سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

صفحه شخصی سید محمد عبداللهی دانش آموخته حوزه و دانشگاه که در سطح خارج فقه و اصول و کارشناسی ارشد دروس کلاسیک را گذرانده و مطالعات مستمری در بیش از چهار دهه بر اساس علایق و انگیزه های شخصی در باره تفسیر، معارف و علوم قرآنی ودارد.

شناسه های ارتباطی با نویسنده و بلاگ در پیام رسان ها

با شماره 09218305249

صفحه قرآنی رحیق در ایتا:

https://eitaa.com/rahighemakhtoom

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۰۲، ۲۲:۲۴ - اصغر جاهدی
    احسنت
  • ۱۵ آذر ۰۲، ۲۳:۴۶ - منتظرالمهدی (عج)
    ممنون
  • ۸ مرداد ۹۷، ۱۲:۰۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
  • ۱ مرداد ۹۷، ۱۸:۴۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
نویسندگان

۶۵ مطلب با موضوع «امکان فهم قرآن» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 بررسی آیه 7 سوره مبارکه حمد


صِرَاطَ الَّذِینَ‌ أَنْعَمْتَ‌ عَلَیْهِمْ‌ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لاَ الضَّالِّینَ‌

 (خداوندا! ما را به) راه کسانى که آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدایت کن) نه غضب شدگان و نه گمراهان!


پیش نگاشت


این آیه راه مستقیم را، راه کسانى معرّفى مى‌کند که مورد نعمت الهى واقع شده‌اند وعبارتند از: انبیا، صدّیقین، شهدا وصالحین. توجّه به راه این بزرگواران و آرزوى پیمودن آن وتلقین این آرزو به خود، ما را از خطر کجروى وقرار گرفتن در خطوط انحرافى باز مى‌دارد.


بعد از این درخواست، از خداوند تقاضا دارد که او را در مسیر غضب‌شدگان وگمراهان قرار ندهد. زیرا بنى‌اسرائیل نیز به گفته قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولى در اثر ناسپاسى ولجاجت گرفتار غضب شدند.


قرآن، مردم را به سه دسته تقسیم مى‌نماید: کسانى که مورد نعمت هدایت قرار گرفته‌ وثابت قدم ماندند، غضب شدگان و گمراهان.


مراد از نعمت در «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، نعمتِ هدایت است. زیرا در آیه‌ى قبل سخن از هدایت بود. علاوه بر آنکه نعمت‌هاى مادى را کفّار ومنحرفین ودیگران نیز دارند.


هدایت شدگان نیز مورد خطرند و باید دائماً از خدا بخواهیم که مسیر ما، به غضب و گمراهى کشیده نشود.


مغضوبین در قرآن‌:


در قرآن، افرادى همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّت‌هایى همچون قوم عاد، ثمود و بنى‌اسرائیل، به عنوان غضب‌شدگان معرّفى شده‌اند.

 

بنى‌اسرائیل که داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بیان شده است، زمانى بر مردم روزگار خویش برترى داشتند؛ «فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ»  لکن بعد از این فضیلت و برترى، به خاطر رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند. «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»  این تغییر سرنوشت، به علّت تغییر در رفتار و کردار آنان بوده است؛ دانشمندان یهود، دستورات وقوانین آسمانى تورات را تحریف کردند، «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ»  وتجّار وثروتمندان آنان نیز به ربا وحرام‌خوارى و رفاه‌طلبى روى آوردند، «أَخْذِهِمُ الرِّبَوا»  وعامّه مردم نیز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تن‌پرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمینِ‌ مقدّس، سر باز زدند. «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ»  به خاطر این انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضیلت، به نهایت ذلّت و سرافکندگى مبتلا ساخت.

 

ما در هر نماز، از خداوند مى‌خواهیم که مانند غضب‌شدگان نباشیم. یعنى نه اهل تحریف آیات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ، و همچنین از گمراهان نباشیم، آنان که حقّ را رها کرده و به سراغ باطل مى‌روند و در دین و باور خود غلوّ و افراط کرده و یا از هوى و هوس خود و یا دیگران پیروى مى‌کنند.

انسان در این سوره، عشق و علاقه و تولّاى خود را به انبیا و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاریخ نیز برائت و دورى مى‌جوید و این مصداق تولّى و تبرّى است.


ضالّین در قرآن‌:

«ضلالت» که حدود دویست مرتبه این واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است. گاهى در مورد تحیّر بکار مى‌رود، «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا»  وگاهى به معناى ضایع شدن است، «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»  ولى اکثراً به معناى گمراهى وهمراه با تعبیرات گوناگونى نظیر: «ضَلالٍ مُبِینٍ»*، «ضَلالٍ بَعِیدٍ»*، «ضَلالٍ کَبِیرٍ» به چشم مى‌خورد.


در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شده‌اند، از جمله: کسانى که ایمان خود را به کفر تبدیل کردند،  مشرکان،  کفار،  عصیان‌گران، » مسلمانانى که کفّار را سرپرست و دوست خود گرفتند،  کسانى که مردم را از راه خدا باز مى‌دارند، کسانى که به خدا یا رسول خدا توهین مى‌کنند، آنان که حقّ را کتمان مى‌کنند و کسانى که از رحمت خدا مأیوسند.

 

در قرآن نام برخى به عنوان گمراه کننده آمده است، از قبیل: ابلیس، فرعون، سامرى، دوست بد، رؤسا ونیاکان منحرف.

گمراهان خود بستر وزمینه‌ى انحراف را فراهم و گمراه کنندگان از این بسترها و شرایط آماده، استفاده مى‌کنند. بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از: 1. هوسها،  2. بت‌ها،  3.گناهان‌ ، 4. پذیرش ولایت باطل،  5. جهل و نادانى.


در آیات متعدّدى از قرآن ویژگى‌هاى گمراهان و غضب شدگان و مصادیق آنها بیان شده است که براى نمونه به موارد ذیل اشاره مى‌شود:

  • منافقان و مشرکان و بدگمانان به خداوند. نساء، 116 و فتح، 6.

  • کافران به آیات الهى و قاتلان انبیاء الهى. بقره، 61.

  • اهل کتاب که در برابر دعوت به حقّ سرکشى کرده‌اند. آل‌عمران، 110- 112.

  • فراریان از جهاد. انفال، 16.

  • پذیرندگان و جایگزین کنندگان کفر با ایمان. بقره، 108 و نحل، 106.

  • پذیرندگان ولایت دشمنان خدا و دوستداران رابطه‌ى با دشمنان خدا. ممتحنه، 1.

