، زیرا گذشت صفتی درخور کرم توست. خدایا برایم نیرویی نیست که خود را بوسیله آن از عرصه نافرمانیات بیرون برم، مگر آنگاه که به محبّتت بیدارم سازی، و آنچنان‌که خواستی باشم، پس تو را شکرگزارم، برای اینکه در آستان کرمت واردم کردی، و هم اینکه دلم را از آلایه‌های غفلت از حضرتت پاک نمودی. خدایا بر من نظر کن، نظر به کسی که صدایش کردی و تو را اجابت کرد، و به یاری‌ات به کارش گماشتی و او از تو اطاعت کرد،‌ای نزدیکی که از فریفتگان دور نمی‌شود، و‌ای سخاوتمندی که از امید بستگان به پاداشش دریغ نمی‌ورزد. خدایا قلبی به من عنایت کن،که اشتیاقش او را به تو نزدیک کند، و زبانی که صدقش به جانب تو بالابرده شود. و نگاهی که حق بودن او را به تو نزدیک نماید، خدایا کسیکه به تو شناخته شد ناشناخته نیست و آنکه به تو پناهنده شد خوار نیست، و هرکه را تو به او روی آوری برده نیست،

إِلَهِی إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِک لَمُسْتَنِیرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِک لَمُسْتَجِیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِک یا إِلَهِی فَلاتُخَیبْ ظَنِّی مِنْ رَحْمَتِک وَ لاتَحْجُبْنِی عَنْ رَأْفَتِک إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلایتِک مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَةَ مِنْ مَحَبَّتِک إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَها بِذِکرِک إِلَی ذِکرِک وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِک وَ مَحَلِّ قُدْسِک إِلَهِی بِک عَلَیک إِلاأَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِک وَ الْمَثْوَی الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِک فَإِنِّی لاأَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعا وَ لاأَمْلِک لَهَا نَفْعا إِلَهِی أَنَا عَبْدُک الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکک الْمُنِیبُ [الْمَعِیبُ] فَلاتَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَک وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِک إِلَهِی هَبْ لِی کمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیک وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیاءِ نَظَرِهَا إِلَیک حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیتَهُ فَأَجَابَک وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِک فَنَاجَیتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَک جَهْرا.

       خدایا آنکه به تو راه جوید راهش روشن است، و آنکه به تو پناه جوید در پناه توست، و من به تو پناه آوردم‌ای خدای من، پس گمانم را از رحمتت ناامید مساز، و از مهربانی‌ات محرومم مکن، خدایا در میان اهل ولایتت قرارم ده، مانند آنان که به افزون شدن محبّتت امید بسته، خدایا شیفتگی به ذکرت را پیوسته به من الهام فرما، و همّتم را در نسیم کامیابی نام‌هایت و جایگاه قدست قرار ده. خدایا به حق خودت بر خودت مرا به جایگاه اهل طاعتت، و جایگاه شایسته بر ساخته از خشنودی‌ات برسان، زیراکه من نه بر دفعی از خود قدرت دارم، و نه بر نفع خویش مالک هستم. خدایا من بنده ناتوان گنهکار توام، و مملوک توبه‌کننده به پیشگاهت، مرا از کسانیکه رویت را از آنان برگرداندی قرار مده، و نه از کسانی که غفلت‌شان از بخششت محرومشان نموده. خدایا کمال جدایی از مخلوقات را برای رسیدن کامل به خودت به من ارزانی کن، و دیدگان دل‌هایمان را به پرتو نگاه به سوی خویش روشن کن، تا دیدگان دل پرده‌های نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد، و جان‌هایمان آویخته به شکوه قدست گردد، خدایا مرا از کسانی قرار ده که صدایشان کردی، پس پاسخت دادند، به آنها توجه فرمودی، پس در برابر بزرگی‌ات مدهوش شدند، و با آنان راز پنهان گفتی و آنان آشکارا برای تو کار کردند،

إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَی حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیاسِ وَ لاانْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کرَمِک إِلَهِی إِنْ کانَتِ الْخَطَایا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیک فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکلِی عَلَیک إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِک فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیقِینُ إِلَی کرَمِ عَطْفِک إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِک فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَةُ بِکرَمِ آلائِک إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَی النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِک فَقَدْ دَعَانِی إِلَی الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِک إِلَهِی فَلَک أَسْأَلُ وَ إِلَیک أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یدِیمُ ذِکرَک وَ لاینْقُضُ عَهْدَک وَ لایغْفُلُ عَنْ شُکرِک وَ لایسْتَخِفُّ بِأَمْرِک إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّک الْأَبْهَجِ فَأَکونَ لَک عَارِفا وَ عَنْ سِوَاک مُنْحَرِفا وَ مِنْک خَائِفا مُرَاقِبا یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکرَامِ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما کثِیرا.   

