سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

آموزه های قرآنی(تفسیر و علوم قرآنی)

سید محمد عبداللهی(اسماء الحسنی)

صفحه شخصی سید محمد عبداللهی دانش آموخته حوزه و دانشگاه که در سطح خارج فقه و اصول و کارشناسی ارشد دروس کلاسیک را گذرانده و مطالعات مستمری در بیش از چهار دهه بر اساس علایق و انگیزه های شخصی در باره تفسیر، معارف و علوم قرآنی ودارد.

شناسه های ارتباطی با نویسنده و بلاگ در پیام رسان ها

با شماره 09218305249

صفحه قرآنی رحیق در ایتا:

https://eitaa.com/rahighemakhtoom

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۰۲، ۲۲:۲۴ - اصغر جاهدی
    احسنت
  • ۱۵ آذر ۰۲، ۲۳:۴۶ - منتظرالمهدی (عج)
    ممنون
  • ۸ مرداد ۹۷، ۱۲:۰۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
  • ۱ مرداد ۹۷، ۱۸:۴۰ - منتظر المهدی
    خدا قوت
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سلطه شیطان» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 


سوره 114. ناس آیه 1-6

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ
مَلِکِ النَّاسِ
إِلَهِ النَّاسِ
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
الَّذِى یُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ
مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ‏‌
ترجمه
(اى پیامبر!) بگو: پناه مى‏‌برم به پروردگار آدمیان.
پادشاه آدمیان.
معبود آدمیان.
از شرّ وسوسه شیطان.
آن که اندیشه بد در دل مردمان افکند.
از جنس جنّ باشد یا انسان

معرفی سوره:

 

سوره ناس، صد و چهاردهمین (آخرین) سوره و از سوره‌های مکی قرآن که در جزء سی‌ام جای گرفته است. سوره ناس جزو چهارقل است. خداوند در این سوره به پیامبر(ص) دستور می‌دهد در مقابل وسوسه‌گرانِ پنهان به خدا پناه ببرد. در برخی از تفاسیر اهل سنت آمده است این سوره هنگامی نازل شد که مردی یهودی، پیامبر(ص) را سِحر کرد و پیامبر به سبب آن بیمار شد. پس از آمدن جبرئیل و نزول سوره فلق و ناس، آیات آن بر پیامبر(ص) خوانده شد و او از بستر بیماری برخاست. برخی از عالمان شیعه به این سخن اشکال کرده‌اند و گفته‌اند سحر و جادو بر پیامبر(ص) اثر نمی‌کند.

سوره ناس و فلق را مُعَوِّذتین گویند؛ چراکه برای تعویذ خوانده می‌شوند. در فضیلتتلاوت سوره ناس، از جمله نقل شده است هر کس دو سوره ناس و فلق را بخواند، مانند آن است که همه کتاب‌های پیامبران الهی را قرائت کرده است. همچنین نقل شده است پیامبر(ص) دو سوره ناس و فلق را محبوب‌ترینِ سوره‌ها نزد خداوند می‌دانست.

  • نامگذاری

این سوره را سوره ناس نامیده‌اند. ناس به معنای «مردم» است و از آیه اول گرفته شده است. سوره ناس را «مُعَوِّذه» نیز می‌گویند. این نام به سبب آن است که انسان با خواندن این سوره خود را از وسوسه‌های شیطان تعویذ می‌کند و در پناه خدا قرار می‌دهد. همچنین به جهت اینکه انسان در مواقع احساس خطر، این سوره را می‌خواند تا پناه و نجات یابد، این سوره را مُشَقْشَقه نام نهاده‌‌اند. دو سوره‌ ناس و فلق را مشقشقتین و معوذتین گویند.

  • ترتیب و محل نزول

سوره ناس جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول، بیست و یکمین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، صد و چهاردهمین سوره استو در جزء سی‌ام قرآن جای دارد.

  • تعداد آیات و دیگر ویژگی‌ها

سوره ناس ۶ آیه، ۲۰ کلمه و ۷۸ حرف دارد. این سوره به لحاظ حجمی جزو سوره‌های مُفصَّلات (دارای آیات کوتاه) است. سوره ناس جزوچهارقل است؛ چهار سوره‌ای که با کلمه «قُل» آغاز می‌شوند.