پیام نگاشت:


1- انسان در تربیت، نیازمند الگو مى‌باشد. انبیا، شهدا، صدّیقین وصالحان، نمونه‌هاى زیباى انسانیّت‌اند. «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»


2- آنچه از خداوند به انسان مى‌رسد، نعمت است. قهر و غضب را خود به وجود مى‌آوریم. «أَنْعَمْتَ، الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»

3- ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حکومت آنان، مقاوم و پایدار مى‌کند. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ»


نکته های تفسیری


۱ - تقسیم انسانها به ثابت قدمان بر هدایت و مغضوبین درگاه خدا و گمراهان، از طبقه بندیهاى مردم در قرآن (صرط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضآلّین) مراد از «نعمت» در «انعمت علیهم» به قرینه فرازهاى قبل و بعد، نعمت هدایت است، نه نعمتهاى مادى. علاوه بر اینکه همه موجودات، حتى کافران، از این نعمتها برخوردار هستند.


۲ - گروهى از انسانها برخوردار از هدایتهاى ویژه الهى و بهره مند از مراحل والاى آن هستند(صرط الذین انعمت علیهم) چنانچه گذشت مراد از «نعمت» نعمت هدایت است، و چون درخواست کنندگان این نعمت خود از هدایت یافتگان هستند، مقصود از آن، هدایتى ویژه است.


۳ - هدایت به صراط مستقیم، از نعمتهاى بزرگ خداوند است(صرط الذین انعمت علیهم) اطلاق نعمت و اراده کردن نعمت هدایت، بیانگر این است که گوینده، نعمتهاى دیگر را در مقابل نعمت هدایت، نعمت به حساب نمى آورد، و این، حکایت از والایى نعمت هدایت دارد.


۴ - گروهى از هدایت یافتگان، بر طریق هدایت ثابت قدم نماندند و در زمره غضب شدگان و یا گمراهان قرار گرفتند(صرط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضآلّین) برداشت فوق بر این اساس است که «غیر المغضوب» صفت احترازى براى «الذین انعمت» باشد. بر این مبنا نعمت داده شدگان یعنى، هدایت یافتگان سه گروه مى شوند: ۱- راه یافتگانى که دست از هدایت شسته و از «مغضوبین» مى شوند. ۲- هدایت یافتگانى که در بین راه گمراه شده و از «ضالین» مى گردند. ۳- هدایت پیشگانى که تا آخر بر صراط مستقیم پایدار مى مانند.


۵ - هدایت یافتگان نیز در خطر قرار گرفتن در زمره غضب شدگان و یا گمراهان هستند(صرط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضآلّین)

۶ - خداشناسان موحد، خواهان هدایت به راه ثابت قدمان بر هدایت هستند(الحمد للّه ... إهدنا الصرط المستقیم. صرط الذین انعمت علیهم)

۷ - «صراط مستقیم» راهى است به سوى خدا که هرگز به انحراف و کجى نمى گراید(إهدنا الصرط المستقیم. صرط الذین انعمت علیهم) از توصیف «الذین ...» به وسیله «غیر المغضوب ...» معلوم مى شود که مراد از «صراط الذین ...» راهى است که هرگز به انحراف و کجى نمى گراید و همین راه به صراط مستقیم نامیده شده است ; زیرا «صراط الذین» عطف بیان براى «الصراط المستقیم» است.

۸ - الگوهاو نمونه هاى عینى راه یافتگان، داراى نقشى مهم در نیل به صراط مستقیم و سلوک در آن است(إهدنا الصرط المستقیم. صرط الذین انعمت علیهم) از اینکه «صراط مستقیم» به راه انسانهاى هدایت یافته تفسیر شده، مى توان به این نکته رسید که انسان در نیل به صراط مستقیم نیازمند الگوها و نمونه هاى عینى راه یافتگان است و باید سالکان این طریق را بیابد و به ایشان اقتدا کند.

۹ - نعمت داده شدگان (هدایت یافتگان)، کسانى هستند که مورد غضب خدا واقع نشده و به گمراهى گرایش نداشته باشند(صرط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضآلّین) برداشت فوق بر این مبناست که «غیر المغضوب» صفت توضیحى یا بدل و عطف بیان براى «الذین» باشد.

 

و آخر دعوانا الحمد لله رب العالمین
  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰


اهْدِنَا
 الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ‌

ما را به راه راست هدایت کن...


صراط مستقیم راه اعتدال و به دور از افراط و تفریط


در قرآن و روایات، نمونه‌هاى زیادى آمده که در آنها به جنبه‌ى اعتدال، تأکید و از افراط و تفریط نهى شده است. به موارد ذیل توجّه کنید:

* «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» « اعراف، 31.» بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید.

«لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» « اسراء، 29.» در انفاق، نه دست بر گردن قفل کن- دست‌بسته باش- و نه چنان گشاده دستى کن که خود محتاج شوى.


*«الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً» « فرقان، 67.» مومنان، به هنگام انفاق نه اهل اسرافند و نه اهل بخل، بلکه میانه‌رو هستند.


*«لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» « اسراء، 110.» نماز را نه بلند بخوان ونه آهسته، بلکه با صداى معتدل بخوان.


*نسبت به والدین احسان کن؛ «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» « بقره، 83.»* امّا اگر تو را از راه خدا بازداشتند، اطاعت از آنها لازم نیست. «إِنْ جاهَداکَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِکَ بِی ... فَلا تُطِعْهُما» « لقمان، 15.»

*پیامبر هم رسالت عمومى دارد؛ «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا» « مریم، 51.» و هم خانواده خویش را دعوت مى‌کند. «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ» « مریم، 15.»


*اسلام هم نماز را سفارش مى‌کند که ارتباط با خالق است؛ «أَقِیمُوا الصَّلاةَ»* و هم زکات را توصیه مى‌کند که ارتباط با مردم است. «آتُوا الزَّکاةَ» « بقره، 43.»

*نه محبت‌ها شما را از گواهى حقّ منحرف سازد؛ «شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‌ أَنْفُسِکُمْ» « نساء، 135.» و نه دشمنى‌ها شما را از عدالت دور کند. «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ» « مائده، 8»مؤمنان هم دافعه دارند؛ «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» و هم جاذبه دارند. «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» « فتح، 9.»هم ایمان و باور قلبى لازم است؛ «آمَنُوا»* و هم عمل صالح. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» « بقره، 25.»

*هم اشک و دعا و درخواست پیروزى از خدا لازم است؛ «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً» « بقره، 250.» و هم صبورى وپایدارى در سختى‌ها. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» « انفال، 65» شب عاشورا امام حسین علیه السلام هم مناجات مى‌کرد و هم شمشیر تیز مى‌کرد.