خدایا بر خوشبینی‌ام ناامیدی و یأس را چیره نسازم، و امیدم از زیبایی کرمت نبُرَد. خدایا اگر خطاهایم مرا از نظرت انداخته، به خاطر حسن اعتمادم بر تو از من چشم‌پوشی کن. خدایا اگر گناهان از جایگاه مکارم لطفت مرا پائین آورده، اما یقین به کرم عنایتت هشیارم نموده. خدایا اگر غفلت از آماده شدن برای دیدارت به خوابم فرو برده، ولی معرفت به نعمت‌های کریمانه‌ات مرا بیدار ساخته است. خدایا اگر بزگی مجازاتت مرا به سوی آتش فرا خوانده، هرآینه ثواب برجسته‌ات مرا به سوی بهشت خوانده است، خدایا از تو درخواست می‌کنم، و به پیشگاهت زاری نموده، و رغبت می‌ورزم، و از تو می‌خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و مرا از کسانی قرار دهی که ذکرت را همواره بر زبان دارند و پیمانت را نمی‌شکنند و از سپاست غافل نمی‌شوند و فرمانت را سبک نمی‌شمارند، خدایا مرا به نور عزّت بسیار زیبایت برسان تا عارف به وجودت گردم و از غیر تو روی‌گردان شوم، و فقط از تو هراسان و برحذر باشم،‌ای دارای بزرگی و بزرگواری، و درود خدا و سلام بسیار او بر محمّد فرستاده‌اش، و برخاندان پاکش باد.

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

مُناجات شَعبانیه نیایشی است که فردی بنام ابن‌خالویه، آن را از امام علی(ع) روایت کرده استامامان(ع) بعدی بر قرائت مناجات شعبانیه در ماه شعبان اهتمام داشته‌اند. این مناجات را نمونه‌ای از تضرع و وصف حال برگزیده‌ترین بندگان صالح خدا به‌شمار آورده‌اند.

این مناجات بصورت مرسل نقل شده است؛ اما علامه مجلسی، سند آن را معتبر شمرده است. راوی آن، ابن خالویه را نیز ثقه دانسته‌اند. معمولا مناجات شعبانیه در ماه شعبان خوانده می‌شود.

جایگاه

مناجات شعبانیه از امام علی(ع) نقل شده[۱] و بنابر روایات، امامان معصوم(ع) بر قرائت آن در ماه شعبان اهتمام داشته‌اند.[۲] میرزا جواد ملکی تبریزی، عارف شیعی، این مناجات را حاوی علوم فراوانی در چگونگی رفتار بنده با خدا، ادب دعا و استغفار معرفی کرده است.[۳] به گفته مرتضی مطهری، انسان با قرائت این دعا، روح نیایش در اسلام را می‌فهمد و این دعا جز عرفان، محبت و عشق به خدا و معنویت، چیز دیگری نیست. او همچنین این مناجات را در سطح ائمه(ع) دانسته و معتقد است در این دعا تعبیراتی است که فهم آنها برای ما مشکل است از جمله: «الهی! هَبْ لی کمالَ الْانْقِطاعِ الَیک وَ انِرْ ابْصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها الَیک حَتّی تَحْرِقَ ابْصارُ الْقُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ الی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ ارْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک... الهی وَ الْحِقْنی بِنورِ عِزِّک الْابْهَجِ فَاکونَ لَک عارِفاً وَ عَنْ سِواک مُنْحَرِفاً[۴]

آیت الله عبدالله جوادی آملی الاهی‌دان شیعه براین باور است که مناجات شعبانیه، به سبب معارف بلندی که در آن است مناجات کبیر در میان مناجات‌ها است، در این مناجات ما در محضر الهی هم نیاز داریم و هم ناز داریم؛ مانند این کلام که از ائمه آموختیم و به خداوند می گوییم اگر از ما بپرسی چرا گناه کردی ما هم می گوییم تو چرا نبخشیدی؟ وی هم چنان تصریح دارد که تقریبا در تمام ادعیه‌ای که در طول سال مطرح است مانند مناجات شعبانیه کم دیده می‌شود که انسان نخست از خداوند در خواست سیر به سوی او را داشته باشد، اول منادات داشته باشد و وقتی نزدیک شد چون جای ندا نیست با او مناجات کند و از منادات به مناجات منتقل شود و وقتی خیلی نزدیک شد، باید ساکت باشد تا خدا با او حرف بزند.[۵]