محتوا

خداوند در سوره ناس به رسول خود دستور می‌دهد از شر وسواس خَنّاس (وسوسه‌گر نهانى) به خدا پناه ببرد.محتوای این سوره شبیهسوره فلق است. هر دو درباره پناه بردن به خدا از شـر و آفت‌ها سخن می‌گویند، با این تفاوت که در سوره فلق انواع مختلف شرور مطرح شده است؛ ولی در این سوره فقط بر روی شر وسوسه‌گران ناپیدا (وسواس خناس) تکیه شده‌است.

شأن نزول

درباره شأن نزول این سوره، روایتی در منابع اهل سنت نقل شده است که عالمان شیعه آن را نپذیرفته‌انددر کتاب «الدر المَنثور» از کتاب‌های تفسیری اهل سنت آمده است مردى یهودى، پیامبر(ص) را سِحر کردجبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و مُعَوِّذتین (سوره فلق و ناس) را آورد و گفت مردى یهودى تو را سحر کرده و سحر او در فلان چاه است. پیامبر(صعلی بن ابی‌طالب را فرستاد تا سِحر را بیاورد؛ سپس دستور داد گره‌هاى آن را باز کند و براى هر گره، یک آیه از مُعَوِّذتین را بخواند. چون گره‌ها باز و این دو سوره تمام شد، پیامبر اسلام(ص) سلامتى خود را باز یافت.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌نویسد دلیلی وجود ندارد که پیامبر(ص) از نظر جسمی در برابر سِحر و جادو مقاوم باشد و جادو نتواند در بدن او مریضی ایجاد کند؛ بلکه آیات قرآن بر این دلالت دارند که دل و جان، و عقل و اندیشه پیامبر(ص) از سحر و نفوذشیاطین در امان است.


نکته ها
در قرآن، بیش از 300 مرتبه کلمه «قل» آمده که بسیارى از آنها فرمان خداوند به پیامبر است و در پاسخ مخالفان یا موافقان مى‏‌باشد.
کلمه «وسواس» هم به معناى موجود وسوسه‏‌گر مى‏‌آید و هم به معناى وسوسه و خطورات و افکار ناروا، ولى در اینجا به معناى وسوسه‏‌گر است.