*روز عرفه و شب عید قربان، زائر خانه‌ى خدا دعا مى‌خواند و روز عید باید در قربانگاه با خون‌آشنا شود.

اسلام مالکیّت را مى‌پذیرد، «الناس مسلطون على اموالهم» « بحار، ج 2، ص 272.» ولى اجازه ضرر زدن به دیگرى را نمى‌دهد و آن را محدود مى‌سازد. «لا ضَرر و لا ضِرار» « کافى، ج 5، ص 28.»


آرى، اسلام دین یک بعدى نیست که تنها به جنبه‌اى توجّه کند و جوانب دیگر را فراموش کند، بلکه در هر کارى اعتدال ومیانه‌روى وراه مستقیم را سفارش مى‌کند.


پیام نگاشت:

1 . همه‌ى هستى، در مسیرى که خداوند اراده کرده در حرکتند. خدایا! ما را نیز در راهى که خود دوست دارى قرار بده. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»

 2 - درخواست هدایت به راه مستقیم، مهم‌ترین خواسته‌ى یکتاپرستان است.

«إِیَّاکَ نَعْبُدُ ... اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»

3 -براى دست‌یابى به راه مستقیم، باید دعا نمود. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»

4 - ابتدا ستایش، آنگاه استمداد و دعا. «الْحَمْدُ لِلَّهِ ... اهْدِنَا»

5 - بهترین نمونه استعانت از خدا، درخواست راه مستقیم است. «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»


نکات نگاشت:

۱ - درخواست هدایت به صراط مستقیم، مهمترین خواسته انسان عارف به مقام الهى است(الحمد للّه ... إیاک نستعین. إهدنا الصرط المستقیم)چنانچه «اهدنا الصراط المستقیم» در ارتباط با «الحمد للّه رب العالمین ...» ملاحظه شود، حاوى این پیام است که انسان پس از شناخت خدا هدفش سلوک در صراط مستقیم خواهد بود; یعنى، همان راهى که خداوند منتهى الیه آن است.

۲ - لزوم دعا به درگاه الهى براى دستیابى به صراط مستقیم (إهدنا الصرط المستقیم)

۳ - ستایش خدا و اظهار عبودیت به درگاه او از آداب دعاست(الحمد للّه رب العلمین ... إهدنا الصرط المستقیم) از اینکه دعا به درگاه خدا و درخواست از او (اهدنا الصراط المستقیم)، پس از حمد و ستایش الهى و اظهار عبودیت در پیشگاه وى ذکر شده، مى توان به برداشت فوق دست یافت.

۴ - انسان همواره نیازمند هدایتهاى الهى است(إهدنا الصرط المستقیم)

۵ - درخواست هدایت به «صراط مستقیم» شایسته ترین مورد براى استعانت از خدا (إیاک نستعین. إهدنا الصرط المستقیم) اگر «اهدنا...» در ارتباط با «إیاک نستعین» در نظر گرفته شود، بیانگر این معناست که هدایت به صراط مستقیم بالاترین موردى است که آدمى در نایل شدن به آن، نیازمند یارى خداوند مى باشد.

۶ - انسان بدون یارى شدن از جانب خدا، از راهیابى به صراط مستقیم ناتوان است(إهدنا الصرط المستقیم)

۷ - یکتاپرستى و تنها از خدا یارى جستن، «صراط مستقیم» است(إیاک نعبد و إیاک نستعین. إهدنا الصرط المستقیم) «ال» در «الصراط» مى تواند عهد ذکرى بوده و اشاره به حقایقى باشد که در آیات پیشین مطرح شده، و از آنهاست یکتاپرستى و تنها از خدا استعانت جستن.

۸ - ایمان به خدا و صفاتش، «صراط مستقیم» است(الحمد للّه رب العلمین ... إهدنا الصرط المستقیم) از حقایقى که «الصراط المستقیم» مى تواند به آنهااشاره داشته باشد، ایمان به خدا و ربوبیت او و ... است که از «الحمد للّه» تا «مالک یوم الدین» به دست مى آید.

۹ - هدایت همگان به صراط مستقیم، آرمان انسان موحد است(إهدنا الصرط المستقیم) به کارگیرى «اهدنا» (ما را هدایت کن) به جاى «اهدنى» (مرا هدایت کن) حاوى نکته اى است که در برداشت فوق آمده است.

۱۰ - هدایت داراى مراتب و مراحل بسیارى است(إهدنا الصرط المستقیم) وقوع «اهدنا» پس از آیات گذشته، نشان مى دهد که درخواست کننده، انسانى هدایت یافته است. بنابراین باید گفت هدایت داراى مراحل بسیارى است تا صحیح باشد که: هر شخص راه یافته اى همچنان به صورت جدى تقاضاى هدایت داشته باشد.

۱۱ - دعا به درگاه خدا، نقش مؤثرى در دستیابى به هدایت دارد(إهدنا الصرط المستقیم)

 


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰


اهْدِنَا
 الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ‌

ما را به راه راست هدایت کن...

 

هدایت در قرآن


در قرآن مجید دو نوع هدایت مطرح شده است:


الف: هدایت تکوینى، نظیر هدایت زنبور عسل که چگونه از شهد گلها بمکد و چگونه کندو بسازد. و یا هدایت و راهنمایى پرندگان در مهاجرت‌هاى زمستانى و تابستانى. آنجا که قرآن مى‌فرماید: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‌ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌» «طه، 50.« بیانگر این نوع از هدایت است.


ب: هدایت تشریعى که همان فرستادن انبیاى الهى و کتب آسمانى براى هدایت بشر است.

کلمه‌ى «صراط» :صراط» در قیامت نام پلى است بر روى دوزخ که همه‌ى مردم باید از روى آن عبور کنند.» 

این واژه بیش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. انتخاب راه و خط فکرى صحیح، نشانه‌ى شخصیت انسان است.

 

راههاى غیر الهى متعدّدى در برابر انسان قرار دارد که او باید یکى را انتخاب کند:


  • راه خواسته‌ها و توقعات‌هاى خود.

  • راه انتظارات وهوس‌هاى مردم.

  • راه وسوسه‌هاى شیطان.

  • راه طاغوت‌ها.

  • راه نیاکان و پیشینیان.

  • راه خدا و اولیاى خدا.

انسان مؤمن، راه خداوند واولیاى او را انتخاب مى‌کند که بر دیگر راهها امتیازاتى دارد:

الف: راه الهى ثابت است، بر خلاف راه‌هاى طاغوت‌ها و هوس‌هاى مردم و هوس‌هاى شخصى که هر روز تغییر مى‌کنند.