آموزه ها و محورها

پاره‌ای از آموزه‌ها و مضامین کلی مطرح شده در مناجات شعبانیه عبارتند از:

  • جایگاه و اهمیت دعا(و اسمع دعائی اذا دعوتک)
  • فراگیری علم الهی (تعلم ما فی نفسی)
  • حاکمیت مقدرات الهی بر انسان و جهان (و قد جرت مقادیرک علیّ)
  • رزاقیت خداوند متعال(ان حرمتنی فمن ذاالذی یرزقنی)
  • وسعت رحمت الهی و امید به آن (ان کنت غیر مستأهلٍ لرحمتک...)
  • ستّاریت خداوند متعال ونیازمندی سخت انسان به آن در آخرت (الهی قد سترت علیّ ذنوباً...)
  • عذرپذیری کریمانه خداوند متعال (یا اکرم من اعتذر الیه...)
  • امیدواری به رحمت خداوند (فقد کبر فی جنبک رجائک اَملی)
  • اعتراف به گناهان و فانی ساختن عمر و جوانی در غفلت (وقد افنیتُ عمری ...)
  • نقش محبت الهی در تهذیب و خودسازی (...الّا فی وقت ایقظتنی لمحبتک)
  • آثار قُرب به خداوند متعال (الهی ان من تعرّف بک...)
  • اعتراف به عجز و ناتوانی (الهی و انا عبدک الضعیف)
  • درخواست انقطاع الی الله و بریدن از غیر او(الهی هب لی کمال الانقطاع الیک)
  • آثار توکل و یقین و معرفت و خوف از خداوند متعال (...فاصفح عنی بحسن توکلی علیک...).[۶]

مناجات شعبانیه در منابع دعایی شیعه از ابن خالویه نقل شده است و او نیز به صورت مرسل آن را از امام علی(ع) نقل کرده است.[۷] در اولین منابع، حسین بن احمد بن خالویه (درگذشت:۳۷۰ق) راوی مناجات شعبانیه معرفی شده است،[۸] علامه مجلسی، سند مناجات شعبانیه را معتبر دانسته است.[۹] اما تعدادی نیز راوی مناجات شعبانیه را علی بن محمد بن یوسف بن مهجور، با کنیه «ابن خالویه» می‌دانند.[۱۰] آنان گفته‌اند این اشتباه نخستین‌بار از ناحیه «ابن النجار»، استاد سید بن طاووس، صورت گرفته و سید بن طاووس (درگذشته ۶۶۴ق) در کتاب اقبال الاعمال از وی نقل کرده و دیگران نیز از وی نقل کرده‌اند.[۱۱] گفته شده علی بن محمد بن خالویه از مشایخ نجاشی بوده است.[۱۲] نجاشی او را شیعه و فردی مورد اطمینان معرفی کرده و نوشته که سه کتاب در اعمال رجب، شعبان و رمضان نگاشته بود.[۱۳] علامه حلی و دیگران نیز او را ثقه دانسته‌اند.[۱۴] احتمال داده شده دلیل این اشتباه، تشابه کنیه‌ای و هم‌زمانی حسین بن خالویه(درگذشته ۳۷۰ق)[۱۵] با علی بن محمد بن خالویه بوده است.[۱۶]

 

شرح و تفسیرهایی بر مناجات شعبانیه نوشته شده است که برخی از آنها عبارتند از:

  • شرح مناجات شعبانیه، اثر محمد محمدی گیلانی، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۳ش.
  • شرح و تفسیر اخلاقی مناجات شعبانیه، نوشته حسین مظاهری در دو جلد.
  • نجوای عارفانه شرحی بر مناجات شعبانیه، اثر محمدباقر تحریری، نشر حر، تهران، ۱۳۸۹ش.
  • جلوه‌گاه عرفان؛ شرح مناجات شعبانیه، به قلم محمدهادی عبدخدایی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی،‌ چاپ اول، ‌۱۳۸۴ش.