 گفتنِ کلمه «اعوذ» براى نجات از خطرات کافى نیست، بلکه باید در عمل نیز از عوامل خطرساز دورى کرد. وگرنه خانه را در مسیر سیل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّیل» بر سر در خانه به منزله مسخره است. کسى که مى‏‌گوید: «اعوذ باللّه»، باید در عمل نیز از سرچشمه‏‌هاى فساد دورى کند.
 اول چیزى که محسوس انسان است، رشد و تکامل و تربیت اوست، «ربّ النّاس» بعد سیاست و تدبیر و حکومت. «ملک النّاس» و همین که رشد او بالا رفت عبادت و پرستش است. «اله النّاس»
 به کسى باید پناه برد که اسرار و وسوسه‏‌هاى درونى را مى‏‌شناسد. «یعلم خائنة الاعین و ما تخفى الصدور»( غافر، 19.) او از خیانت چشم‏‌ها و آنچه سینه‏‌ها پنهان مى‏‌کند آگاه است.
 پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: شیطان بر دل انسان آرمیده است، هرگاه یاد خدا کند پنهان مى‏‌شود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مى‏‌کند. «فاذا ذکر العبد اللّه خنّس... و اذا غفل وسوس»( بحارالانوار، ج‏‌67، ص‏‌49.)
 کسانى که دیگران را به تردید و وسوسه مى‏‌اندازند، کار شیطانى مى‏‌کنند. مخالفان حضرت صالح به مردم مى‏‌گفتند: آیا شما علم دارید که صالح پیامبر است؟ و با این کلام در مردم تردید به وجود مى‏‌آوردند. «أتعلمون انّ صالحاً مرسل»( اعراف، 75.)
 در اول قرآن با «بسم اللّه» از خدا استمداد کردیم و در آخر قرآن نیز به خدا پناه مى‏‌بریم.
 «خنّاس» از «خنوس» به معناى پنهان شدن و عقب نشینى است. شیطان هم خودش مخفى است و هم کارش، اگر وسوسه او علنى باشد بر مردم مسلط نمى‏‌شود، ولى با تظاهر و توجیه در لباس زیبا جلوه مى‏‌کند و موفق مى‏‌شود. حضرت على علیه السلام مى‏‌فرماید: شیطان با ظاهرنمایى حق و باطل را بهم در مى‏‌آمیزد و بدین شکل بر طرفداران خود غالب مى‏‌شود. «فهنا لک یستولى الشیطان على اولیائه»( نهج البلاغه، خطبه 50.)
 حالا که شیطان، خنّاس است، آنقدر مى‏‌رود و مى‏‌آید تا موفق شود، ما هم باید یاد خدا را زیاد کنیم.
 در قرآن بارها از انسان انتقاد شده است که هرگاه گرفتار مى‏‌شود دعا مى‏‌کند و پناهندگى مى‏‌خواهد و همین که خطر رفع شد، گویا ما را نمى‏‌شناسد.( یونس، 11.)
 در این سوره چون وسوسه درون روح و قلب انسان جاى مى‏‌گیرد و با ایمان و عقل و فکر ما بازى مى‏‌کند، سه بار نام خداوند یاد شده است: «ربّ النّاس، ملک النّاس، اله النّاس» اما در سوره فلق که شرور خارج از سینه‏‌هاست، یکبار نام خداوند مطرح است. «ربّ الفلق» آرى خطر انحراف فکرى و تأثیر آن در روح به مراتب بیشتر از خطرات خارجى است و دشمنان فرهنگى و فکرى، از دشمنان نظامى و اقتصادى مرموزتر و خطرناکترند.
 در روایات آمده است که شیطان از قبول توبه انسان از سوى خداوند ناراحت شد. یاران خود را جمع و از آنان استمداد کرد. هر کدام مطلبى گفتند، ولى یکى از آنها گفت: من انسان را وسوسه مى‏‌کنم و توبه را از یادش مى‏‌برم. ابلیس این طرح فراموشى توبه را پسندید.( تفسیر نورالثقلین.)
 حالا که او «ربّ النّاس» است، پس شیوه‏‌هاى تربیتى دیگران را نپذیریم. حالا که او «ملک النّاس» است، پس خود را برده دیگران قرار ندهیم و حالا که او «اله النّاس» است، پس به غیر او دل نبندیم و این تفکر و اعتقاد بهترین وسیله پناهندگى از وسوسه‏‌هاست.
 آنکه در سینه و قلب و روح مردم وسوسه مى‏‌کند، ممکن است از نژاد جن و شیطان باشد یا از نژاد انسان. آرى تطمیع‏‌ها و وعده‏‌ها، امروز و فردا کردن‏‌ها از جمله راههاى وسوسه است.
 وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم و سایر اولیاى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است: «فوسوس الیه الشیطان»( طه، 120.)، «القى الشیطان فى امنیّته»( حج، 52.) اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «یوسوس فى صدور النّاس» البته نه به شکل سلطه بر دل انسان به گونه‏‌اى که راه گریزى از آن نباشد. زیرا قرآن در آیه‏‌اى دیگر مى‏‌فرماید: «ان الّذین اتقوا اذا مسهّم طائف من الشیطان تذکّروا فاذا هم مبصرون»( اعراف، 201.) هنگامى که شیطان‏‌ها به سراغ افراد باتقوا مى‏‌روند تا از طریق تماس، آنان را وسوسه کنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمى‏‌دهند.
 تکرار کلمه «ناس» در «ربّ النّاس - ملک النّاس - اله النّاس» اشاره به آن است که ربوبیّت، حاکمیّت و الوهیّت خداوند عام است و اختصاص به فرد یا گروه یا نژاد خاصى از بشر ندارد.