ب: یک راه بیشتر نیست، در حالى که راه‌هاى دیگر متعدّد و پراکنده‌اند.

ج: در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد مطمئن است.

د: در پیمودن آن، شکست و باخت وجود ندارد.


* راه مستقیم، راه خداست. «إِنَّ رَبِّی عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» «هود، 56«

  • راه مستقیم، راه انبیاست. «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» «یس، 3- 4

  • راه مستقیم، راه بندگى خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» «یس، 61«

  • راه مستقیم، توکّل وتکیه بر خداست. «مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» «آل‌عمران، 101«

  • راه مستقیم، یکتاپرستى و تنها یارى خواستن از اوست. «بنا بر اینکه الف و لام در «الصِّراطَ» اشاره به همان راه یکتاپرستى در آیه قبل باشد

  • راه مستقیم، کتاب خداوند است. «بنابر روایتى در تفسیر مجمع‌البیان، ج 1، ص 58«

  • راه مستقیم، راه فطرت سالم است. «بنابر روایتى از امام صادق علیه السلام در تفسیر صافى، ج 1، ص 86

 

انسان، هم در انتخاب راه مستقیم و هم در تداوم آن باید از خدا کمک بگیرد. مانند لامپى که روشنى خود را هر لحظه از نیروگاه مى‌گیرد. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ«

در راه مستقیم بودن، تنها خواسته‌اى است که هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب مى‌کند، حتّى رسول‌اللَّه صلى الله علیه و آله و ائمّه اطهار علیهم السلام از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را مى‌خواهند.

انسان باید همواره، در هر نوع از کارهاى خویش، اعم از انتخاب شغل، دوست، رشته‌ى تحصیلى وهمسر، راه مستقیم را از خداوند بخواهد. زیرا چه بسا در عقاید، صحیح فکر کند، ولى در عمل دچار لغزش شود و یا بالعکس. پس هر لحظه، خواستن راه مستقیم از خدا، ضرورى است.

راه مستقیم مراتب و مراحلى دارد. حتّى کسانى که در راه حقّ هستند، مانند اولیاى خداوند، لازم است براى ماندن در راه و زیادشدن نورِ هدایت، دعا کنند. «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «1«

راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است که حضرت على علیه السلام مى‌فرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطى‌ هى‌الجادّة» «2» انحراف به چپ و راست گمراهى و راه وسط، جاده‌ى هدایت است.


راه مستقیم یعنى میانه‌روى واعتدال واحتراز از هر نوع افراط وتفریط، چه در عقیده و چه در عمل. یکى در عقاید از راه خارج مى‌شود ودیگرى در عمل و اخلاق. یکى همه کارها را به خدا نسبت مى‌دهد، گویا انسان هیچ نقشى در سرنوشت خویش ندارد. و دیگرى خود را همه کاره و فعّال‌مایشاء دانسته و دست خدا را بسته مى‌داند. یکى رهبران آسمانى راهمچون مردمان عادى و گاهى ساحر و مجنون معرّفى مى‌کند و دیگرى آن بزرگواران را در حدّ خدا مى‌پندارد. یکى زیارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مى‌داند و دیگرى حتّى به‌ درخت و دیوار، متوسل شده و ریسمان مى‌بندد. یکى اقتصاد را زیر بنا مى‌داند و دیگرى، دنیا و امورات آن را نادیده مى‌انگارد.


در عمل نیز یکى غیرت نابجا دارد و دیگرى همسرش را بى حجاب به کوچه و بازار مى‌فرستد. یکى بخل مى‌ورزد و دیگرى بى‌حساب سخاوت به خرج مى‌دهد. یکى از خلق جدا مى‌شود و دیگرى حقّ را فداى خلق مى‌کند.


اینگونه رفتار وکردارها، انحراف از مسیر مستقیم هدایت است. خداوند دین پا برجا واستوار خود را، راه مستقیم معرّفى مى‌کند. «کسى که مى‌گوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ...» مراحلى از هدایت را پشت سر گذارده است، بنابراین درخواست او، هدایت به مرحله بالاترى استدر روایات آمده است که امامان معصوم علیهم السلام مى‌فرمودند: راه مستقیم، ما هستیم. «بحار، ج 87، ص 3» یعنى نمونه‌ى عینى و عملى راه مستقیم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود درباره‌ى تمام مسائل زندگى از قبیل کار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و ...، نظر داده و ما را به اعتدال و میانه‌روى سفارش کرده‌اند.  جالب آنکه ابلیس در همین صراطِ مستقیم به کمین مى‌نشیند

 ...ادامه دارد


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰



 

نکات تفسیری آیه 5 سوره حمد:


۱ - تنها خداوند شایسته و بایسته پرستش است.

 

۲ - ربوبیت خدا بر هستى، رحمانیت و رحیمیت او و مالکیتش بر روز قیامت، دلیل شایستگى او براى پرستش رب العلمین. الرحمن الرحیم. ملک یوم الدین. إیاک نعبد

 

۳ - باور به ربوبیت خدا، رحمت آفرینى و مالکیتش بر روز جزا، وادار کننده آدمى به پرستش او رب العلمین. الرحمن الرحیم. ملک یوم الدین. إیاک نعبد

 

۴ - شناخت خدا و صفات او، راه دستیابى به توحید عبادى است. الحمد للّه رب العلمین ... إیاک نعبد

 

۵ - اندیشه هاى آدمى، پایه و اساس اعمال و رفتار اوست. الحمد للّه رب العلمین. الرحمن الرحیم. ملک یوم الدین. إیاک نعبد

 

۶ - نادیده انگاشتن خویش در محضر خدا، از آداب پرستش اوست. إیاک نعبد به کارگیرى «ما» به جاى «من» گاهى براى اظهار عظمت است و گاهى براى پرهیز از انانیت و خودبینى. قرینه هاى کلامى تعیین کننده مراد است و در اینجا به مناسبت عبودیت، پرهیز از انانیت و خودبینى مقصود است. لذا «نعبد» به صورت متکلم مع الغیر آمده است.

 

۷ - ایمان به خدا و صفات او، مایه باور به حضور همگان در پیشگاه اوست. الحمد للّه رب العلمین ... إیاک نعبد تغییر اسلوب کلام در سوره حمد، یعنى التفات از غیبت به خطاب حاوى نکاتى است، از جمله اینکه آدمى پیش از آگاه شدن به صفات خدا - مانند ربوبیت او بر هستى و ... - گویا احساس نمى کند که خداوند بر همه چیز حاضر و ناظر است; ولى پس از باور به ربوبیت او و سایر صفاتش، خود و دیگران را در محضر خدا مى یابد و او را در همه شؤونات حاضر مى بیند.