پانویس

    1.  ابن طاووس، اقبال الاعمال، ۱۴۱۷ق، ص۱۹۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۱، ص۹۷؛ مجلسی، زادالمعاد، ۱۴۲۳ق، ص۴۷.
    2.  قمی، مفاتیح الجنان، ۱۳۶۹ش، مناجات ائمه علیهم‌السلام در شعبان.
    3.  ملکی تبریزی، المراقبات، ۱۴۱۶ق، ص۱۳۰
    4.  مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۲۲، ص۷۳۴-۷۳۳.
    5.  پایگاه آیت‌الله جوادی آملی
    6.  نگاه کنید به قمی، مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.
    7.  ابن طاووس، اقبال الاعمال، ۱۴۱۷ق، ص۱۹۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۱، ص۹۷؛ مجلسی، زادالمعاد، ۱۴۲۳ق، ص۴۷؛ سماهیجی، الصحیفة العلویة، ۱۳۹۳ق، ص۸۵.
    8.  برای نمونه نگاه کنید به ابن طاووس، اقبال الاعمال، ۱۴۱۷ق، ص۱۹۷.
    9.  مجلسی، زادالمعاد، ۱۴۲۳ق، ص۴۷.
    10.  شفیعی، «مناجات شعبانیه و سند آن»، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
    11.  شفیعی، «مناجات شعبانیه و سند آن»، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
    12.  ابطحی، تهذیب المقال، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶
    13.  نجاشی، رجال نجاشی، مؤسسة النشر الاسلامی، ج۲، ص۱۰۰.
    14.  شفیعی، «مناجات شعبانیه و سند آن»، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
    15.  خوانساری، روضات الجنات، ۱۳۹۰ش، ج۳، ص۱۵۰؛ آقابزرگ تهرانی، نوابغ الرواة، دار الکتاب العربی، ص۱۰۵.
    16.  شفیعی، «مناجات شعبانیه و سند آن»، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.

 

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰
  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰
  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

 

تقسیم بندى قرآن به سوره. جزء و حزب چى بوده وایا این کار توسط پیامبر صورت گرفته؟ نام گذارى سوره‌ها چه طور؟

 

تقسیم‌بندی‌ها در طی سنوات تغییر یافته است.

جزء – به معنای «تکه‌ی پاره‌ای یا بخشی» از یک چیز می‌باشد که در مورد قرآن مفهوم کلی‌اش بخشی از سور یا آیات می‌باشد.

جزء بدین معنا، در فرمایشات حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه آله و نیز امیرالمؤمنان علیه السلام وجود دارد، چنان که:

پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «جزئی از قرآن را خواندم / ابوبکر، عبدالله بن ابی داود، سجستانی، کتاب المصاحف، چاپ اول، 1405، ص 131»، و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در وصف مؤمنین فرمودند:

«أَمَّا اَللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ اَلْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً» (نهج البلاغه، دشتی، خطبه 192)

ترجمه: اینها شب که می شود قامتهای کشیده و آماده به خدمت برای نماز دارند، اجزائی از قرآن را با ترتیل تلاوت می‌کند. (ترتیل یعنی کلمه کلمه و شمرده شمرده و برای هر کلمه تامل کند).

اما تقسیم بندی قرآن کریم به سی جزء که اکنون در اختیارمان قرار دارد، تقسیم‌بندی زمان ایشان یا توسط ایشان نمی‌باشد، بلکه بعدها و در فواصل نزدیک و دور انجام گرفت و در نهایت قرآن را برای راحتی قرائت، ختم، حفظ، بحث و تحقیق و تفسیر و ...، به سی جزء مساوی تقسیم کردند و هر جزء را نیز به چهار حزب تقسیم نمودند.

در مورد آغاز این تقسیم‌بندی‌ها، اقوال گوناگونی وجود دارد، به عنوان مثال:

الف - زرکشی به نقل از کتاب های احمد حنبل، ابو داوود و ابن ماجه از قول اوس بن حذیفه چنین نقل می کند که: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از اصحاب پرسیدند: «چگونه قرآن را تقسیم (دسته بندی) می کنید؟

پاسخ دادند: ما قرآن را به 3، 5، 7، 11 و 13 حزب (جزء و بخش) تقسیم می کنیم و بخش طولانی آن از سوره «ق» تا آخر قرآن است.» (بدرالدین، محمد بن عبدالله، زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، انتشارات دارالجیل، 1408، ج 1، ص 250) البته صحت و محکم بودن این حدیث جای بحث و تأمل دارد و فقط نقل نمودیم.

ب  از امام صادق علیه السلام روایت شده است که ایشان به حسین بن خالد فرمودند:«.... أما عِندیَ مُصحَفاً مجزیً أربَعَةَ عَشرَ جُزءاً» در نزد من قرآنی است که چهارده جزء است. (کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 4، ص 423)

پس بر اساس این روایت معلوم می‌شود تا زمان امام صادق علیه السّلام تقسیم کنونی قرآن (30 جزء و 120 حزب) رایج و شایع نبوده است، اما احتمالاً تقسیم‌بندی‌های دیگری نیز وجود داشته که ایشان فرموده‌اند، نزد من قرآن چهارده جزء است. شاید هم منظور همان قرآن جمع‌آوری شده توسط امیرالمؤمنین علیه السلام باشد. چنان که طبق اقوال دیگری در زمان صحابه، قرآن را به هفت جزء تقسیم کرده بودند. (فیض کاشانی در کتاب المحجة البیضاء، ج 2، ص 223‌)

ج  و البته اقوال دیگری نیز وجود دارد که حاکی از تقسیم‌بندی‌های متفاوت، در زمان صحابه و بعد از آن می‌باشد، تا برسد به این تقسیم بندی که امروزه رایج است.