 اول «ربّ النّاس» آمد، بعد «ملک النّاس» و سپس «اله النّاس»، شاید به خاطر آن که آنچه به فطرت نزدیکتر و ملموس‏‌تر است، پناهندگى به مربى است: «ربّ النّاس»
 چنانکه کودکان به هنگام خطر اول صداى مادر مى‏‌زنند، سپس کسى که قدرت دارد، «ملک النّاس» و در مرحله بعد سرچشمه رحمت و حیات. «اله النّاس»
 خداوند به نیازهاى انسان و خطراتى که او را تهدید مى‏‌کند آگاه است، ولى شیوه تربیت الهى آن است که انسان نیاز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتیاج را به خود تلقین کند تا روحیه تواضع و تعبّد و تسلیم در او شکوفا شود. «قل اعوذ...»
 به گفته پیامبر اکرم‏‌صلى الله علیه وآله خاطرات و وسوسه‏‌هایى که بى‏‌اختیار بر انسان عارض مى‏‌شود، مادامى که از طرف انسان عملى صورت نگیرد، چیزى بر او نیست. «وضع عن امّتى ما حدّثت به نفسها ما لم یعمل به او یتکلّم»( بحارالانوار، ج 17، ص‏‌54 .).

پیام ها

 1- پیامبر، امین وحى است و چیزى از خود نمى‏‌گوید. «قل»
 2- خطرات به قدرى شدید است که خدا به پیامبرش دستور پناه بردن مى‏‌دهد. «قل اعوذ»
 3- بدون استمداد از خدا، امکان مبارزه با شرور نیست. «اعوذ بربّ النّاس»
 4- گناهکاران نباید مأیوس شوند، زیرا خداوند، پروردگار همه مردم است نه فقط مؤمنان. «ربّ النّاس»
 5 - وقتى پیامبر، به خدا پناه مى‏‌برد، وظیفه ما روشن است. «قل اعوذ بربّ النّاس»
 6- انسان باید خود را تحت تربیت خداوند بداند، «ربّ النّاس» سلطنت و حکومت او را بپذیرد، «ملک النّاس» و او را معبود خود قرار دهد. «اله النّاس»
 7- انسان بى‏‌ایمان، به قدرت و جمعیّت و قومیّت و ثروت خود پناه مى‏‌برد، ولى مردان خدا به پروردگار و پادشاه و معبود هستى پناهنده مى‏‌شوند. «ربّ النّاس - ملک النّاس - اله النّاس»
 8 - بالاترین خطرها پنهان‏‌ترین آن‏‌هاست که وسوسه درونى باشد. «من شرّ الوسواس الخنّاس» «والحمدللّه ربّ العالمین»
این پایگاه متعلق به مرکز فرهنگی درس‌‏‌هایی از قرآن می‌‏‌باشد

و اخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

 

  • سید محمد عبداللهی
  • ۰
  • ۰

نسبت دادن خدای تعالی کلماتی همچون ضلالت، خدعه، مکر، کمک در طغیان، و مسلط کردن شیطان به خود به چه منظوری است؟

جواب :

آنچه خدای تعالی از ضلالت، و خدعه، و مکر، و امداد و کمک در طغیان، و مسلط کردن شیطان، و یا سرپرستی انسانها و یا رفیق کردن شیطان با بعضی از مردم، اینگونه مطالبی که به خود نسبت داده، تماما آن طور منسوب به خدا است، که لایق ساحت قدس او باشد، و به نزاهت او از لوث نقص و قبیح و منکر برنخورد، چون برگشت همه این معانی بالاخره به اضلال و فروع و انواع آن است، و تمامی انحاء اضلال منسوب به خدا، و لائق ساحت او نیست، تا شامل اضلال ابتدائی و بطور اغفال هم بشود. بلکه آنچه از اضلال به او نسبت داده می شود، اضلال به عنوان مجازات است، که افراد طالب ضلالت را بدان مبتلا می کند، چون بعضی افراد به راستی طالب ضلالتند، و به سوء اختیار به استقبالش می روند، همچنانکه خداوند متعال نیز این ضلالت را به خودش نسبت داده و فرمود: یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به الا الفاسقین، و نیز فرمود: فلما زاغوا أزاغ الله قلوبهم و نیز فرمود: کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب

  • سید محمد عبداللهی