 

۸ - احساس حضور در پیشگاه خداوند از آداب عبادت است. إیاک نعبد از جمله نکته هاى التفات از غیبت به خطاب در سوره حمد، بیان ادب عبادت و دعاست; یعنى، شایسته است انسان به هنگام پرستش و دعا احساس کند که در پیشگاه خداوند حاضر است.

 

۹ - شایسته دانستن خدا براى عبادت و امید به رحمتهاى او، از انگیزه هاى پرستش خداست. الحمد للّه رب العلمین. الرحمن الرحیم ... إیاک نعبد مطرح ساختن عبادت خدا پس از توصیف او به ربوبیت، رحمانیت، رحیمیت و مالکیت روز جزا، بیانگر انگیزه هاى پرستش است; یعنى، چون خدا رب است، شایسته پرستش است و چون مردم به رحمت او نیازمندند، باید عبادتش کنند وبدان جهت که از عذاب آخرت مى هراسند، باید او را بپرستند.

 

۱۰ - ترس از عذابهاى اخروى و امید به پاداشهاى جهان آخرت، از انگیزه هاى آدمى براى عبادت خدا ملک یوم الدین. اءیّاک نعبد

 

۱۱ - شناخت خدا و صفات او، مایه نادیده انگاشتن خویش در پیشگاه خداوند است. الحمد للّه ... إیاک نعبد و إیاک نستعین

 

۱۲ - یکتا پرستى همگان، آرمان موحدان است. إیاک نعبد آوردن «نعبد» (ما عبادت مى کنیم) به جاى «أعبد» (من عبادت مى کنم) مى تواند اشاره به خواسته هر انسان موحدى باشد; یعنى، او با گفتن جمله «ما عبادت مى کنیم» بیان مى دارد که خواهان یکتا پرستى همگان است.

 

۱۳ - تنها حقیقتى که شایسته یارى جستن مى باشد، خداوند است. و إیاک نستعین

 

۱۴ - انسان در پرستش خدا و خلوص در آن، نیازمند امداد الهى است. إیاک نعبد و إیاک نستعین متعلق «نستعین» همه وظایفى است که از سوره حمد مى توان استفاده کرد و از آنها لزوم یکتا پرستى است که از «إیاک نعبد» به دست مى آید; یعنى: نستعینک على عبادتک و خلوصها.

 

۱۵ - انسان در عین دارا بودن اختیار در عبادت خدا، بدون اعانت او بر انجام آن توانا نیست. إیاک نعبد و إیاک نستعین

 

۱۶ - حمد و ستایش خدا، تنها با یارى او امکان پذیر است. الحمد للّه ... إیاک نستعین از وظایفى که از سوره حمد استفاده مى شود، لزوم ستایش خداوند است. بنابراین مى توان گفت این معنا نیز متعلق «نستعین» است; یعنى: نستعینک على ان نحمدک.

 

۱۷ - شناخت ربوبیت خدا بر تمام هستى و باور به رحمانیت و رحیمیت او و مالکیتش بر روز جزا، تنها با امداد الهى امکان پذیر است. الحمد للّه رب العلمین ... إیاک نستعین شناخت ربوبیت خدا و ... از تکالیفى است که مى توان آن را از سوره حمد برداشت کرد. لذا آنها نیز متعلق «نستعین» مى باشند; یعنى: نستعینک على ان نعرف ربوبیتک و ... .

 

۱۸ - انسان نیازمند یارى خداوند در تمامى امور خویش است. إیاک نستعین برخى برآنند که متعلق «نستعین» یعنى مورد استعانت، ذکر نشده تا حکایت از همه امور داشته باشد ; یعنى: نستعینک على امورنا کلها.

 

۱۹ - خداوند، توانا بر انجام تمامى خواسته هاى بندگان است. و إیاک نستعین برداشت فوق لازمه این معناست که مراد از استعانت، استعانت در همه امور باشد.

 

۲۰ - شناخت خداوند و صفات او (رب العالمین و ...)، آدمى را به توحید افعالى رهنمون خواهد کرد. إیاک نستعین چون جمله «إیاک نستعین» پس از توصیف خداوند به «رب العالمین» و ... آمده، بیانگر این است که شناخت خداوند، با آن صفات یاد شده، آدمى را به این مرحله مى رساند که غیر خدا را ناتوان ببیند و در نتیجه به توحید افعالى برساند.

 

۲۱ - باور همگان به توحید افعالى، آرمان موحدان است. إیاک نستعین به کارگیرى «نستعین» (استعانت مى جوییم) به جاى «أستعین» (استعانت مى جویم)، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

 Related image

إِیَّاکَ‌ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ‌ نَسْتَعِینُ‌

(پروردگارا!) تنها تو را می‌پرستیم؛ و تنها از تو یاری می‌جوییم.

 

واژه نگاشت:

«إیَّاکَ»: تو را. إیاک نعبد تقدیم مفعول (إیاک) بر فعل (نعبد) دلالت بر حصر دارد.


Image result for ‫شعر در باره ایاک نعبد‬‎

پیش نگاشت:

انسان باید به حکم عقل، بندگى خداوند را بپذیرد. ما انسان‌ها عاشق کمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیز جامع تمام کمالات و ربّ همه‌ى هستى است. اگر به مهر و محبّت نیازمندیم او رحمان و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم، او صاحب اختیار و مالک آن روز است. پس چرا به سوى دیگران برویم؟! عقل حکم مى‌کند که تنها باید او را پرستید و از او کمک خواست. نه بنده هوى و هوس خود بود و نه بنده زر و زور دیگران.


در نماز، گویا شخص نمازگزار به نمایندگى از تمام خداپرستان مى‌گوید: خدایا! نه فقط من که همه‌ى ما بنده توایم، ونه تنها من که همه‌ى ما محتاج و نیازمند لطف توایم.


خدایا! من کسى جز تو را ندارم‌ «إِیَّاکَ» ولى تو غیر مرا فراوان دارى و همه هستى عبد و بنده‌ى تو هستند. «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً» در آسمان‌ها و زمین هیچ چیزى نیست مگر این که بنده و فرمان بردار خداوند رحمان هستند.


جمله‌ «نَعْبُدُ» هم اشاره به این دارد که نماز به جماعت خوانده شود و هم بیانگر این است که مسلمانان همگى برادر و در یک خط هستند.


مراحل پرواز معنوى، عبارت است از: ثنا، ارتباط و سپس دعا. بنابراین اوّل سوره‌ى حمد ثناست، آیه‌ى‌ «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» ارتباط و آیات بعد، دعا مى‌باشد.