به عنوان مثال: در تقسیم دیگری که توسط مجاشعی از قول ابی محمد حمانی گزارش شده است، تقسیم قرآن به چهار بخش و جزء می‌باشد. (المصاحف، ص 133)

برخی بر این باورند که قرآن به دستور حجاج بن یوسف ثققی تقسیم‌بندی مجدد شد و توسط علما و قراء، به سی جزء تقسیم شد و برخی دیگر بر این باورند که به دستور مأمون چنین شد.

در نتیجه، تقسیماتی که در قرآن انجام شده (غیر از تقسیم قرآن به سوره و آیات) هیچ یک به دستور شارع مقدس (توقیفی) نبوده است.

تقسیم‌بندی سوره‌ها:

تقسیم‌بندی اصلی سور قرآنی، توسط رسول اعظم صلوات الله علیه و آله انجام می‌گرفت. روال نزول (یا وجه تمایز) سور از یک دیگر این بود که هر سوره‌ای با آیه‌ی «بسم الله الرحمن الرّحیم» آغاز می‌شد و سپس آیات مربوطه نازل می‌گردید و با نزول مجدد آیه‌ی «بسم الله الرحمن الرّحیم»، سوره دیگری آغاز می‌گردید. اما این دلیل نمی‌شود که دسته‌بندی موجود، دقیقاً همان باشد و یا دست کم این را می‌دانیم که قرآن‌های موجود، به ترتیب نزول دسته‌بندی نشده است.

جمع‌آوری قرآن کریم:

در زمان ایشان چندین کاتب وحی وجود داشت و کاتبین هر از چند گاهی نوشته‌های خود را نزد ایشان قرائت می‌کردند تا تصحیح گردد. علمای تمامی فریقین اذعان دارند که اولین کاتب وحی، شخص امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب علیه السلام بودند، چنان که اقوال مطروحه در کتب معتبر اهل سنت، مانند (الاتقان سیوطی/ج1/ص57 و الطبقات/ج2/ق2/ص101 و الاستیعاب بهامش الاصابة/ج2/ص253 و التسهیل لعلوم التنزیل/ج1/ص4 و الاتقان سیوطی / ج1/ص71و72 (نقل روایت ابن ابی داوود) و  ...دال بر این مدعاست.

این مصحف دقیقاً منطبق با قرائت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله بود، و از این رو، حتی هیچ اختلاف در قرائت آن نیز به وجود نمی‌آمد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام، حتی در حاشیه مصحف مذکور، شأن نزول و تأویل آیات را هم درج کرده بودند و خود به این مطلب اشاره فرمودند: «وَ لَقَد جِئتّم بِالکتابِ مُشتَمِلاً عَلی التَنزیل وَ التّأویل  و همانا (به تحقیق که» کتابی برای شما آوردم شامل نزول (آیات) و تأویل آنها» (آلاء الرحمان/محمد جواد بلاغی/ج1/ص257) اما گفتند: ما نیازی به این کتابت تو نداریم، «حَسبُنَا کِتابَ الله  همین کتابی خدا که نزد ماست، برای ما کافی است». ایشان هم فرمودند: دیگر هرگز آن را نخواهید دید. این همان مصحفی است که نزد امامان علیهم السلام قرار داشت و دارد.

نام گذاری سوره‌ها:

برخی از (اغلب) سوره‌های قرآن کریم، توسط رسول اعظم صلوات الله علیه و آله نامگذاری شده است، چنان که در احادیث معتبر و منقول از ایشان این اسامی به کار گرفته شده است، مثل آن که فرمودند: «بر من آیاتى نازل شده است‌که نظیر آنها نازل نشده است و آن معوّذتین است» (طبرسى، تفسیر جوامع الجامع، ج ‏4، ص 563).

عده‌ای از اهل تحقیق نیز بر این نظرند که نام برخی دیگر از سوره‌های قرآن کریم را مردم، بر اساس موضوع و کلمه‌ای که در همان سوره آمده، (البقره، النساء، العنکبوت و ...) گذاشته‌اند و البته چون در زمان ایشان و سایر معصومین علیهم السلام به همین شکل بیان شده، به نوعی مؤید آنان می‌باشد.

 

 

  • سید محمد عبداللهی