گفتگو با محبوب واقعى شیرین است، شاید به خاطر همین کلمه‌ «إِیَّاکَ»* تکرار شد.


Image result for ‫شعر در باره ایاک نعبد‬‎
  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰


تفسیر نگاشت سورة الفاتحة آیات ٣و4


الرَّحْمنِ‌ الرَّحِیمِ‌*مَالِکِ‌ یَوْمِ‌ الدِّینِ‌*


(خداوندی که) مالک روز جزاست. *(خداوندی که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته).


واژه نگاشت:

«الرَّحْمنِ»: و «الرَّحِیمِ». هر دو صیغه مبالغه‌اند و صفت (الله) می‌باشند.

«مَالِکِ»: متصرّف. صاحب. خداوند. بدل یا صفت بشمار است. «الدِّینِ»: جزا. داوری. آئین.

لفظ «دین» در معانى گوناگون به کار رفته است:

الف: مجموعه‌ى قوانین آسمانى. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»

ب: عمل و اطاعت. «لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ»

ج: حساب و جزا. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»

 

پیش نگاشت:


*خداوند رحمت را برخود واجب کرده است، «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»  و رحمت او بر همه چیز سایه گسترده است. «و رحمتى وسعت کلّ شى‌ء»

*همچنین پیامبر و کتاب او مایه رحمتند، «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»  آفرینش وپرورش او براساس رحمت است و اگر عقوبت نیز مى‌دهد از روى لطف است.

*بخشیدن گناهان و قبول توبه ‌ى بندگان و عیب‌پوشى از آنان و دادن فرصت براى جبران اشتباهات، همه مظاهر رحمت و مهربانى اوست.

*مدیریت عالم هستی با "رحمت" است.«یا من سبقت رحمته غضبه»
*مالکیّت خداوند، حقیقى است و شامل احاطه و سلطنت است، ولى مالکیّت‌هاى اعتبارى، از سلطه‌ى مالک خارج مى‌شود و تحت سلطه‌ى واقعى او نیست. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»


*با آنکه خداوند مالک حقیقى همه چیز در همه وقت است، ولى مالکیّت او در روز قیامت و معاد جلوه‌ى دیگرى دارد؛

  • در آن روز تمام واسطه‌ها واسباب نسبت به کفار قطع مى‌شوند. «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ»

  • نسبت‌ها و خویشاوندى‌ها نسبت به کفار از بین مى‌رود. «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ»

  • براى کفار مال و ثروت و فرزندان، سودى ندارند. «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ»

  • بستگان و نزدیکان نیز فایده‌اى نمى‌رسانند. «لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ»

  • نه زبان کفار، اجازه عذر تراشى دارد و نه فکر آنها، فرصت تدبیر. تنها راه چاره لطف خداوند است که صاحب اختیار آن روز است.

سوال:

*«یوم الدّین» در قرآن به معناى روز قیامت است که روز کیفر و پاداش مى‌باشد. «یَسْئَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ» مى‌پرسند روز قیامت چه وقت است؟


قرآن در مقام معرّفى این روز، مى‌فرماید: «ثُمَّ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ. یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»  (اى پیامبر!) نمى‌دانى روز دین چه روزى است؟ روزى که هیچ کس براى کسى کارآیى ندارد وآن روز تنها حکم و فرمان با خداست.

*«مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» نوعى انذار و هشدار است، ولى با قرار گرفتن در کنار آیه‌ى‌ «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» معلوم مى‌شود که بشارت و انذار باید در کنار هم باشند. نظیر آیه شریفه دیگر که مى‌فرماید: «نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ. وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ الْعَذابُ الْأَلِیمُ» به بندگانم خبر ده که من بسیار مهربان و آمرزنده‌ام، ولى عذاب و مجازات من نیز دردناک است. همچنین در آیه دیگر خود را چنین معرّفى مى‌کند: «قابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقابِ»  خداوند پذیرنده‌ى توبه مردمان وعقوبت کننده‌ى شدید گناهکاران است.

*در اوّلین سوره‌ى قرآن، مالکیتَ خداوند عنوان شده است، «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» و در آخرین سوره، مَلِکیت او. «مَلِکِ النَّاسِ»

 

نکته ها و پیام ها:

۱ - خداوند رحمان (داراى رحمت گسترده) و رحیم (مهربان) است(الرحمن الرحیم)

۲ - همه موجودات برخوردار از رحمت گسترده خداوند هستند(الرحمن)

۳ - خداوند به همه بندگان مهربان است(الرحیم)

۴ - تدبیر هستى بر اساس رحمت الهى است(رب العالمین. الرحمن الرحیم) توصیف خداوند به رحمانیت و رحیمیت، پس از بیان تدبیر جهان هستى به دست او، بیانگر برداشت فوق است.

۵ - رحمانیت و رحیمیت خدا، دلیل اختصاص ستایشها به اوست(الحمد للّه رب العلمین.الرحمن الرحیم) «الرحمان الرحیم» نیز مانند «رب العالمین» به منزله دلیل براى «الحمد للّه» است; یعنى، چون خداوند رحمان و رحیم است، شایسته ستایشها مى باشد.

۶ - تدبیر و تربیت باید همراه با مهربانى و عطوفت باشد(رب العلمین. الرحمن الرحیم)

7- همچنان که تعلیم نیازمند رحم و مهربانى است، «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» تربیت و تزکیه نیز باید بر اساس رحم و مهربانى باشد. «رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»

8 - خداوند، مالک و فرمانرواى روز قیامت است(ملک یوم الدین) «مِلْک» در «مالک یوم الدین» ملک حقیقى است ; یعنى، وابستگى وجودى که لازمه آن تسلط کامل و همه جانبه مالک بر مملوک است. قابل ذکر است که «یوم الدین» هم مى تواند مفعول براى «مالک» باشد و هم مى تواند ظرف براى آن گرفته شود و در صورت دوم مفعول، کلمه اى همانند «الامور» خواهد بود; یعنى: مالک الامور فى یوم الدین. به هر تقدیر برداشت فوق از آن استفاده مى شود.

9 - حسابرسى در روز قیامت و کیفر و پاداش دهى در آن روز، به دست خدا و در اختیار اوست(ملک یوم الدین)

10 - برپایى قیامت و قرار دادن روز جزا براى جهانیان، جلوه اى از رحمت خداوند است(الرحمن الرحیم. ملک یوم الدین) مطرح کردن مسأله قیامت پس از بیان رحمت الهى، اشاره به برداشت فوق دارد.

11 - بر پایى قیامت پرتوى از ربوبیت خدا بر جهان هستى است(رب العلمین ... ملک یوم الدین) برداشت فوق از ارتباط «مالک یوم الدین» با «رب العالمین»، استفاده شده است.

12 - روز قیامت، روز کیفر و پاداش است(ملک یوم الدین) «دین» در اینجا به معناى جزا (کیفر و پاداش) و یا حساب است، و هر دو بازگشت به یک معنا دارند.

13 - مالکیت خدا بر روز جزا و فرمانروایى او در آن روز، دلیل اختصاص ستایشها به اوست(الحمد للّه ... ملک یوم الدین) «مالک یوم الدین» نیز مانند اوصاف گذشته به منزله دلیل براى «الحمد للّه» است.

 

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰


ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.


واژه نگاشت:

«رَبِّ»: پروردگار. مصدری است به معنی تربیت، و در اینجا در معنی اسم فاعل، یعنی مربّی به کار رفته است، و صفت (الله) می‌باشد. «الْعَالَمِینَ»: جهانیان، جهانها. هر صنفی از اصناف آفریدگان. اسم آلت است و به معنی آنچه خدا بدان شناخته شود. از راه تغلیب به صورت جمع مذکّر سالم با (ین) جمع بسته شده است.


نکته ها و پیام ها:


۱ - همه ستایشها از آن خداوند است(الحمد للّه) «ال» در «الحمد للّه» به اصطلاح جنسیه است و مفید استغراق مى باشد; یعنى، کل حمد للّه.
۲ - خداوند، سرچشمه و منشأ همه کمالها و زیباییهاست(الحمد للّه) حمد در برابر زیباییها و کمالهاست و به مقتضاى جمله «الحمد للّه»، هر ستایشى از آن خداست. بنابراین هر کمال و زیبایى از او نشأت گرفته است.
۳ - تنها خداوند شایسته و بایسته ستایش است(الحمد للّه)
۴ - خداوند مالک و مدبر همه عالمهاى هستى است(رب العلمین) عالم (مفرد عالمین) است و به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود، بنابراین «العالمین»، یعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.
۵ - جهان آفرینش، متشکل از عالمهاى متعدد(رب العلمین) برداشت فوق با توجّه به جمع بودن کلمه «العالمین» استفاده شده است.
۶ - جهان هستى سراسر زیبا و تدبیر آن تدبیرى نیکو و جمیل است(الحمد للّه رب العلمین) «رب العالمین» به منزله دلیل براى «الحمد للّه» است; یعنى، چون خداوند مدبر هستى است همه ستایشها از آن اوست و از آنجا که حمد و ستایش، همواره براى کمال و زیباییهاست، نتیجه مى گیریم که: همه هستى زیبا و برخوردار از تدبیرى نیکوست.
۷ - خداوند، از روى اختیار جهان را تدبیر مى کند و در اداره آن جبر و اضطرارى ندارد(الحمد للّه رب العلمین) در صحت اطلاق حمد، علاوه بر زیبایى فعل و صفت، اختیارى بودن فعل و صفت نیز قید شده است; یعنى، بر فعل و صفتى زیبا، مى توان حمد کرد که فاعل، آن را از روى اختیار تحقق بخشیده باشد.
۸ - جهان هستى به سوى کمال در حرکت است(رب العلمین) «رب» به معناى تربیت کردن است و تربیت ایجاد حالتى در شىء پس از حالت قبل است تا آن گاه که به حد تمام و کمال برسد (مفردات راغب). پس این معنا حکایت از حرکت تکاملى دارد. گفتنى است که کلمه «رب» مشترک لفظى میان وصف و مصدر مى باشد و در آیه مورد بحث معناى وصفى دارد.
۹ - تدبیر همه عالمهاى هستى از سوى خدا، دلیل اختصاص همه ستایشها به اوست(الحمد للّه رب العلمین)

 

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

هر چه از بسم الله گوییم کم شمار

دل ز نام بی شمار یار می گیرد قرار

بسم الله:


سرآغاز همه ی کتاب های آسمانی

سرلوحه گفتار و رفتار همه پیامبران

مایه مبارک شدن و برکت یافتن امور

آرم و نشانه مسلمانی و رنگ الهی دادن به کارها

آیه ای مستقل در همه سوره ها

تاج سوره های قرآن

رمز دوام و ماندگاری کارها

رمز توکل و عشق به خداوند

رمز برون رفت از تکبر و خودخواهی

گام نخست در مسیر بندگی و عبودیت

مایه فرار ابلیس و دست پروردگان او و عدم تاثیرگذاری شیطان

عامل ارزش یافتن امور

موجب انگیزه الهی در انجام کارها

در روایاتی به نیکو نوشتن آن توصیه شده است

بسم الله شامل و برخوردار از اسم اعظم الهی(کلمه جلاله الله در برگیرنده همه اسماء و صفات جمال)


*****

منبع: تفسیر نور حجت الاسلام محسن قرائتی-تفسیر نمونه آیت الله مکارم-تفسیر تسنیم آیت الله جوادی آملی


=======

دعوت به همراهی


کانال قرآنی رحیق مختوم  در پیام رسان ایتا با مباحث معرفتی قرآن شامل تفسیر متنی،صوتی،تصویری- علوم قرآنی-


شگفتی های قرآن و... دوستان ارجمند را به عضویت دعوت می کند.


لینک کانال: https://eitaa.com/rahighemakhtoom

شماره دیتای مدیر کانال: 09218305249


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

نکته هایی در باره آیه :"بسم الله الرحمن الرحیم"


-         "بِسم"بِ+اسم ،کارم را با نام خدا آغاز می کنم نه به نام چیز دیگری و نه به فرمان دل یا کسِ دیگری

-         اسم دارای دو ریشه ،از سُمُوّ به معنای برتری و عُلُو و یا از ریشه وَسَمَ به معنای علامت و نشانه

-         الله: اسم خاص (علم)از اِلاه بر وزن فِعال مصدری است به معنای مفعول یعنی "مالوه"به معنای معبود 

و یا از اَلَهَ به معنای واله و حیرت.

-         الرحمن: بر وزن فَعلان ساختار مبالغه دارد به معنای مهر و رحمت بسیار

-         الرحیم:بر وزن فعیل ساختار صفت مُشبِهه دارد و بیانگر دوام و ثبوت دارد به معنای مهر و رحمت همیشگی

 و ثابت

-         بسم الله :

1- یا سخن خداوند برای آموزش مردم است که چگونه کارهای خود راآغاز کنند. 

2- یا خداوند خود گوینده بسم الله باشد بدین معنا که قرآن مظهر اسم"الله"است.

-         قرآن کتابی آغاز شده با نام الله همراه با اعلام مهرورزی و رحمت بر بندگان به صورت عام

(قرآن کتاب مهر و رحمت)

-         لزوم شروع کارها با نام خدا و گفتن بسم الله(قرآن کتاب هدایت است و هادی به رهروان القا می کند 

که کارهای تان را به اسم "الله"آغاز کنید. -آغازتوحیدی امور-)

-         خداوند دارای رحمتی گسترده ومداوم (رحمن،رحیم)

-         موجودات هستی بهره مند از رحمت بی کران خداوند-رحمن-

-         مهربان بودن خداوند به بندگان خود به طور عموم و بی قید و شرط رحمن-

-         دلیل پشت سر هم آمدن رحمان و رحیم با این که هر دو حکایت از رحمت دارند چیست؟ 

رحمانیت در ارتباط با همه مخلوقات ،لیکن توصیف رحیمیت که از آن به مهر ویژه یاد می شود تنها در باره انسان

 و دیگر موجودات مکلف است.(دیدگاههای دیگری نیز وجود دارد)

-         چون خداوند رحمان و رحیم است کارها را با یاد و نام او آغاز کنید

-         انجام امور با نام "الله"مایه جلب و ریزش رحمت خداوند و به کمال رسیدن امور است.

-         قرآن جلوه ای از مهر عمومی و محبت ویژه خداوند(قرآن-هدایت- رحمت)

-         زیر ساخت بنیان هستی رحمت است


  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

 

در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم

سوال:آیا بسم الله الرحمن الرحیم همراه با هر سوره نازل شده است یعنی آیه ای مستقل محسوب می شود یا به صورت جداگانه نازل شده و خداوند یا پیامبر دستور داده است در اول سوره ها قرار داده شود و در واقع جزء آیه نمی باشد ؟اثرو فایده دانستن این سوال چیست؟


علمای شیعه بسم الله الرحمن الرحیم را یکی از آیات سوره و جزء آن به حساب می آورند لذا لازم است در نماز ابتدا سوره را در نظر گرفت و بسم الله را به نیت همان سوره خواند و اگر در اثنای خواندن سوره تغییر آن لازم شد مجددا از بسم الله الرحمن الرحیم شروع کند.


اما بنا بر نظر برخی از علمای اهل سنت «بسم الله» جزء سوره نیست و برای جلوگیری از اختلاف شماره آیات قرآن های چاپ مسلمانان، شیعیان هم بر همان اساس شماره بندی کرده اند. البته برخی قرآن های چاپ ایران در گذشته یک آیه با قرآن های چاپ موجود تفاوت داشت به دلیل آن که بسم الله را به عنوان یک آیه به شمار می آوردند.

 

در میان دانشمندان و علمای شیعه اختلافی در این مساله نیست که بسم الله جزء همه سوره های قرآن است و اصولا ثبت بسم الله در متن قرآن مجید در آغاز همه سوره ها خود گواه زنده این امر است زیرا در متن قرآن چیزی اضافه نشده است و ذکر بسم الله در آغاز سوره ها از زمان پیامبر (ص)تا کنون معمول بوده است . حتی اکثریت قاطع اهل سنت نیز بسم الله را جزء سوره می دانند .

 دارقطنی از علمای اهل سنت به سند صحیح از علی ع- نقل می کند که مردی از آن حضرت پرسید : السبع المثانی چیست ؟ فرمود : سوره حمد است . عرض کرد : سوره حمد شش آیه است . فرمود : بسم الله الرحمن الرحیم نیز آیه ای از آن است .


معاویه بن عمار از یاران حضرت صادق ع- می گوید : از امام پرسیدم : هنگامی که به نماز می ایستم بسم الله را در آغاز حمد بخوانم ؟ فرمود : بله ، باز پرسیدم : هنگامی که حمد تمام شد و سوره ای بعد از آن می خوانم بسم الله را با آن بخوانم ؟ باز فرمود : بله .


بیهقی محدث مشهور اهل سنت با سند صحیح از ابن عباس جنین نقل می کند : استرق الشیطان من الناس اعظم آیه من القرآن بسم الله الرحمن الرحیم ؛ شیطان بزرگ ترین آیه قرآن یعنی بسم الله الرحمن الرحیم را از مردم دزدید ( اشاره به این که در آغاز سوره ها آن را نمی خوانند . ) . گذشته از این سیره مسلمین همواره بر این بوده که هنگام تلاوت قرآن ، بسم الله را در آغاز هر سوره ای می خواندند و به نقل متواتر نیز ثابت شده که پیامبر ص- آن را نیز تلاوت می کرد و چگونه ممکن است چیزی جزء قرآن نباشد و پیامبر و مسلمانان هواره آن را ضمن قرآن بخوانند و بر آن مداومت کنند .

اما این که بعضی احتمال داده اند که بسم الله آیه مستقلی باشد که جزء قرآن است ولی جزء سوره ها نیست احتمال بسیار سست و ضعیفی است زیرا مفهوم و محتوای بسم الله نشان می دهد که برای آغاز و ابتدای کاری است نه این که خود یک مفهوم و معنای جدا و مستقل داشته باشد . در حقیقت این جمود و تعصب شدید است که ما بخواهیم برای ایستادن بر روی حرف خود هر احتمالی را مطرح کنیم و آیه ای همچون بسم الله را که مضمونش فریاد می زند سر آغازی است برای بحث های بعد از آن ، آیه مستقل و بریده از ما قبل بپنداریم .


 تنها ایراد قابل ملاحظه ای که مخالفان در این رابطه دارند این است که می گویند در شمارش آیات سوره های قرآن ( به جز سوره حمد ) معمولابسم الله را یک آیه حساب نمی کنند بلکه آیه بعد از آن را اولین آیه قرار می دهند . پاسخ این سوال را فخر رازی از علمای اهل سنت به روشنی داده است و می گوید : هیچ مانعی ندارد که بسم الله در سوره حمد به تنهائی یک آیه باشد و در سوره های دیگر قرآن جزئی از آیه اول باشد . بنا بر این مثلا در سوره کوثر بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر همه یک آیه محسوب می شود . به هر حال مساله آن قدر روشن است که می گویند یک روز معاویه در دوران حکومتش در نماز جماعت بسم الله را نگفت ، بعد از نماز جمعی از مهاجرین و انصار فریاد زدند :

اسرقت ام نسیت ؟ آیا بسم الله را دزدیدی یا فراموش کردی ؟

( ر. ک : تفسیر نمونه ، ج 1 ، ص 17 )


  • سید محمد عبداللهی